شعار «مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر» اولینبار در جریان راهپیمایی بهمنماه کارگران هپکو شنیده شد، تا اینکه چند روز پیش مجدداً همین شعار از زبان کارگران فولاد اهواز (در تجمع اعتراضی در نماز جمعه) و به فاصلۀ اندکی با کمی تغییر فُرمی، از دهان دستفروشان: مرگ بر بساطی، درود بر شهرداری، تکرار شد.
چهار ملاحظۀ اساسی راجع به این شعار وجود دارد:
۱- این شعار بدواً قرار بوده کنایه و طعنی باشد به وضعیتی که در آن حتی به سادهترین ترین اعتراض کارگر بابت پرداخت حقوق معوقهاش هم برچسب «تحریک دشمنان» میخورد. استفاده از زبانِ طعن و کنایه همیشه محصول شرایط خفقان و استبداد بوده؛ جایی که «صراحت» مُجاز نمیباشد و در عوض اعتراض در قالب شعر و استعاره، بروز مییابد. چه بسا سرکوبهای اخیر، بیشترین تأثیر را در رواج خودبخودی و سریع این شعار داشته باشد.
۲-هدف این شعار، علاوه بر طعن و کنایه در شرایط سانسور گویی در عین حال قرار است ستمگرِ واقعی را با شنیدش به خجالت وادارد تا بلکه از سر شرم و حیا هم که شده دست از ستمگری بردارد. بدینسان یکی از اهداف این سبک از شعارسازی را میتوان امید به تأثیرگذاشتن بر وجدانِ ستمگرِ حاکم دانست. درست همانطور که بارها در بحبوحۀ تظاهرات و حملۀ نیروهای انتظامی، شعارهایی به هدف بازداشتنِ ستمگران از سرکوب داده میشد: «کارگر بیچاره، کتک زدن نداره» (هپکو و آذرآب) یا «الله اکبر» و سایر شعارهای مذهبی (به هدف تأثیرگذاری بر وجدان مذهبی نیروهای سرکوبگر) یا حتی بالابردن بنر خامنهای در برخی تظاهرات کارگری که قرار بوده بدواً مانع از سرکوب شود، ولی عملاً مانع از سرکوب نشده!
۳ – اساساً شورش دیماه و سطح عالی پیشرفت اعتصابات کارگری در چند ماه گذشته که از یک طرف تا سرحد شعار «براندازی جمهوری اسلامی» در خیابان و از طرف دیگر تا سرحد شعار «بازپسگیری کارخانه» و «مدیریت کارخانه به دستِ خودِ کارگران» پیش رفت، نشان میدهد که شعار کنونی «مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر» چه از حیث پناه بردن به استعاره و کنایه، و چه از حیث توهمداشتن به تأثیرگذاری بر «وجدان ستمگر» چندین مرحله عقبتر از سطح کنونی جنبش اعتراضی است. وقتی سر دادن این دست از شعارها رواج بگیرد، عملاً نتیجهاش آن میشود که هرگونه پیشروی، صراحت لهجه و تهاجم کارگران در دفاع از حقوق خود هم کمکم به عقب زده خواهد شد. چنین شعاری، عملاً کارگران را مستأصل و منزوی و جدای از هم تصویر میکند و خودزنی و چهبسا تسلیمطلبی و سرنوشتگرایی را به جای روحیۀ تهاجمی رواج میدهد.
۴ – هرچند ما معتقدیم این شعارتبا خلاقیت خود کارگران و از سطح آگاهیشان به هدفِ تأمین دو بندِ اولی که گفتیم طرح شده. اما نقش سوسیالیستها، هورا کشیدن برای هر شعاری که در اعتراضات کارگری فریاد میشود، نیست. برای مثال در همین تظاهرات چند روز گذشتۀ کارگران فولاد اهواز، علاوه بر شعار «مرگ بر کارگر»، شعار «یا حجتبنالحسن ریشۀ ظلم رو بکن» نیز داده شد که دقیقاً در مقابل اعتماد به نفس و اتکا به قدرت کارگری برای خودرهایی بود. ما در عین حمایت از مطالبات کارگری، وظیفهمان را تقویت جنبههای آگاهانه، طبقاتی و صریح جنبش اعتراضی کارگری میدانیم و نه دفاع از هر جنبۀ اعتراض خودانگیخته در آن. وقتی اعتصاب بینظیر هفتتپه بیخ گوش کارگران فولاد اهواز اتفاق افتاده، چرا نباید از روی مطالبۀ «پس گرفتن کارخانه» و «مدیریت کارگری» که در هفتتپه مطرح شد، الگو برداری کرد؟
کافی است تصاویر سرکوب صریح شورش دیماه را به یادآوریم؛ یا جنگوگریز کارگران هفتتپه با مأمورینی که همچون سگهای شکاری برای حمله به کارگران به مزارع نیشکر هفتتپه ریختند، یا یورش یگان ویژه با باتوم و گاز اشکآور بر سر کارگران هپکو و آذرآب، یا قتل شاهرخ زمانی، محمد جراحی و نیمهجان کردن رضا شهابی. در کدامیک از این تصاویر ایهام و استعاره وجود داشت؟ سرکوب «ستمگر» هر روز بیشتر و صریحتر و تیزتر و بدونتعارف میشود. مبارزه با آن نیز نیازمند همین حد از صراحت است. شعارِ «مرگ بر خود» (هرچند به قصد طعن و کنایه باشد) محتوای سیاسی و طبقاتی این جنگ را رقیق میکند. شعار اعتراضی باید متناسب با وضعیت مشخص مبارزۀ طبقاتی و برای ارتقای آن طراحی شود و این شعار متأسفانه چنین تناسبی را با سطح مبارزۀ کنونی جنبش ندارد.
در نهایت اگر نتوانیم شعار رو به رشدِ «مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر» را به شعارهای مترقی ولی کمصداترِ «زنده باد مدیریت کارگری» (که از دلِ همین جنبشِ زندۀ کارگری بیرون آمده) تبدیل کنیم، معنیاش این است که اجازه دادهایم تجربیات و درسهایی که این چند ماهه از دلِ مبارزات زندۀ کارگران بخشهای مختلف به دست آمدهاند، بدون اینکه فرمولبندی و جمعبندی شوند و فرصتی برای انتقال به دیگر کارگران بیابند، یکجا زیر خاک دفن شوند.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۸ اسفند ۹۶