۱-اعتصاب عمومی، همانطور که از اسمش پیداست، یک اقدام عمومی است؛ یعنی عمومِ بخشهای معترض جامعه را- از کارگر صنعتی و معلم و مهندس و پرستار گرفته تا رانندۀ اتوبوس و کامیون و کشاورز و کسبۀ خردهپای ورشکسته- به میدان میکشاند. «اعتصاب عمومی» دیگر مثل یک اعتراض محدود صنفی در شرایط عادی نیست که وقتی اعتصاب میشود، این به آن بگوید «هیس هیس! قضیه را سیاسی نکنید»! در اعتصاب عمومی دیگر تفکیک بین امر صنفی و سیاسی معنی ندارد. طیف وسیع و ناهمگونی از مطالبات کنار هم مطرح میشوند: از درخواست افزایش دستمزد تا سرنگونی رژیم! بنابراین واضح است که وقتی طبقۀ کارگر دست به اعتصاب عمومی بزند و ببیند که به چه سادگی با قدرت اتحادش میتواند اقتصاد را فلج کند، دیگر از این به بعد به کمترینها و حداقلیترینها راضی نمیشود.
۲- در واقع تجربۀ اعتصاب عمومی مانند کلاس درسی برای اعتصابکنندهها است که بسیاری از درسهای یک انقلاب سیاسی را در خودش دارد و به آنان منتقل میکند. آگاهی سیاسی و طبقاتیِ چندین میلیون اعتصابکننده یک جهش ناگهانی رو به جلو میکند. کسانی که تا پیش از این هیچوقت شاید حتی اسم تشکل و سندیکا و مجمع عمومی و چه و چه به گوششان هم نخورده، دارند اعتصابی مشترک با میلیونها نفر دیگر را تجربه میکنند. از کسی که در کردستان است تا کسی که در تهران است! در این اقدام مشترک جمعی، قدم به قدم همه با هم اعتصابشکنها را منزوی میکنند؛ قدرت اتحادشان را به هم نشان میدهند و با کشیدن افسار دولت آن را به زانو در میآورند.
در یک اعتصاب عمومی، بخشهای متشکلتر یا بخشهایی که بیشتر سابقۀ اعتصابات گسترده و پرسر و صدا داشتهاند، بسیار سریع در خط اول مبارزۀ سیاسی قرار میگیرند و مرز صنفی و سیاسی را میشکنند. اما ویژگی اعتصاب عمومی این است که بخشهای منزویتر و پراکندهتر طبقۀ کارگر را هم درگیر میکند و بسیاری درسهایی را که شاید سالها زمان میبرد تا به آنان منتقل بشود- مثل ضرورت «تشکلیابی» و «مستقل بودن» و غیره – بسیاری سریع از طریق تجربۀ اعتصاب عمومی به آنان منتقل میکند.
۳- در اعتصاب عمومی، شکافها و تفرقههای درونی طبقۀ کارگر که سرمایهداری برای بقایش به آن دامن میزند به حاشیه میرود: دیگر مهم نیست کارگر زن باشی یا کُرد باشی یا افغانستانی! صف بندی طبقاتی در یک «اعتصاب عمومی» عملاً دو جبهۀ مجزا میسازد: آنهایی که با اعتصاب هستند و آنهایی که علیه اعتصاب!
۴- فقط تصور کنید یک اعتصاب عمومی وقتی میتواند از چند صدهزار نفر تا چندین میلیون کارگر و کارمند و معلم و راننده و غیره را درگیر کند، چه حدّ فوقالعادهای از جرأت و جسارت و اعتماد به نفش به خود اعتصابکنندهها تزریق میکند. اینکه ببینند چطوری سر تا پای حکومت را رعب و وحشت فرا میگیرد و به غلط کردن میافتد، باعث میشود انواع موانع ذهنی و روانی و ترسها و واهمههایی که در حالت عادی برای پیوستن به اعتصاب وجود دارند از بین بروند: ترسهایی مثل اینکه «وای اگر بگیرندم بیکار میشوم»، «اجاره و خرجی را چه کنم» و … موج همبستگی سرتاسری کل این دغدغههای شخصی را به انگیزۀ یک تغییر بزرگ میشورد… این دقیقاً چیزی است که در انقلاب ۵۷ نیز قبلاً تجربه شده.
۵- از همه مهمتر اینکه اعتصاب عمومی، فارغ از اینکه چقدر دوام بیاورد، به هرحال سیستم را بسیاری سریع فلج میکند و همین باعث میشود در این تجربه قدرت واقعی کارگران به خودشان نشان داده بشود. نشان میدهد که چه کسانی هستند که عملاً دارند کشور و اقتصادش را میگردانند. طبقۀ کارگر به این اعتمادبهنفس بسیاری نیاز دارد. چهل سال سرکوب وحشیانه و زندان و تبعید بعد از انقلابی که روی دوش همین طبقۀ کارگر ساخته شد، موانع ذهنی زیادی به وجود آورده که باعث شده بخش زیادی از این طبقه باور به قدرت خودش رو از دست بدهد و نگاهش به «بالا» باشد تا یکی بیاید یا اتفاقی بیفتد که یک جوری از این وضع خلاص بشوند. تجربۀ یک اعتصاب عمومی، این طبقه را از لحاظ ذهنی تکان میدهد و به او ثابت میکند که خودش صلاحیت و توانایی ادارۀ جامعه را به دست خودش دارد. کارگران با چشم خودشان میبینند که وقتی طبقۀ کارگر با ارادۀ جمعی بخواهد، اقتصاد را متوقف میکند و با همان ارادۀ جمعی و بدون نیاز به آقابالاسر هم میتواند خودش کشور را بگرداند. در یک چنین تجربهای است که کارگران میتوانند خودشان را باور کنند تا دنبالچه و زائدۀ این یا آن اپوزیسیون قلابی و ضدّکارگری نشوند؛ تا بفهمند که کدام اپوزیسیون حامی واقعی منافعشان هست و کدام یکی نیست.
۶- با همۀ این توصیفات میبینیم که یک اعتصاب عمومی، از لحاظ کیفی چندین سال میتواند طبقۀ کارگر را به جلو بیندازد. اما حتی اعتصاب عمومی هم صرفاً فقط یک حلقه از زنجیری هست که میتواند به انقلاب علیه سرمایهداری ج.ا منجر بشود. واضح است که نه ج.ا و نه هیچ حکومت سرمایهداری دیگری در دنیا دست روی دست نمیگذارد که فقط با یک اعتصاب عمومی و به شکل مسالمت آمیز پایین کشیده بشود. به هر حال این رژیمها کلی نیروی مسلح و ابزار سرکوب فیزیکی و مزدور و مخبر و اعتصابشکن در اختیار دارند. بنابراین اعتصاب عمومی حلقهای از زنجیری است که فقط در اتصال با حلقۀ قیام مسلحانه میتواند تکمیل بشود و به نتیجه برسد.
۱ دیدگاه در “تأثیر تاکتیک صحیح بر پیشروی طبقۀ کارگر در جنبش ۹۷(+ویدیو)”