امروز ۱۲ دی، پنج روز از شروع اعتراضات در مشهد و گسترش حیرتآورش به نقاط مختلف سراسر ایران میگذرد. هرچند این روند از نظر افزایش سطح آگاهی سیاسی و اعتمادبهنفسِ جنبش اعتراضی واقعاً دلگرمکننده است، اما خوب از قبل میدانیم که جنبش اعتراضی نیاز به برنامه و چشمانداز دارد. وگرنه این همه انرژی اعتراضی هر قدر هم که قوی باشد نمیتواند منجر به حرکت و تغییر بشود. اگر چشمانداز این جنبش فعلی «سرنگونی دستگاه حاکمه» است (که چنانکه از شعار غالب این اعتراضات برمیآید چنین هم بوده)، بنابراین قدم حیاتی و فوری و فوتی بعدی تدارک یک اعتصاب عمومی است. اگر به هر دلیلی انرژی معترضین به سمت یک اعتصاب عمومی هدایت نشود، یعنی برای مدت طولانی در فاز جنگ و گریز خیابانی باقی بماند اما نتواند اولاً به آزادکردن مناطق جغرافیایی و شهرهای مختلف از زیر سلطۀ حکومت منجر بشود و ثانیاً نتواند با ترتیب یک اعتصاب عمومی سرتاسری در کشور دولت را به زانو در آورد، این به معنای نگه داشتن جنبش در لبۀ پرتگاه خواهد بود.
قبلاً هم گفتیم، مبارزه یک علم است. هرچند شورشِ رو به گسترش در مراحل اولیه برای عقبراندن دستگاههای سرکوب حکومت و تهاجمی کردن جنبش لازم است، اما برای اینکه بشود یک دولت سرمایهداری با آن همه منابع را به زیر کشید و اسقاط کرد، به تنهایی کافی نیست. هرقدر هم که معترضین از خودشان بزرگترین فداکاریها را نشان بدهند. هر قدر هم که بتوانند بانک و ماشین پلیس آتش بزنند، هر قدر هم که بتوانند رژیم و منابع و نیروهای نظامیاش را مستهلک کنند، اما بازهم در نهایت این اقدامات، صرفاً رژیم را خسته و فرسوده میکند اما از کار نمیاندازد؛ باید توجه داشته باشیم که اساساً هرقدر شورش طولانیمدتتر بشود ولی نتواند وارد فاز «اعتصاب عمومی» بشود، در نهایت این احتمال هم هست که اتفاقاً خودِ تظاهرکنندگان هم بعد از مدتی مستهلک و خسته بشوند و با فروکش کردن شعلۀ اعتراضات، یک وقت تنفس برای رژیم فراهم شود که بتواند خودش و انرژی از دست رفتهاش را بازیابی کند (مثلاً شما تصور کنید کارگری که شش-هفت صبح پا میشود میرود سر کار تا ساعت ۴ بعدازظهر. با آن خستگی و کوفتگی ساعت ۵ عصر میرود تظاهرات و جنگ و گریز خیابانی تا شب. شب با خستگی برمیگردد خانه تا دوباره صبح زود پا شود برود سر کار. خُب واقعاً فکر میکنید برای این کارگر چند روز و چند هفته اعتراض خیابانی به این شیوه قابل انجام است؟ چهقدر تداوم داشته باشد؟ دقیقاً به همین خاطر است که گام بعدی جنبش اعتراضی کنونی باید ورود به فاز «اعتصاب عمومی» باشد.
