در هیاهوهای کرکنندۀ فوتبال و جام جهانی، جهش ناگهانی دلار مجدداً با شوکی جامعه را به خود آورد. گرداب عظیمی که این روزها دارد جمهوری اسلامی را پایین میکشد، سه ضلع پیدا کرده: «آب»، «کار» و «دلار». این سه ضلع که هر یک نمایندۀ اعتراضات سه بازیگر اجتماعی هستند، در عین حال آبستن اعتراضات سراسری دیگریاند که دیر یا زود بیرون خواهد زد.
بحران آب : آتشِ شورش کشاورزان
عجیب نیست که با پا گذاشتن به اولین روزهای تابستان و بالأخص در گرمای بالای پنجاه درجه و جهنمی جنوب، بحران پیشبینیشدۀ آب نه فقط طیف وسیعی از ساکنان این مناطق را در بر گیرد، بلکه بالاخص در نواحی روستایی و حومۀ شهر، خانوادههای کشاورزان صاحبزمین را بلازده و از زمین رانده کند. تصویر روزهای گذشته از ردیف به ردیف مردم لرستان و خوزستان (حتی در شهر شبه صنعتی مانند آبادان) که دَبه به دوش برای خرید آب صف کشیدهاند نمای دقیقی از شروع یک تابستان بحرانی برای مردم ساکن این نواحی است.
از مهمترین عوارض خشکسالی امسال، سقوط ناگهانی کِشت و زرع و از جمله معضل جدی آبرسانی و آبیاری نیشکر هفتتپه بودهاست. پیامدهای این بحران آبی برای کشت و صنعت این استان سهمگین خواهد بود، پیشبینی میشود اعتراضات کارگری مرتبط با صنعت کشت در سال جاری چند برابر بیش از گذشته شود. تعطیلی اخیر پالایشگاه آبادان به دلیل شوری بیش از حد آب نشان میدهد که حتی بخشهای صنعتی بیارتباط با کشاورزی هم از این بحران جان سالم به در نمیبرند.
اعتراضات کشاورزان که در چند ماه گذشته بالأخص از اصفهان در اعتراض به انتقال آب به یزد شروع شد، اینک با شروع تابستان راهش را به سایر مناطق بازمیکند. از ابتدا هم تردیدی در وقوع اعتراضاتِ کشاورزان به بحران آب نبود، اما فراتر از بخش کشاورزی، بحران آب میتواند عموم اقشار مردم را تحت تأثیر قرار دهد، چنانکه هماکنون در لرستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان چنین شدهاست. در خوزستان بالاخص تشدید کمآبی وضعیت فاجعهبار محیط زیستی را وخیمتر هم کردهاست؛ تخریب چندبارۀ لولههای انتقال آب شیرین به عراق و کویت در روزهای گذشته نمونهای از این اعتراضات عمومی آبی بوده است.
رکوردشکنی قیمت دلار: اعتصاب بازاریان
جهش حیرتآور قیمت دلار، نموداری است که همۀ بحرانهای بینالمللی رژیم را یکجا نشان میدهد. جاهطلبیها و سهمخواهیهای رژیم ایران سالانه میلیاردها دلار برای جنگهای منطقهای و پروژههای تسلیحاتی و در یک کلام دخالتهای نرم و سخت در امور کشورهای بحرانزدۀ اطراف هزینه در بر داشته. برجام قرار بود فصل الختام موقت تنشهای بین سرمایهداری حاکم بر ایران (و مؤتلفین روسیاش) با سرمایهداران جهانی باشد و جمهوری اسلامی سخت روی رفع تحریمها و آزاد شدن داراییهای بلوکهشده و بهبود روابط تجاری متقابل حساب باز کرده بود. با اینحال خروج یکجانبۀ ترامپ از برجام نشان داد که آمریکا به دنبال امتیازگیری بیشتر از جمهوری اسلامی است. ما قبلتر مؤکداً تأکید کرده بودیم که خروج آمریکا از برجام در وضعیت کنونی نه به معنای اعلام یک جنگ قریبالوقوع، که به معنای امتیازگیری بیشتر از حکومتی است که اعتراضات داخلی تهدید به فروپاشیاش کردهاست.
بلافاصله با خروج آمریکا از برجام، جمهوری اسلامی نمایندگانش را سراسیمه به اروپا گسیل کرد تا در جدال امتیازدهی و امتیازگیری آنان را مجاب به وفاداری به پیمان و عدم بازگشت تحریمها کند. سرمایهداری اروپا هم به دلیل رقابتهای اقتصادیاش با آمریکا حالاحالاها قصد ترک این معاهده را ندارد؛ ولی به هر صورت مجموعهای از عوامل افسار قیمت دلار را پاره کردهاست: از شروع تحریمهای یکجانبۀ آمریکا تا دستکاری عامدانۀ دولت در تعیین قیمت ارز برای تأمین منابع بودجه، تا زد و بند در استفاده از ارز دولتی از سوی مافیای چندلایۀ واردات اجناس لوکس و …
شکی نیست که بالاکشیدن قیمت دلار بیش از هر بخش دیگر، کمر طبقۀ کارگر و سایر زحمتکشان را خواهد شکست. همان کسانی که یک سال گذشته هر جایی را که نگاه میکردید ردّی از اعتصابات و اعتراضات بیوقفۀ صنفیشان میدیدید و نهایتاً دی ماه سال ۹۶ با شعارهای ضدرژیمی در تمام شهرستانهای کوچک و بزرگ کشور به خیابان آمدند.
