?توضیح: در اینجا به چند استدلال رایجی که عدهای آن را برای توجیه عدم مشارکت در اعتراضات به کار میبرند، پاسخ دادهایم. در این برهۀ حساس مشارکت همگانی در اعتراضات اهمیت حیاتی دارد و هرگونه عقبنشینی یا تفرقه در این اتحاد، مبنای سرکوب شدید حکومت علیه معترضین را فراهم خواهد کرد. تاحدی که اگر این اعتراضات سرکوب شود، فضا از قبل از شروع اعتراضات هم بستهتر خواهد شد و حتی اعتراضات سادۀ صنفی هم تحمل نمیشود.
⬅️ استدلال ۱ : « این جنبش کاملاً هم خودجوش نبود، بلکه بخشی از اصولگرایان، بر ضد روحانی آن را ترتیب دادند، پس چون بازی خودشان است، نباید در آن مشارکت کرد!»
♦️ در این تحلیل حتی اگر عناصری از واقعیت وجود داشته باشد، اما در هر حال این استدلال فراتر از چهارچوب گمانهزنی نمیرود و گذشته از این، طرحش در شرایط فعلیِ اعتراضات بسیار بیموقع و گمراهکننده است. آنچه باید در نظر داشت میزان رشدیافتگی و گستردگی اعتراضات در حال حاضر است، به طوریکه حتی اگر در ابتدا سازماندهیِ اعتراض یا تعیین برخی شعارها با پشتیباتی یکی از جناحهای حکومت بوده باشد، اما اکنون ابتکارعمل از دست کلّ حاکمیت با تمام جناحهایش خارج شده و به جای آنکه اعتراضات فقط یک جناح را هدف بگیرد، به شعار سرنگونیِ یکجایِ کلِ حاکمیت رسیدهاست.
این موردی استثنایی نیست، اگر به یاد داشته باشیم که درست هشت سال پیش، اعتراضاتی به بهانۀ تقلب انتخاباتی و زیر سیطرۀ شدید اصلاحطلبان آغاز شد. جالب است که در همان مقطع هم گرایشهایی در طیف چپ وجود داشتند که درست به همین دلیل از مداخلۀ مستقل در اعتراضات اکراه داشتند. در صورتی که به سختی میتوان جنبشی اعتراضی یافت که رگههایی از جریانهای ارتجاعی به درجات مختلف در آن نباشد. روشن است که اگر نیروهای چپِ مترقی و رادیکال، اصلاً قید مشارکت را بزنند یا دخالتِ بابرنامه و هدفمند نداشته باشند این جنبشها دودستی به همان جریانها واگذار میشوند. تصور اینکه یک جنبشِ پالوده و تمیز شکل بگیرد و بعد از طیف چپ درخواست کند که برای هدایتش تشریففرما شود، مضحک به نظر میرسد. اعتراضات به هر دلیل شروع میشوند و نیروهای مختلفی در آن دخالت میکنند، اما اینکه سرنوشت این اعتراضات به کجا میکشد به ما بستگی دارد، یعنی به مؤلفهای به اسم رهبری انقلابی. این مؤلفه در حال حاضر اهمیتی چند بار بیشتر از سال ۸۸ دارد، چون اگر هشت سال پیش اعتراض از اینجا شروع شد که «رأی من کو؟» و اصلاحطلبان در آن نفوذ بیشتری داشتند، الآن این اعتراضات تبدیل شده به اینکه «نان من کو؟» و کارگران معترض میتوانند در آن نفوذ بیشتری داشتهباشند. اعتراضات عمومی در استانهای مختلف، سطح آگاهی و درجۀ اعتمادبهنفس را بالا برده و این بهترین فضا برای دخالتِ کارگران و بهطور کل نیروهای مترقی است. اگر بخشی از مردم ناراضی به هر دلیلی از مشارکت در این اعتراضات سراسری طفره بروند، حاکمیت علاوه بر سرکوب اعتراضات، چنان قلع و قمع و بگیر و ببندی بعد از سرکوب اولیه به راه خواهد انداخت و فضا را امنیتی خواهد کرد که طی آن دیگر حتی یک اعتراض کوچک کارگری به شرایط معیشتی هم تحمل نخواهد شد. اگر این فرصت حساس اتحاد در اعتراض از دست برود، تا مدتها یک جوّ سرکوب و رخوت و ناامیدی به دنبالش خواهد آمد.
٭٭٭٭٭٭
⬅️ استدلال ۲: «در این اعتراضات، شعارهایی در حمایت از «پهلوی» داده شده، پس این جنبش اهدافش با ما یکی نیست و در آن شرکت نمیکنیم»!
◾️در تجمعات روزهای گذشته در استانهای مختلف بعضاً شاهد بودیم که برخی معترضینِ داخلِ جمعیت، از فضای اعتراض برای سردادن چند شعار آبکی در حمایت از «شاه» و فاتحه فرستادن برای «رضاشاه» استفاده کردند. برخی این موضوع را بهانهای کردهاند برای عدم شرکت در تظاهرات!
اولاً باید یادآوری کرد که شعارهای «شاهاللهی» در مقیاسی نسبتاً کوچک صورت گرفت، در یک جمعیت صدنفره هم اگر ۱۰ نفر شعار واحدی وسط بیاندازند و فیلمبرداری کنند این تصور ممکن است به وجود آید که جمعیت زیادی این شعارها را دادهاند. اما واقعیت اینست که همان چند شعار بیرمق و تبلیغ گستردهاش در اینترنت، موضوع را بسیار فراتر از آنچه که بود نمایش میداد.
