توزیع بیانیههایی درباره کشتار بلوچستان با تمرکز بر ماهیت طبقاتی این اعتراضات و ضرورت همبستگی عملی با آن
◼️سرکوب سنگین اعتراضات بلوچستان با گسیل نیرو از استانهای اطراف، قطع ابزارهای ارتباطی، دستگیریهای فلهای، احتمال برپایی اعدامهای صحرایی، انزوای رسانهای بعد از فروکش روزهای اول اعتراض، بینالمللی نشدن کمپین دفاعی بلوچستان -آنگونه که باید و شاید- و غیاب همبستگی عملی معنادار از جانب پیشروترین بخشهای جنبش کارگری با زحمتکشانِ تحت ستم بلوچ، اگر یک معنا داشته باشد آنست که هنوز سدهای ایدئولوژیک ملی و مذهبی و زبانی به مانند دیوارهای بتنی بزرگی برای جدایی بین لایههای مختلف اردوی کار عمل میکنند. بخشی از مسئولیت این افتراق و کرختی نسبت به کشتارهای حکومت مرکزی جمهوری اسلامی در حاشیههای ایران، به کمکاری غیرقابل انکار خودِ ما سوسیالیستهایی برمیگردد که به قدر کافی برای تابوزدایی و درهمشکستن این دیوارها در مناطق تحت دسترس خود تلاش نکردهایم. اگر یک روی این کمکاریها تداوم کشتار و سرکوب این زحمتکشان است، روی دیگرش قطعاً تضعیف آلترناتیوهای مترقی است که بتواند توفیری به حال همان زحمتکشان کند.
متن بیانیه:
از سیستان و بلوچستان میگوییم. سمبل محرومیت، توسعهنیافتگی، تبعیض و ستم در جمهوری اسلامی. جاییکه فقر مفرط و بیکاری و تبعیض و ویرانی محیط زیست، عملاً راهی برای بقای بلوچهای محروم باقی نمیگذارد جز سوختبری و فروش پیتهای نفت و گازوئیل در آن طرف مرز. اینکه برای یک لقمه نان باید تعقیب و گریز و نقص عضو و حتی مرگ را به جان خرید، نه یک انتخاب که اجبار است.
اما همه اینها هنوز جمهوری اسلامی را راضی نمیکند. سپاه با اعلام «طرح رزاق» برای همان چندرغاز پول سوختبران هم دندان تیز میکند. مرز را دو روز به روی سوختبران میبندد و وقتی آنها هم به بلاتکلیفی و اتمام آب و غذا و زیادهخواهیهای سپاه لب به اعتراض باز میکنند، همان پاسخی را میگیرند که معترضان به گرانی بنزین در آبان گرفتند: گلوله.
اما کشتار جنونآمیز سوختبران در 4 اسفند در مرز سراوان -که در میانشان نوجوانهایی هم بودند- اینبار پاسخ محکمی از مردم فقیر بلوچستان گرفت و از فردایش طوفان خشم مردم بر سر مقامات محلی و نظامی خراب شد. تظاهرات، بستنِ جادهها، اعتصاب دکانداران، دفاعِ مردم از خود و اِشغال و آتش زدن مقرهای سرکوب (و تمام اینها با دستِ خالی) همانقدر بهحق است که در آبان 98 بود.
در مقابل سرکوب نیروهای تامغز استخوان مسلح که حتی به نوجوانِ 13 سالهای با یک تیرکمان در دستش هم رحم نکردند، دفاع از خود به هر شکل و با هر ابزار ممکن یک حق بیچون و چرا است.
دستگاه تبلیغاتی حکومتی در داخل و خارج کشور اما بلافاصله دست به کار شده تا اعتراضات معیشتی مردم فقیر بلوچ نسبت به بُریدنِ نانشان و کشتار حکومت را به روال همیشه به «اشرار» و «تجزبهطلبان» و «تکفیریها» نسبت دهد.
در شرایطی که حکومت سرمایهداری جمهوری اسلامی همهجوره زحمتکشان بلوچ را محروم، انکار و کشتار میکند، باید کنارشان ایستاد. خصوصاً که با اوجگیری اعتراضات، نیروی ضدشورش از اصفهان و کرمان اعزام شده و اینترنت استان قطع. تجربۀ آبان 98 ثابت میکند که این نشانهها فقط یک معنی دارد: به راه انداختن یک حمام خون در سکوت خبری.
در این شرایط کمترین اما فوریترین کاری که از ما ساخته است، اعلام حمایت و همبستگی عملی است. اما چطور؟
- توضیح دلایل اصلی این اعتراضات و کشتار وحشیانۀ حکومت در گروههای واتسآپی خانوادگی و دوستان و آشنایان، همسایگی و محل کار.
- از معتمدترین دوستانتان بخواهید که در این حمایتها به شما کمک کنند.
- بر روی یک برگه کاغذ با ماژیک و به زبانِ خودتان از مردم بلوچ حمایت کنید و آن را جلوی چهره بگیرید و در فضای مجازی به کانالها و گروهها بفرستید. نه هزینه امنیتی دارد و نه وقتی از شما میگیرد (میتواند به شکل فردی یا جمعی و خانوادگی اجرا شود).
- شعارنویسی حمایتی ولو با ماژیک در اماکن پرتردد و وسایل نقلیه عمومی
- شمع روشنکردن در سکوهای محله یا نیمکتهای پارک به همراه یک جمله یا تصویر پرینت شده در حمایت از کشتهشدگان بلوچستان
- برگزاری تجمعهای ضربتی کوتاه در محلات پرتردد (از طریق هماهنگی قبلی در اکیپهای ده، بیست یا سی نفره) و سر دادن شعارهای خلاقانه در حمایت از بلوچستان:
✅بلوچستان تنها نیست! ✅ برادر بلوچم – حمایتت میکنم!
✅ملت چرا نشستین؟ سرآوان شده فلسطین!
✅آبان خونین ایران – اسفند خونین بلوچستان!
اکثریت ما از مردم فرودست و کارگران زیرخط فقری هستیم که خود نیز به اندازه کافی دلیل و انگیزه برای مقابله با وضع موجود و اعتراض داریم. اگر امروز این درد مشترک را که بین ما و آن سوختبر بلوچ یکی است درک نکنیم و با همبستگی فعالانه به داد یکدیگر نرسیم، آینده جز جهنمی از فقر و فلاکت و تبعیض و سرکوب برای ما و فرزندانمان به ارمغان ندارد.