اما بحران فقط شامل طبقۀ کارگر نمیشود. سقوط وحشتناک قدرت خرید این طبقه به همراه تورم نجومی کالاهای اساسی و اینک بحران ارزی، مدتها است که خردهمالکین و خردهسرمایهداران را هم گرفتار گرداب مشابهی کردهاست. اعتصاب دهها هزار کامیوندار در خردادماه امسال، همزمان با اعتراضات و اعتصابات سریالی تاجران خردهپای کردستان (بانه) و اینک کمتر از یک هفته بعد از اعتصاب کفاشان سپهسالار تهران، دیروز در قلب پایخت و در یکی از لوکسترین پاساژهای مرکزِ شهر، فریاد اعتصاب و اعتراض به وضعیت اقتصادی بلند میشود که در حال بروز نشانههای سیاسی هم از خود است. امروز هم که رسماً نه فقط بازار تهران به تعطیلی کشانده شد که برخی خیابانهای مرکزی شهر هم به صحنۀ زد و خورد خیابانی بازاریان و سایر مردم علیه پلیس بدل شدند.
برای درک درستتر اعتصاب بازاریان و اهداف و چشمانداز آن، باید به این نکته بسیار مهم توجه کنیم که تاجران و بازاریان همیشه از مهمترین مؤتلفان تاریخی طبقۀ حاکمه بودهاند؛ بخش سنتی بازار از قدیم اتحاد مقدسی با روحانیت و جناحهای محافظهکار داشته که تا به امروز هم ادامه دارد و بخش بهاصطلاح «مدرنتر» و «جوانتر» این طبقه هم پشتیبان و حامی دائمی جناح «اصلاحطلب» بودهاست. نیم نگاهی به تنور گرم تبلیغات جناحی درون پاساژها و بازارها (در برهههای انتخابات) به خوبی گواه چنین ادعایی است. اما اینک با گسترش بحران به درون خردهسرمایهداران، بخشهایی زیادی از این طبقه که در حال حاضر هیچیک از دو جناح حاکمه را پاسخی برای «ثبات بازار» نمیبینند، از پشتیبانی سرمایهداران حاکم ریزش کردهاند و تا اطلاع ثانوی اگر ثباتی در بازار نبینند، اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی را (مثل سلطنتطلبان و غیره) به این حکومت ترجیح خواهند داد.
پایههای انتخاباتی جمهوری اسلامی در طبقۀ متوسط که همیشه و بهخصوص در حوزۀ سیاست سد محافظش بودهاند، در حال ریزشاند. در هفتههای گذشته حکومت سعی کرد با استفاده از فضای «جام جهانی فوتبال» و دادن چند امتیاز صوری مثل راه دادن زنان به ورزشگاه و شادی و پایکوبی خیابانی، از این ریزش جلوگیری کند. بیخود نیست که بیبیسی فارسی به عنوان مهمترین رسانۀ خارجکشوریِ اصلاحطلبان، تمرکز و انرژی بیسابقهای بر مسألۀ فوتبال و حواشی آن به خرج دادهاست. اما هیچیک از اینها جلوی بحران مادیِ گریبانگیر این طبقه را نمیگیرد.
طبقۀ کارگر: موتور محرکۀ اعتراضات سراسری!
اگر بحران آب و اینک دلار، دریک سال گذشته جرقۀ اعتراضات کشاورزان خردهمالک و دیگر اقشار طبقه متوسط را زده، فشار کمرشکن اقتصاد سرمایهداری حتی در دورانهای«عادی» و «باثبات»اش هم همیشه بر گُردۀ ارتش بزرگ بیکاران و دستمزدهای همیشه زیرِ خط فقری کارگران و معوقات مزدی و کمشدن سهم دسترسی به خدمات عمومی و … بودهاست. اینجاست که اعتصاب و اعتراض و بستنشینی و تجمع میشود کار هر روزۀ بخشهای مختلف طبقهای که تک تک تار و پودش با ضدیت منافع طبقۀ حاکمه آمیخته شده! همان طبقهای که چرخش ادواری قدرت بین «اصلاحطلب» و «اصولگرا» برایش تفاوت چندانی نمیکرده و هنوز هم نمیکند. همان کسانی که بدون امتیاز رسانهای یا بهره بردن از تریبونهای ویژهای مثل بیبیسی و صدای آمریکا بیرون آمدند، روز و شب تظاهرات سازماندهی کردند و در نهایت بینام و نشان دستگیر و شکنجه و در قعر زندان «خودکشی» شدند.