اگر اعتصاب عمومی اتفاق بیافتد، یعنی اگر همه باهم فقط یک روز هم بتوانیم متحدانه دست از کار بکشیم از سر تا پای حکومت جمهوری اسلامی فلج میشود! رانندگان دست از کار بکشند خیابانها قفل میشوند! کارگران صنعت نفت اعتصاب کنند، شیرِ فلکۀ نفت بسته میشود و حقوقِ نظامیانی که مردم را سرکوب میکنند نمیرسد! کارگران کارخانه اعتصاب کنند روزانه میلیاردها تومان به سرمایهدارانِ حاکم ضرر میرسد! معلمان اعتصاب کنند، میلیونها خانوادۀ بچهدار را در سراسر کشور وارد روندِ اعتراضات کردهاند! کارمندان بانک اعتصاب کنند، مبادلات بانکی تعطیل میشود! خلاصه دستگاه دولتی آنها تمام و کمال فلج میشود و منابع مالی به رویشان قطع میشود! آن وقت خواهید دید با چه سرعتی به «غلط کردن» خواهند افتاد!
مضاف بر اینکه یک اعتصاب سراسری، به طبقۀ کارگر قدرت خودش را نشان میدهد. به او اعتماد به نفس میدهد. به او نشان میدهد که به چه سادگی یتواند سرکوبگرترین دولتها را هم به زانو در بیاورد! چرا؟ چون همۀ دولتهای سرمایهداری، از آمریکا تا چین تا ایران، علیرغم هر تفاوتی همگی نسخههای متفاوتی از یک چیز واحد هستند و از قواعد مشابه پیروی میکنند. در اقتصاد سرمایهداری که بر پایۀ استثمارِ کارگران میچرخد، فقط کارگران با ابزار اعتصاب (یعنی امتناع از کار کردن) است که میتوانند دولتِ بزرگ و فربه را فلج کنند.
به این اعتبار اعتصاب عمومی یک سلاح بسیار مهم در زرادخانۀ طبقۀ کارگر است.
در شرایط کنونی ایران، اینبار علاوه بر کارگران و زحمتکشان، اقشار پایین طبقۀ متوسط هم زیر بار بحران اقتصادی له شدند و ناراضیاند. و حتی فراتر از کارگران و زحمتکشان و حتی طبقۀ متوسط، انواع و اقسام مطالبات اجتماعی سرکوبشده در وضعیت استبدادی ایران وجود دارد که اقشار مخالف حکومت را هر قدر گسترده تر میکند: تبعیض قومیتی، تبعیض جنسیتی، تبعیض مذهبی، سرکوب اقلیتها و دگراندیشان و دگرباشان جنسی و غیره. به علاوه تا قبل از این هم اعتصابلات زیادی در مراکز صنعتی وجود داشتهاند. بنابراین به صراحت میتوانیم بگوییم پایههای مادی انجام «یک اعتصاب سراسری کشوری» وجود دارد و کاملاً مهیاست. ولی با اینکه شرایط مادی اش مهیاست اما هنوز فاکتورهایی ذهنی و روانی برای سازماندهی چنین اعتصابی غایب هستند.
اول از همه باید بدانیم انجام یک اعتصاب عمومی در سطح کشور، با صدور فراخوانهای اینترنتی که معلوم نیست از کجا صادر شدهاند، حاصل نمیشود. کسانی که تصور میکنند با ساختن پوستر و پخش آن در اینترنت به راحتی میتوانند اعتراضات کنونی را یکشبه به یک اعتصاب سراسری تبدیل کنند فقط دوری خودشان از صحنۀ مبارزه را نشان میدهند. اگر جنبش کنونی رهبری سیاسی داشت و آن وقت آن سازمان سیاسی فراخوان میداد، بله میتوانست چنین اتفاقی بیافتد که با صدور یک فراخوان از سوی آن سازمان، کارگران معترض بلافاصله آن را به عرصۀ عمل میگذاشتند. اما در غیاب این رهبری سیاسی و درحالیکه هنوز خیلی از کارگران کارخانههای بزرگ حتی در پیوستن به اعتراضات هم مردّد هستند، طرح «فراخوان به اعتصاب عمومی» بدون انجام تدارکات و مقدمات لازم پاسخ نمیگیرد. ما در ویدیوهای قبلی گفتیم که در غیاب یک رهبری انقلابی، یک جنبش طبقاتی و ضداستبدادی متأسفانه چهطور امکان متلاشی شدنش هست. بنابراین اینجا دیگر به این موضوع نمیپردازیم.
