دربارۀ کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری
جنبش کارگری و معضل سازمانیابی:
ویژگی بارز جنبش کارگری ایران در مقطع کنونی را میتوان نامتوازنبودنِ آن دانست؛ به این معنی که از منظر تعدّد اعتراضات و اعتصابات خودانگیخته، یک جنبش پرهیبت و جدی و مثالزدنی است، اما از منظر سازمانیابی در مرحلۀ جنینی است. از این رو موضوع سازمانیابی، مسألهای کلیدی و همچنان گشوده به روی فعالین چپ درون این جنبش است. در واقع تعدد صفبندیها و اختلافاتِ فعالین کارگری در طیف چپ نیز بخشاً بازتابی از همین تناقضِ جنبش کارگری وشکافی است که بر سر شیوۀ سازمانیابی وجود دارد. وجه خودانگیختۀ اعتراضات کارگری، پارهای از گرایشها را به تقابل با هرگونه سازماندهی و تشکیلات و در عوض برخوردهای قضاقدری با سرنوشت جنبش میکشاند و وجه سازماننیافتگیاش، پارهای را مجاب کرده که برای حل این معضل، راهِ میانبر را انتخاب کنند و خود رأساً اقدام به ایجاد تشکلات و احزابی از بالا برای کارگران -بدون درگیر کردن آنها از پایه-کنند. ما به ازای این وضعیت آن بوده که در طی سالهای گذشته هرقدر که پیشروانِ کارگری (رهبرانِ عملی و سازماندهندگان اعتصاب) در حوزۀ تشکلیابی ضعیف بودهاند، در عوض سالانه تعداد متنابهی در زمرۀ «فعال کارگری» نه از بطن که از حاشیۀ جنبش کارگری سر بر میآورند.
شکست تجربۀ «فعالین کارگری» در غلبه بر مشکل سازمانیابی از دهۀ هشتاد:
جمعبندی تجربۀ تشکلیابی فعالان کارگری در دستکم یک دهۀ گذشته، بنبست سبککارِ کمیتههایی را نشان میدهد که از سویی فعالیتهای خود را در چهارچوبِ علنی و قانونی نگه میدارند و از سوی دیگر با کشیدن دیواری بین مطالبات صنفی و سیاسی، عملاً از کسب دستاورد در حوزۀ اولی نیز درجا میزنند. حال آنکه در سرمایهداری استبدادی ایران که پاسخش به کوچکترین صدای اعتراض سرکوب است، تحقق ابتداییترین مطالبات صنفی هم اجباراً از مسیر مبارزۀ سیاسی میگذرد. بدین ترتیب دیوار جداییای که معمولاً بین مطالبات صنفی و سیاسی از سوی فعالین سندیکایی و کمیتههای علنی کشیده میشود، اساساً در مناطقی همچون ایران ناموجود است. بخشی از این کمیتهها در کلام، به اسمِ مبارزۀ ضدسرمایهداری عملاً در سطحِ مطالبات و رفرمهای حداقلی درجا میزنند تا به زعمشان بعدتر شرایط برای رویارویی مستقیم با دولت سرمایهداری و سرنگونیاش در آیندهای نامعلوم فراهم شود. تجربۀ یک دهۀ اخیر ثابت کردهاست که این تشکلهای علنی حتی قادر به حفظ خود هم نیستند و به خاطر پذیرش چهارچوبِ علنی و قانونی، فعالینش چنان زیر ضرب و درگیر رفت و آمد در راهروهای دادگاهها و وثیقه جور کردن هستند که مجال مبارزه عملاً از آنها سلب میشود. مگر میتوان در شرایط استبدادی که افراد بابت پیشپاافتادهترین مسائل فرعی هم حبس میشوند، تشکل، اعتصاب و هسته سازمان داد؟
به هر صورت اگر نه حقایق بالا، اما کارنامۀ فعالیت این دهه به تنهایی ثابت میکند که چرا هیچیک از اهداف تعریفشدۀ این کمیتهها تحقق نیافتهاست. تداوم و حیات کنونی این تشکلها بدون جمعبندی و درسگیری از تجارب پیشین نیز، بیش از آنکه در پاسخ به نیازهای واقعی جنبش باشد، ناشی از جانسختیهای بوروکراتیک در بین فعالین مذکور است و خود به یکی از موانع پیشرَوی جنبش بدل شدهاست. این درحالیست که تشدید اعتراضات خودانگیختۀ جنبش کارگری، در کنار بحرانهای عدیدۀ سرمایهداری در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی بیش از هر چیز ضرورت فعالیت نیروهای انقلابی در صفّ اول جنبش کارگری را گوشزد میکند.
کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری:
اعضای کمیتۀ سازماندۀ کارگری به سهم خود با فرموله کردن مجموعه تجارب جنبش کارگری ایران که محصولِ دخالتهای پیشین بودهاست[۱]؛ سعی کردهاند این تجارب را با تجارب جنبش کارگری بینالمللی پیوند بزنند و آن را درون ظرف کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری زنده و متمرکز کنند.
به این اعتبار این کمیته هم از حیث چشمانداز استراتژیک و هم از حیث شیوۀ سازماندهی تفاوتهای اساسی با دیگر کمیتهها و تشکلهای علنیگرا و «فعالین کارگری» مشغول در آنها دارد. مثلاً برخلاف عموم تشکلهای علنی داخل کشور که در سطح رفرم درجا میزنند، کمیتۀ عمل کارگری افقاش محدود به رفرم نیست، هرچند رفرمهای ناشی از فشار از پایین در جنبش کارگری را کاملاً به رسمیت میشناسد و از آن حمایت هم میکند، اما در جهتِ جا انداختن آن دسته از شعارها و مطالباتی در اعتراضات کارگری فعالیت میکند که بتواند گام به گام جنبش کارگری را به مبارزه علیه طبقۀ حاکمه و کلیت نظام سرمایهداری هدایت کند.
مخاطب کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری به عنوان یک کمیتۀ پیشتاز، نه تمامی کارگران بلکه پیشروترینهایی هستند که در ردیف اول اعتصابات و اعتراضات درگیرند و به خاطر قرار داشتن در چنین موقعیتی از آگاهی سیاسیطبقاتی بالاتری نسبت به دیگر همکارانشان یا عموم کارگران برخوردارند. این کمیته همچنین مخالف جایگزینگراییهای رایج در طیف چپ است. هرچند عبارت «رهایی طبقۀ کارگر به دست خودش» صورت کلیشهای پیدا کرده و گاهی برخی از آن حتی برای عقبراندن عنصر «پیشرو» در جنبش هم سوءاستفاده میکنند، اما معنای واقعی پایبندی به این اصل اینست که قرار نیست ما به جای طبقۀ کارگر انقلاب کنیم، قدرت سیاسی را بگیریم یا به اسمِ آنها «تشکل عمومی کارگری»، «سندیکا و اتحادیه»، حزب کارگران یا غیره بسازیم. «کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری» نیز یک تشکل عمومی کارگری نیست، یک تشکل پیشروی کارگری با چشماندازِ سرنگونی دولت سرمایهداری است. مخاطبینش نیز پیشروهای کارگری هستند. با این چشمانداز است که کمیته در عمل تلاش خواهد کرد تا رهبران عملی اعتصابات و اعتراضات جنبش کارگری را بیابد، با آنها نشست و برخاست کند، شانه به شانهشان درگیر اقدامات عملی باشد و نشان دهد که در مبارزۀ مشترک تا کجا پیش میرود، تا از سوی همین رهبران عملی دیده و پذیرفته شود. در این دخالتهای عملی، وجه نظری و تجربیات تاریخی جنبش بینالمللی را نیز به رهبران عملی تزریق میکند تا جنبش کارگری مجبور نباشد هر گام از مبارزۀ طبقاتی را از صفر و به روش آزمون و خطا بردارد. به این ترتیب پیکرهای ارگانیک با پیشروها میسازد و همراه آنهاست که از پایین مشغول سازماندهی شده و هستههای مخفی سوسیالیستی را در صفّ اول جنبش شکل میدهد.