سالهاست که بسیاری از افراد، سعی دارند به اصطلاح «طبقۀ متوسط» را موتور محرکۀ اعتراضات عمومی جامعه نشان دهند؛ اما همینکه میبینیم شعارهای اعتصاب بازاریان معترض روزهای گذشته هم مستقیماً اقتباس گرفته از شعارهای اخیر جنبش کارگری است (مانند شعار «مرگ بر بیکاری» و «دشمن ما همینجاست») خلاف همین را ثابت میکند. سطح عالی اعتصابات کارگری که فقط در همین یک سال گذشته نمونههایش در هپکو و آذرآب اراک و هفتتپۀ خوزستان و در میان معلمان دیده شد، ثابت میکند که جنبش کارگری بیهیچ پشتوانۀ مادی و فقط به اتکای نیروی جمعیاش توانسته جلوی نیروی سرکوب یکی از هارترین رژیمهای منطقه بایستد و از تنها چیزی که در دستش است (یعنی کارش) محافظت کند و جلوی تخته شدن درب برخی کارخانهها را بگیرد. چنانچه «اعتراضات سراسری» دیگری شکل بگیرد تنها در صورت پیوستن و اراده و نفوذ طبقهای است که مانند دی ماه اگر به خیابان بریزد، به سادگی از آن عقبنشینی نخواهد کرد.
جمعبندی:
در میان سه بازیگر و قشر اجتماعی معترض «کارگران»، «کشاورزان خردهمالک روستایی» و «خردهمالکان شهری» که اینک هر یک اعتراضات و اعتصابات صنفی خودشان را به راه انداختهاند، دهقانان همیشه انفرادیترین و پراکندهترین سطح از اعتراضات را نمایندگیکردهاند؛ رقابت بر سر منابع محدود (از جمله آب) غالباً آنان را از داشتن چشمانداز متحدانۀ طبقاتی بازمیداشتهاست و بحران آب هرچند اینک جدی و خطیر است، اما دور از انتظار نخواهد بود که با گذار از این تابستان جهنمی اعتراضات آنان هم فروکش کند.
خردهمالکان و بازاریان در شهرها که همیشه از متحدین جناحهای سرمایهداری حاکم بودهاند، این روزها به شدت عصیانزدهاند. افزایش کنترلناپذیر دلار با خود ورشکستگی و تعطیلی کسب و کارهایشان را به بار آوردهاست. این روزها بازاریان و خردهمالکان، به هر دو جناح حکومت «بس است» میگویند و سیاسی و رادیکال شدهاند؛ اما نباید فراموش کرد که این قشر به مجرد گرفتن کوچکترین امتیازی که بحران را موقتاً مرتفع کند (از جمله «تثبیت قیمت دلار») از تمام اعتراضات و مطالبات دموکراتیک و سیاسیاش دست خواهد کشید و چندان دور از انتظار نخواهد بود که حامی انتخاباتی همانی شود که امروز خشمگینانه «دشمن» میخوانَدَش! خصلت رادیکال شدنِ امروز خردهمالکان را نه باید تماماً بیاهمیت و فرعی و خارج از معادله دانست و نه باید حسابهای سیاسی و درازمدت بر آن باز کرد.
آنچه باقی میماند جمعیترین و باثباتترین و معترضترین طبقه یعنی کارگران (و متحدینشان یعنی بیکاران) هستند. تنها طبقۀ کارگر-اعم از کارگر صنعتی و معلم و پرستار و راننده و کارگر کشاورز و غیره- است که میتواند و باید رهبری اعتراضات اقشار خردهمالک (یعنی کشاورزان خردهمالک بیصدا در روستاها و خردهمالکان عصیانزدۀ شهرها) را به دست بگیرد ؛ و تنها این طبقه است که تضمین میدهد اگر در صف اول این اعتراضات قرار گیرد خصلتی «سراسری» و «باثبات» و «سیاسی رادیکال» به آن خواهد داد. و همین طبقه است که از قضا «برندهترین سلاح»، یعنی «اعتصاب عمومی» را در دست خود دارد؛ اعتصابی که برخلاف «اعتصاب بازار» قلب تپندۀ دولت سرمایهداری (یعنی خودِ تولید) را از کار میاندازد و آن را به زانو درخواهد آورد.
شمّ سیاسی رهبران عملی جنبش کارگری و سایر پیشروان سوسیالیست در این فرصتها باید بیش از هر زمان دیگری تند و تیز کار کند. تنها با ارائۀ برنامهای که مطالبات اقشارمعترض طبقۀ خردهمالک و فراتر از آن یعنی زنان و اقلیتهای تحت ستم و دانشجویان و… را در بر بگیرد و تنها در یک رهبری عملی میتوان میلیونها نفر معترض را زیر پرچم انقلابی طبقۀ کارگر جمع کرد و شرایط را برای قدرتگیری نهایی کارگران مهیا کرد. با داشتن یک برنامه و چشمانداز روشن طبقاتی است که طبقۀ کارگر میتواند خودش و متحدین را به سمت تعیین تکلیف نهایی با ریشۀ تمام این فلاکتها یعنی نظام سرمایهداری هدایت کند.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۴ تیر ۱۳۹۷