در نتیجه تأکید میکنیم که سازماندهی یک اعتصاب عمومی، نیازمند یک دورۀ تدارکات است؛ باید فاکتورهای ذهنی و روانی جنبش و فاکتورهای عملی و سازماندهی چنین اعتصابی وجود داشته باشد. باتوجه به اینکه از دورترین نقاط ایران به این جنبش اعتراضی پیوستهاند، ما میبینیم که نقداً بخش زیادی از راه طی شده.
اما اگر این برهۀ تدارکات نباشد، میلیونها کارگر و کارمند به سادگی و یکشبه به اعتصاب عمومی نمیپیوندند. باید طی یک برهۀ تدارکات، دست به سازماندهی زد تا گام به گام، کارخانه به کارخانه، اداره به اداره، اعتصابها به تدریج و کمکم شکل بگیرند. ۱ کارخانۀ بزرگ بشود ۳ تا، ۳ تا بشود ۵ تا. ۵ تا بشود ۱۰ تا و بعد مثل دومینو کمکم سایر ادارات و کارخانهها به جمع اعتصابکنندگان خواهند پیوست. مهم است که این اعتصابها در مراکز مهم و استراتژیک اقتصادی حکومت شکل بگیرد. در شرایط کنونی- یعنی در زمانی که هنوز حتی ۱ اعتصاب هم شکل نگرفته- نقش دخالتگری پیشروهای کارگری در محیط کار خیلی مهم و کلیدی است. ما به این برههای که الآن درش هستیم دقیقاً میگوییم برهۀ تدارک! در برهۀ تدارک باید چه کار کرد؟ در برهۀ تدارک باید کمیتههای اعتصاب در محیط های کار، دانشگاه و غیره به وجود بیایند. کمیتۀ اعتصاب چییست؟ کمیتۀ اعتصاب یعنی فرضاً در یک ادارهای که ۱۰۰ نفر پرسنل دارد، تعدادی از کارگران (حتی ۳ نفر از آنها) که سر نترسی دارند شروع میکنند همکارانشان را به اعتصاب متقاعد کنند، درِ خانۀ همکارانشان میروند، تک به تک صحبت میکنند یا جمعی جلسه میگذارند. و خلاصه یک برنامۀ اعتصاب میریزند! و اینکه برنامه میچینند که چهطور مخبرها و جاسوسهای مدیر و حراست را سر جایشان بنشانند و غیره. و خلاصه در آن کارخانه یا اداره سازماندهی اعتصاب را برعهده میگیرند.
تأکید کردیم که چرا شرایط مادی آغاز اعتصابها کاملاً موجود است. الآن انواع و اقسام کارخانهها هستند که کارگرانش ماههاست حقوق نگرفتهاند. کارگران شهرداری حقوق نگرفتهاند. کارانههای پرستاران را ندادند. کارگران مخابرات مشکل دارند. بازنشستگان مشکل دارند، مالباختهها هستند و خلاصه انبوهی از طبقۀ کارگر نقداً تا پیش از این اعتراضات سراسری، هفتهها بهصورت پراکنده مشغول اعتراض بودند. خب معلوم است که شرایط برای پیوستن اینها به یک اعتصاب سراسری کاملاً وجود داره. درست تا قبل از این اعتراضات سراسری، ما دیدیدم که چطور اعتصاب کارگران هفتتپه و هپکو و آذرآب در جنبش کارگری بیشترین سطح از پیشروی را از خود نشان داده بودند و حالا داریم میبینیم که چهطور هم خوزستان و هم اراک در قُرُق معترضین خیابانی هستند. پیوند زدن کارگران این کارخانه ها (از طریق سازماندهی یک اعتصاب) با معترضین خیابانی دقیقاً نقش کارگرهای پیشرو است و دقیقاً اینطوری است که عرصۀ اعتراض به درون کارخانه کشیده میشود. اینکه کارگران پیشرو شروع کنند مقدمات تدارک اعتصاب را از الآن در آن کارخانهها فراهم کنند و مطالبات طبقاتیشان را به یک مطالبۀ سیاسی کلیتر پیوند بزنند!
