#دختر_خیابان_انقلاب (و بعدتر آنچه به «دختران و زنانِ انقلاب» مصطلح شد) از پدیدههای جنجالیِ روزهای پس از فروکشکردن اعتراضات خیابانی در رسانههای اجتماعی بود. این رویداد دستکم این مزیت را داشت تا به بهانهاش خیلیها قدم به موضوعات مهمی مانند حقوق زنان، زنان در جنبش کارگری، نسبت این دو با هم، سبک و شکل مبارزه و دهها موضوع کوچک و بزرگ دیگر بگذارند.
دوستان و رفقای زیادی، البته تک به تک، جویای موضع ما نسبت به دختر خیابان انقلاب شدند که به جای خود پاسخ گرفت، اما متأسفانه تا این لحظه مجال آن را نیافتهبودیم تا این پاسخها را در قالب یک مطلب مجزا منتشر کنیم. در اینجا ملاحظاتمان را بهطور خلاصه در چند بند آوردهایم:
۱- مخالفت با حجاب اجباری یا به عبارت دیگر حق آزادانۀ انتخاب پوشش، یک حق بیچون و چرای دمکراتیک است و باید به رسمیت شناخته شود. به همین دلیل است که یکی از بندهای برنامۀ عملِ کمیتۀ ما در حوزۀ حقوق زنان دفاع از همین حق بدیهی است. دفاع از حق دمکراتیک انتخاب پوشش، زمان و مکان و اما و اگر نمیشناسد. به این اعتبار، حجاب اجباری جمهوری اسلامی روی دیگر سکۀ کشف حجاب رضاخانی است و یا ارعاب پلیسی یک زن مسلمان بهخاطر پوشیدن مایوی اسلامی در فرانسه همانقدر غیردموکراتیک است که پُر کردن وَنهای گشت ارشاد در ایران.
۲- اعتراض، حق بیچون و چرای هر کسی است و اگر زنی جعبۀ تقسیم برقِ وسط خیابانی را به تریبون خود بدل میکند[۱]، باید از حقّ او قاطعانه دفاع و حمایت کرد و بازداشتش را قویاً محکوم کرد.
۳- ضروری است که بین پذیرش یک «حق دموکراتیک» و «سبک مبارزه برای کسب آن حق» تمایز قائل شد. این از الفبای فعالیت سیاسی است. بهزعم ما ایستادن روی سکو و درآوردن روسری بدون ترس از بازداشت و دادن هزینههای که چه بسا زندگی فرد را دگرگون کند، جسارت زیادی میطلبد و از این حیث قابل تقدیر و «قهرمانانه» است. اما ما معتقدیم مبارزۀ انفرادی و تن به تن با رژیم (هر قدر هم قهرمانانه باشد)، هرچند ممکن است بهشکل مقطعی الهامبخش تمامی آنانی باشد که از آن ستم رنج میبرند، اما در نهایت این اقدامات انفرادی قابلیت فراگیر شدن و سازماندهی و متشکلکردن زنان را چه علیه حجاب اجباری و چه علیه دیگر ستمهایی که بر زنان میرود ندارند. به همین اعتبار است که هرچند ما از اهداف این اعتراض و حق اعتراض در این کارزار دفاع میکنیم، اما خودمان این تاکتیک مبارزاتی را به عنوان یک سبک مبارزه برای حقوق زنان تبلیغ نمیکنیم، چون پیش از هر چیز میدانیم هزینۀ این سبک از مبارزه سنخیتی با دستاوردهای حاصل از آن ندارد. کسب حقوق زنان، نه به واسطۀ اقدامات قهرمانانۀ چند زن منفرد، که با بسیج نیروی متشکلِ میلیونها زن معترض در کشور حاصل میشود. اما بسنده کردن به این اظهارات تمام مسئولیت ما نیست…
۴- حداقل دو مرحلۀ متفاوت را در رویداد «دختر خیابان انقلاب» میتوان شناسایی کرد. مرحلۀ اول زمانی بود که اقدام منفردانۀ ویدا موحد بر سکوی خیابان انقلاب (تنها ساعاتی پیش از آغاز اعتراضات خیابانی)، تنها یک خبر فرعی در میان انبوهی از اخبار و رویدادهای بزرگ و مهم در دورۀ اعتراضات خیابانی بود. با اولین فروکش شعلۀ اعتراض خیابانی حجم عظیم تبلیغاتی و کمپین اینترنتی در پشت خبر «دختر خیابان انقلاب» تناسبی با کیفیت خودِ واقعه نداشت؛ آن هم در شرایطی که اخبار شکنجههای وحشیانه و نام کشتهشدگان معترضین خیابانی در زندانهای جمهوری اسلامی به سختی به بیرون درز کرده یا اگر هم درز میکرد تریبون خبری چندانی نمییافت. آن زمان طرح این پرسش که «چرا هزاران زنی که درحال مبارزۀ سیاسیِ جمعی و تهاجمی هستند (از سازماندهی اعتصاب کارگری گرفته تا جان باختن در اعتراضات خیابانی) به “نماد” و “سمبل” مبارزه تبدیل نمیشوند» موضوعیتی کاملاً سیاسی داشت.