سازماندهی این کمیته حول یک برنامۀ مشخص و متشکل از مجموعهای از مطالباتِ بهروزی است که جاانداختنش در جنبش سبب ارتقای وجه ضدسرمایهداریِ آن خواهد شد. این وجه تمایز دیگر «کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری» با دیگر کمیتههای فعال در داخل است. مطالباتِ این برنامه از سطح ذهن بر روی کاغذ نیامدهاند، بلکه هم چکیدۀ مشترک تجارب جنبش کارگری بینالمللی و هم جنبش کارگری ایران هستند (تجاربی که انتقال بخش مهمی از آنها به دلیل سرکوب و خفقان سیاسی منقطع شدهاند)، بخش مهمتری از این تجارب، در عین حال محصول دخالتهای عملی پیشینِ فعالینِ خودِ کمیته است. این کمیته قرار است واسط انتقال برنامه و خطوطش از طریق ارتباطات تن به تن، پخش اعلامیه، تولید و توزیع نشریۀ کارگری و غیره باشد. از این جهت برنامۀ کمیته نمیتواند ایستا و تغییرناپذیر باشد و برای آنکه پویایی و به روز بودن کمیته تضمین شود، حفظ دموکراسی درونی، اصلی بیچون و چرا و ضروری است. چرا که افراد مختلف بسته به دخالتگریشان در حوزههای مختلف دارای تجارب ویژهای هستند که به صورتِ منفرد لاجرم محدود و نسبی است؛ برای آنکه کلیۀ این تجربیات منفرد، در جایی متمرکز و ارزیابی شود، لازم است که مفصلاً و آزادانه به بحث گذاشته شوند و سپس جمعبندی و چکیدۀ آن وارد برنامه گردد تا در دور بعدی فعالیت، صحتش در عمل محک بخورد.
تفاوت دیگر این کمیته با سایر کمیتههای موجود در داخل، در سبکِ کارِ مخفی آن است. برای جلوگیری از شناسایی سریع، سوخت شدن و زندانیشدن بهترین نیروهای جنبش، ضروری است که کمیتههای پیشتاز حد قابل ملاحظهای از مخفیکاری را در شرایط استبدادی رعایت کنند. اما جنبش و نمودهای مختلف آن- مثلاً برگزاری یک آکسیون یا شرکت در اعتراض خیابانی یا اعتصاب- همگی علنی هستند؛ بدیهی است که نمیتوان اعتصاب یا اعتراض را در زیرزمین یا پستوهای خانه به راه انداخت. اما «سازماندهی» آن لزوماً علنی نیست. در نتیجه این وضعیت عینی و شرایط استبدادی ایران است که ترکیبِ فعالیت علنی و مخفی را میطلبد.
یک کمیتۀ کارگریِ پیشرو باید فعالیت اصلی خود را دخالتگری در صف اول جنبش کارگری و سایر جنبشهای اعتراضی عمومی تعریف کند. اعتبار چنین کمیتهای نیز نه با صدور فراخوان و دستورالعمل بلکه با موضعگیری صحیح در جای صحیح و با دخالت عملی و بهموقع در درون اعتراضات به دست میآید.
سبک کار «کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری» ساخت هستههای دو یا چند نفره در محیطهای کار، کارخانهها، محلات، دانشگاه و غیره است و ابزاری که برای ایجاد و گسترش و مرتبط کردن این هستهها استفاده میکند، یک نشریۀ سازمانده (بولتن) است. بولتن ابزار و ارگان سازماندهی است؛ به این معنی که بر مبنای نیازهای جنبش، مطالبه و دخالتگری طرح میکند و سریعترین و صحیحترین مواضع را به درون جنبش میبرد، بازخوردش را میبیند و با انعکاس دخالتهایش، مخاطب و نفوذ پیدا میکند. به این ترتیب با تداوم این دخالتها، افرادی حول این بولتن جمع میشوند و تنها کافیست زنده بودن و مرتبط بودن محتوای این بولتن را در ارتباط با مبارزات روزمرۀ خود ببینند تا دیگر آن را نه نشریهای «بیرونی» که از آنِ خود بدانند. یعنی مثلاً در هنگام بروز یک اعتراض، موضعگیری صحیح را در این بولتن انتظار بکشند. یا در زمانی که کارگرانی قصد انجام اعتصاب دارند، کافی است انتقال شیوههای تدارک موفق یک اعتصاب را از بولتن بخواهند، بدینترتیب با انجام این کار، بولتن بسادگی اعتصابی را به طور غیرمستقیم سازماندهی میکند. بولتن ظرفی است که در اختیار پیشروهای کارگری و برای پیشروهای کارگری است، هم خطوط را به درون جنبش میبرد و هم از آن خط میگیرد. یعنی رابطهای دوسویه و ارگانیک با پیشروهای کارگری برقرار میکند نه یک رابطۀ استادشاگردی. از این گذشته هستههای حول کمیته نیز از طریق همین بولتن است که اقداماتی مشترک را سازمان میدهند، تجربیات و گزارشها و نقدهای خود را به دیگر هستهها منتقل میکنند و غیره.