از طرف دیگه اینها فقط وظایف کارگران پیشرو و معترض درون این کارخانهها نیست. حداقل در یک دهۀ گذشته ما در جنبش کارگری ایران، سندیکاهایی داشتیم که زیرِ تیغ سرکوب حاکمیت به زور توانستند خودشان رو حفظ کنند. انواع و اقسام تشکلهایی را داشتیم که به اسم «فعالین کارگری» فعالیت میکردند. کمیتههایی داشتیم که ادعا میکردند دارند پرچم مبارزۀ طبقاتی را بالا نگه میدارند. کمیتۀ هماهنگی، کمیتۀ پیگیری، اتحادیۀ آزاد، سندیکای شرکت واحد ووو.
خُب سؤال این است که واقعاً این تشکلهای کارگری الآن کجا هستند؟ الآن است که اینها باید پایههای خودشان را به اعتصاب متقاعد کنند. الآن است که مثلاً سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد، با سازماندهی یک اعتصاب میتواند پایتخت را چنان قفل بکند که باعث بشود اعتراضات در تهران ده گام به جلو بیفتند. خوب چرا فراخوان اعتصاب نمیدهد؟ اگر اساساً نمیتواند اعتصاب سازمان بدهد، اگر با کارگران ارتباط ندارد، این دقیقاً نمود شکست سندیکالیسم در ایران است. اما اگر میتوانند اعتصاب سازمان بدهند ولی امتناع میکنند. خُب باید رو به جنبش بگویند چرا دارند امتناع میکنند؟ و چرا باید عقبتر از جنبش اعتراضی کنونی حرکت کنند؟ این سؤال را میشود به سایر تشکلها هم تعمیم داد. البته قصد ما اصلاً جدل نیست. اما بحث این است که اگر تشکلهای فعال کارگری به هر دلیلی نمی توانند کارگرانی را به اعتصاب متقاعد کنند، ولی بههرحال توی این برهۀ حساس به جای صدور بیانیه های حمایتی و کلیگویی، لااقل بیایند فعالانه شعار «اعتصاب عمومی» را ترویج بکنند، بههرحال انواع کمیتهها که مدام در حال تبلیغ فعالیتهایشان هستند باید بتوانند نشان بدهند که دارند پا به پای جنبش اعتراضی حرکت میکنند. برای این کار لازم نیست شعار سرنگونی بدهند! لازم است فقط روی مسألۀ اعتصاب عمومی متمرکز بشوند و سعی کنند پای اعتصاب را به مراکز مهم اقتصادی بکشانند.
خیلی از این تشکلهای کارگری اعلام حمایت کردند. ولی این یعنی هنوز خیلی خیلی عقبتر از جنبش حرکت کردن. حمایت کلامی از یک جنبش به درد نمیخورد. جنبش احتیاج به آژیتاسیون ندارد– جنبش احتیاج به اعتصاب دارد! (اینکه یک فعال کارگری بیاید بگوید این اعتراضات «شورش بردگان» است و غیره، دردی از جنبش دوا نکرده. این حرفها را همه میتوانند بزنند. اما کاری که فقط تشکلهای کارگری میتوانند بکنند یا تأکید میکنم «قاعدتاً باید میتوانستند انجام بدهند»، تلاش برای ترویج ایدۀ اعتصاب بین کارگران و سازماندهی آن است. اینکه یک فعالريال فقط آژیتاسیون میکند و کلمهای کارگران این کارخانهها را به پیگیری اعتصاب قبلی خودشان و پیوستن به اعتراضات عمومی از طریق راه انداختن یک اعتصاب کارگری دعوت نمیکند، به معنی جا ماندن از اعتراضات است.