اما در مرحلۀ دوم، زمانی که اقدام ویدا موحد (با تأخیری چند هفتهای) موجب «بسیج» و «تکثیر» زنان منفرد دیگری برای اتخاذ همان تاکتیک در سایر استانها شدهبود؛ ما دیگر صرفاً با یک کارزار مجازی و اینترنتی از بالا طرف نبودیم، بلکه با بسیج خودبخودی زنانی طرف بودیم که بسته به سطح آگاهی خودشان همان تاکتیک مبارزاتی (منفردانه) را برای اعتراض به حجاب اجباری تکثیر کردهبودند. در این حالت دیگر نباید به برخورد یا پرسش سابق بسنده میشد؛ بلکه به دلیل سمپاتی و حرکتی که از پایین آغاز شده بود میبایست با یک دخالت عملی، به این حرکت سمت و سو داد. اصراری که در این مقطع از سوی برخی برای در تقابل نشاندن زنان مبارز کارگر با دختران خیابان انقلاب صورت گرفت تا آن را از اعتبار ساقط بداند اصولاً نتیجۀ مستقیم آن چیزی است که در بند پنج آوردهایم.
۵- ما اصولاً هرگونه استقبال جمعی از «تاکتیکهای اعتراض بهشیوۀ انفرادی» را نتیجۀ مستقیم بیعملی و ضعف کمیتههایی همچون خودمان میدانیم. نیروهای چپ، نه تنها در عرصۀ مبارزۀ زندۀ طبقاتی ضعفهای اساسی دارند، که بالاخص در حوزۀ دفاع از حقوق دموکراتیک هم عمدتاً یا کاملاً غایب هستند یا ابتکار عمل در این حوزه را تماماً به نیروهای راست و رفرمیست واگذار کردهاند. بیخود نیست که نیروهای چپ را دائماً در حالِ دفاع از بخشی از جوانب «جنبش خودبخودی» یا تقبیحِ بخشِ دیگری از «جنبش خودبخودی» مییابیم. یعنی نقش اساسی که این نیروها برای خود تعریف کردهاند اساساً نقد به آن چیزی است که موجود است. حال آنکه وظیفۀ یک نیروی سیاسی، صرفاً بررسی جنبش از موضع «نقد در وضعیت کنونیاش» نیست، بلکه وظیفۀ یک نیروی سیاسی جستجوی کوچکترین ظرفیتها برای ارتقای وضع کنونی جنبش- به واسطۀ دخالتگری و جهتدهی عملی به آن- است.
۶- اصولاً «تاکتیک مبارزه» رابطۀ تنگاتنگی با استراتژی، اهداف و چشمانداز یک مبارزه دارد. به این اعتبار نقد ما به تاکتیک «ایستادن برای دقایقی بر روی سکوی خیابان» متوجه نه تنها خودِ تاکتیک، که استراتژیِ پشت این شیوۀ مبارزاتی نیز هست. دختر خیابان انقلاب تکثیر شد، اما فقط در خیابان و حین فراغت از کار. اقدامهای منفردانۀ بر سکو ایستادن درست در ساعاتی صورت میگرفت که چندین میلیون زن یا در اداره و کارخانه و بیمارستان و مدرسه و… مشغول کارند یا با جسم و ذهنی خسته در حال بازگشت ازکار. تحقق انبوه مطالبات عمدۀ این زنان (از جمله دستمزدهای برابر و حقوقی مثل حضانت و طلاق و …) به سرنگونی سرمایهداری جمهوری اسلامی گرهخورده است، اما مطالبۀ «تاکنونی» دختران خیابان انقلاب الزاماً نه. در واقع همین الآن نقداً جناحهایی از درون حکومت هم پشت مطالبۀ «حجاب اختیاری» آمدهاند تا با اعطای این «امتیاز» از بالا، مانع پیشروی اعتراض «از پایین» شوند. نمونهاش فائزۀ رفسنجانی یا نامههای سریالی مصطفی تاجزاده در دفاع از حجاب اختیاری (و البته در واکنش به کارزار دختران خیابان انقلاب) بود. به عبارت دیگر بسیاری از جریاناتی که در پوشش حامی دختران انقلاب موضع گرفتهاند، هم از سیاسیشدن و هم از طبقاتی شدن مطالبات زنان هراس دارند. درست در همین نقطه است که مسئولیت عملی نیروهای مترقی چپ و ضرورت حضور دخالتگرانهشان در کارزارهایی مثل دختران خیابان انقلاب و عدم واگذارکردن کارزارهای خودبخودی از پایین به نیروهای ارتجاعی و رفرمیست اهمیت پیدا میکند (خصوصاً آنکه بدانیم هیچ جنبش زندۀ زنانی در داخل کشور وجود ندارد و کارزارهای این چنینی تک صداهای ضعیفی در این برهوت هستند).