تاجائیکه مربوط به سازماندهی تشکیلاتی یعنی ساخت هستهها میشود، این سازماندهی سخت نیازمند صبر و پشتکار است، در یک تشکیلات پیشرو، هستهای که محصول فعالیت مستمر و سیر و آهنگ طبیعی این مبارزه باشد، دهها بار بیشتر از شکلدهی به جمعهای شتابزده و عجولانه مابهازا خواهد داشت. به مجرد آنکه هستههای کارگری ساخته شدند، از اینجا به بعد مسأله بر سر ارتباط این هستهها با یکدیگر میماند. مادامیکه کمیته در فعالیت است، بولتن به عنوان ارگان ارتباطی این هستهها با یکدیگر تنها در سطح کلی دخالتگری میتواند اثربخش باشد[۲]. نهایتاً پس از استمرار و گسترش فعالیتها و به مجرد اینکه هستهها زیادتر و فعالیتهایشان جدیتر شدند، نیاز به یک ظرف تشکیلاتی سیاسی عالیتر و منسجمتر و منضبطتر خواهد بود؛ حزب پیشتاز کارگری.
در واقع یک «کمیته» نهادی موقتی است که حول یک هدفِ مشخص شکل میگیرد و پس از مدتی فعالیت طبیعتاً باید منحل شود؛ حال این انحلال یا زمانی رخ میدهد که هدفش تماماً محقق شده و یا زمانیکه بالعکس از هدفِ تعریفشده بازمانده و نیازمند تجدیدنظر است. در هر حال یک کمیته چشمانداز انحلال یا استحاله به ظرفی جدیدتر را خواهد داشت. هدفِ نهایی کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری نیز سازماندهی هستههای مخفی سوسیالیستی حول یک برنامۀ عمل مشخص است. البته این به این معنا نیست که تماسها یا همگی اعضای کمیته بدواً سوسیالیستهای انقلابی خواهند بود، بلکه چشماندازِ ما، سازماندهی این فعالینِ متشکل حولِ برنامۀ عمل، در قالب هستههای مخفی سوسیالیستی انقلابی است. با تحقق این هدف، یعنی ایجاد و سازماندهی هستهها بهمثابۀ پایههای حزب پیشتاز انقلابی، زمینههای انحلال کمیته فراهم خواهد شد و وارد فرم حزبی خواهد شد. حزبی که بنا به تشخیصِ خودِ پیشروهای سوسیالیستِ متشکل در کمیته و با در دست داشتن نبض اوضاع و با تحلیل مشخص از شرایط مشخص بنیان و اعلام موجودیت خواهد کرد. حزبی انقلابی با کادرهای برجسته و باتجربه و پیشرو و آبدیدۀ ناشی از سالها فعالیت، برخوردار از یک مرکزیت قوی اما دموکراتیک، مدافع حق گرایش، مجهز به برنامۀ تسخیر قدرت سیاسی طبقۀ کارگر، که از این پس میتواند فعالیتهای پیشین را در سطحی کیفیتاً بالاتر پی بگیرد. بدون وجود چنین حزبی، دیر یا زود تمامی دستاوردهای کارگران از سوی بورژوازی درهم شکسته خواهد شد. هرچند چنین حزبی نمایندۀ منافع کل طبقۀ کارگر است اما حداقل تا پیش از شرایط اعتلای انقلابی صرفاً متشکل از پیشروهای کارگری و سوسیالیستهای انقلابی خواهد بود و به این دلیل حزب پیشتاز نامیده میشود.
۱ مهر ۱۳۹۶
[۱] . این دخالتها در سه سطح بودهاند: سطح اول دخالت درون برخی از تشکلها و کمیتههایی که در بالا ذکرش رفت، سطح دوم همکاریهای مقطعی با برخی «فعالین کارگری» داخل کشور و سطح سوم، مدتی همکاری مستقیم با کمیتۀ اقدام کارگری.
[۲] . هرچند بولتنهای ویژۀ کارخانه یا محل زندگی و تحصیل و غیره نیز بر مبنای تشخیص یک هسته و برای پاسخگویی به مسائل خاص میتواند از سوی همان هسته منتشر شود.