تا جاییکه مربوط به خودِ این شعاردهندگان میشود، تناقض مضحکشان در آن است که از یک طرف شعار «مرگ بر دیکتاتور» میدهند و از طرفی رؤیای بازگشت به «یک دیکتاتور سابق» را دارند! در حالیکه مردم ایران بعد از تجربۀ استبداد پهلوی، چهار دهه است مجدداً تجربۀ یک «شاه» دیگر را داشتهاند، از این نظر برای هفت پشتشان نظامهای شاهاللهی بس است! باید پرسید دقیقاً چه خصوصیاتی در زمامداریِ شاهِ سابق بود که الآن حیّ و حاضر در ولی فقیه جمهوری اسلامی نباشد؟! مثلاً شنیده شده شعار میدهند: «کشور که شاه نداره، حساب کتاب نداره»! اما عجالتاً یادشان میرود که چند سال پیش همین جناب «شاهزاده» به برنامۀ «صدای امریکا» مشرَّف شد و در مواجهه با این سؤال که پدر جنابعالی بالأخره چهقدر پولِ مملکت را از ایران خارج کرده، بعد از کِش و قوسهای فراوان گفت که «پدرم موقع فوتش ۶۲ میلیون دلار (ناقابل!) برایم ارث به جا گذاشت»! (چه کمتوقع!)
از اینها که بگذریم، مسأله این است که در غیاب مداخلۀ هدفمند و بابرنامۀ نیروهای مترقی کارگری و بدون طراحی شعارها و مطالباتشان، معلوم است که مردمی که تشنۀ شعارند، در فضای اعتراضی گاهی هر شعاری را که بشوند تکرار میکنند. وقتی عدهای شعارهای بیسر و ته و ارتجاعیِ بازگشتِ شاه را وسط میاندازند، اتفاقاً ما هم باید وسط جمعیت باشیم تا شعارهایی مثل «دیکتاتور که شاخ نداره، آخوند و شاه نداره» را برای خنثی کردنش بیاندازیم. موضوع به همین سادگی است و بس!
نمیتوان به این بهانه در تظاهرات شرکت نکرد که شعارهای «شاهاللهی» دادهاند! اگر شعارهای پراکندۀ «شاهاللهی» در این اعتراضات بلند شده، اتفاقاً برای این است که نیروهای مترقی هنوز شعارهای خودشان را داخل جمعیت جا نینداختهاند یا کمتر انداختهاند! شعارهایی مثل «نه سلطنت – نه رهبری…حکومت کارگری!». اتفاقاً همین موضوع است که به تنهایی ضرورت شرکت در این تظاهرات را بیشتر هم میکند!
و اما آخرین موضوعی که میشود اشاره کرد این است که گرایشِ بخشی از جامعه به سلطنت سابق- از جمله در بین نسل جوانی که اصلاً آن مقطع را ندیدهاست- محصول چند موضوع است: اولاً، کارنامۀ مفتضحانۀ سرمایهداری جمهوری اسلامی در همۀ حوزهها؛ دوم تبلیغات شبانهروزی و پرزرق و برق انواع شبکهها- مثل «من و تو» و امثالهم- که از زمان پهلوی دارند یک بهشت دروغین میسازند؛ تبلیغاتی که فقط به مدد منابع مالی بالای آنها امکانپذیر شده ؛ و سوم، نبود یک بدیل روشن برای مردم ناراضی و ضعف و کمکاری نیروهای مترقی و چپ.
عدم اعتمادبهنفس و باور نداشتن زحمتکشان به نیروی خود، باعث میشود تا مردم همیشه نگاهشان به یک «منجی» باشد؛ یعنی به کسی که قرار است به جای آنها، آزادشان کند. درحالیکه اگر بشود اعتراضات کنونی را به یک «اعتصاب عمومی» کشاند، اگر بشود یک اعتصاب عمومی حتی ۲۴ ساعته را با موفقیت پشت سر گذاشت، آنوقت روشن خواهد که قدرت واقعی دست کیست. یک اعتصاب عمومی، کشور را فلج میکند و نشان خواهد داد که فقط طبقۀ کارگر، یعنی اکثریت جامعه، قدرت واقعی دگرگونی ریشهای جامعه را دارد. اگر کارگران به این آگاهی برسند، نتیجۀ منطقیاش این خواهد بود که میفهمند رهاییشان فقط و فقط به دست خودشان امکانپذیر است و ولاغیر.
بنابراین باز هم تأکید میکنیم کسانی که «شعارهای شاهی» را بهانهای برای عدم شرکت در تظاهرات کردهاند، گویا انتظار دارند جنبشِ شستهرفته و تر و تمیز درب منزل آنها تحویل دادهشود. خیر! جنبش محل تصادم نیروهای اجتماعی باهم است. کارگران و سایر نیروهای مترقی اتفاقاً باید برای پیگیری و طرح شعارهای خودشان درون جمعیت معترض فعالانهتر شرکت کنند و سعی کنند مطالبات سیاسی را طبقاتیتر کنند.
کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری
۱۰ دی ۱۳۹۶