۷- تقویت جنبش مبارزاتی زنان مسئولیت ماست. مسئولیتی که از قضا در پیوند دادنِ مبارزه علیه حجاب اجباری به مبارزه با کلیۀ ستمهای سیستماتیک علیه زنان نهفته است. وظیفۀ ماست که چشمانداز سیاسی مبارزه بر سکوهای خیابان را (علیرغم تمام ضعفهای تاکتیکیاش) تغییر دهیم. اگر این سکوها نقداً به محل مبارزه در یک حوزه از مطالبات زنان تبدیل شده، به محل مبارزۀ جامعتر زنان بدل کنیم: مبارزه با دستمزدهای نابرابر؛ مبارزه با خشونت خانگی؛ مبارزه برای حق طلاق و حضانت و سقط جنین و ارث برابر؛ مبارزه علیه بیگاری خانگی، ازدواج اجباری؛ علیه هزینههای پزشکی گزاف در حوزۀ بهداشت زنان و … انبوه مطالبات دیگر. مبارزهای که تنها با سیاسیکردن این کارزار و ارتقای آن فراتر از چهارچوب محدود یک رفرم از میان تلی از حقوق سرکوبشدۀ زنان قابل تحقق است. اما احمقانه و سادهلوحانه است که چنین «ایدهالی» را از کارزارهای خودبخودی انتظار داشته باشیم. و چون چنین ایدهآلِ رادیکالی را نمیبینیم، به واگذاری یک کارزار از پایین به دستان نیروهای ارتجاعی بسنده کنیم و پای خود را از آن بیرون بکشیم. کسانی که نبض جامعه را دارند میدانند که کارزار خودبخودی «دختر خیابان انقلاب» در بین زنان عادی -فارغ از دید سیاسی یا خاستگاه طبقاتی- تا حدی سمپاتی ایجاد کرد. اگر این کارزار فراگیر نشد، به دلیل ضعف ماهوی این تاکتیک بوده و نه به خاطر اینکه سمپاتی نسبت به آن وجود نداشت! از سوی دیگر تنها دلیلی که رادیکالیسم زنان معترضی که بر روی سکو میایستند و روسریشان را به هوا میدهند تنها در فرمهای انفرادی بروز پیدا میکند و هنوز بدل به یک نیروی جمعی و اجتماعی در حوزۀ زنان نشده، دقیقاً بهخاطر ضعف نیروهایی همچون ماست و نه احیاناً بالعکس!
۸- در آخر اینکه مبارزۀ خودبخودی، هیچوقت به سبکِ ایدهآل ما پیش نمیرود. مبارزه، فارغ از خواست ما، فارغ از بایدها و نبایدهای ما به اشکال مختلف پیش میرود. از این منظر اگر ما با الگو و سبک مبارزۀ دختران خیابان انقلاب مخالفیم، ایراد را باید در خودمان جستجو کنیم که نتوانستهایم آلترناتیو و بدیلی بسازیم که اعتراض را در مجرای جمعی و حول یک برنامۀ رادیکال هدایت و سازماندهی کنیم. به همین سیاق اگر چشمانداز این مبارزه برای ما به قدر کافی «سیاسی و رادیکال» نیست؛ معتقدیم تنها به اندازۀ دخالتگری آگاهانهمان در چنین کارزارهایی است که میتوانیم نقدمان را به چنین کارزارهایی وارد بدانیم!
۹- در آخر اینکه کمیتۀ ما تلاش خواهد کرد، به سهمِ خود بندهای بالا را نه در قالب تزهایی صرفاً بر روی کاغذ بلکه در قالب ترتیب یک فعالیت عملی فرمولهشده تا روز جهانی زن (هشت مارس) منعکس کند.
کمیته عمل سازماندۀ کارگری – ۲۵ بهمن ۱۳۹۶
[۱] . قرار گرفتن بر روی همین سکو در تقاطع چهارراهها و خیابانهای شلوغ شهر به خودی خود، علیه سبک کارِ «آزادیهای یواشکی» که عمدتاً در کوه و لبِ دریا و پارکهای بالاشهر حجاب از سر بر میدارند بودهاست.