به هر حال یک اعتصاب عمومی ۲۴ یا ۴۸ یا ۷۲ ساعته میتواند نقشی حیاتی در افزایش اعتمادبهنفس و انسجام طبقۀ کارگر داشته باشد و به خصوص اگر کارکنان صنعت نفت- یعنی شریان حیات رژیم- به آن بپیوندند، زمینه برای اقدام قاطعانه برای شکست دولت سرمایهداری فراهم میشود.
با این حساب روشن است که از اعتصاب عمومی تا سرنگونی انقلابی دولت سرمایهداری حاکم راهی طولانی هست. اعتصاب عمومی باید جزئی از یک برنامۀ عمل بزرگتر باشد و نه صرفاً یک هدف فیالنفسه. چون اعتصاب عمومی به تنهایی میتواند باعث شود که رژیم یک سری امتیازاتی بدهد و به این ترتیب معترضین را نرم و ملایم کند. بعداً که خَرَش از روی پُل گذشت آن وقت شروع کند به پس گرفتن یک به یک امتیازات! اهمیت رهبری انقلابی در همین جاست که نگذارد این طور بشود. اعتصاب عمومی تنها یک حلقۀ مهم از زنجیر سرنگونی رژیم است. در نتیجه نیروی چپ انقلابی باید در هر مرحله با مداخله درون اعتراضات و اعتصابات و مبارزۀ کلیتر سیاسی، کارگران را به چشمانداز بلندمدتتر چنین اعتصاب عمومیای قانع کند.
یعنی قدم بعدی اعتراض کارگران علیه فقر و بیکاری و نبود مسکن و تورم و خلاصه یک زندگی جهنمی که خودش را در شعار سرنگونی دولت حاکمه نشان داده، اقدام به اشغال و کنترل و مدیریت کارگری در صنایع کلان است. یعنی بعد از اینکه اعتصاب عمومی نشان داد قدرت واقعی دست کیست، حالا به همانها نشان دهد که برای بالفعل کردن این قدرتِ بالقوه باید بروند و صنایع مادر و کلان (مثل نفت و پتروشیمی و برق و مخابرات و معادن و غیره) را به دست خودشان بگیرند. اینها نقاط استراتژیک دولت سرمایهداری هستند که اگر از دستش خارج بشوند، نه فقط سقوط میکند، بلکه قدرت سیاسی میتواند به دست طبقۀ کارگر بیافتد.
در آخر اینکه کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری دقیقاً برای همین مبارزه تشکیل شده. ما سعی خواهیم کرد به سهم خود خطوط یک «اعتصاب عمومی» با چشماتداز انقلابی را به کارگرانی که با ما در تماس هستند منتقل کنیم. ولی از طرف دیگر چون در این برهۀ حساس، فضای موجود یک فضای سیاسی است، چون منفعل نشستن و دست روی دست گذاشتن در حالیکه معترضین دارند سرکوب میشوند اصلاً جایز نیست و چون هرکسی که ذرهای روحیۀ مبارزاتی یا انگیزههای سیاسی داشته باشد در این فضا منفعل نمیماند، ما پیشنهاد میکنیم که هر کسی بنا به توان خود کمک کند تا بحث «اعتصاب عمومی» را به یک بحث رایج در جامعۀ اعتراضی ایران بدل کند. یعنی چطوری؟. شما اگر کارگری، ۵۰ تا اعلامیه اعتصاب را به شکل نامحسوس در جاهای مختلف کارخانه میتوانی جا بگذاری تا به دست کارگران برسد بدون اینکه بفهمند کی اینها را توزیع کرده. اگر پرستاری اعلامیۀ «اعتصاب عمومی» را در بیمارستان بهطور مخفی پخش کن. اگر دانشجویی برو اعلامیهها را توی مترو و اتوبوس و تاکسی جا بذار. اگر دیگر هیچکاری از دستت برنمیآید، با دوستان یا همکاران یا فامیل راجع به موضوع بحث کن.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۱۲ دی ۱۳۹۶