مذاکرات بینالمللی جمهوری اسلامی به کدام سمت میرود؟
بارها گفته بودیم که گزینۀ جنگ اصلاً روی میز نبوده و نیست و اکنون هم تمام شواهد دالّ برآنست که طرفین در تقلا برای معامله «برجام ۲» هستند: مانور بیرمق رژیم در تنگۀ هرمز بعد از کلی تهدید و تبلیغ و سپس به فاصلۀ اندکی تصویب یکی از لوایح پیوستن به FATF (سازمان مبارزه با پولشویی) در شورای نگهبان تنها دو نمونه از «نرمشهای» داخلی رژیماند. در حوزۀ منطقهای هم عقبنشینی ج.ا از مرزهای جولان و اعلام آمادگی برای کشاندن حوثیهای یمن پای میز مذاکره، نشانههای دیگری از این نرمش خارجی هستند. اما ج.ا که فکر نمیکرد عراق هم بهعنوان حیاط خلوتش به تحریمها بپیوندد، دارد نقشهای هم محض احتیاط میچیند تا در صورت برهم خوردن دور جدید مذاکرات آچمز نشود: تلاش برای ایجاد کانال موازی با اتحادیۀ اروپا برای انتقال درآمد ارزی با شروع تحریم نفت و گاز و عقبنشینی بیچک و چانه از سهم پیشین خود از دریای خزر و غیره را در راستای این هدف میتوان فهمید. بنابراین «برجام ۲» قطعی است، اما اینکه کِی و تحت چه شرایطی رخ بدهد موضوع زمان است.
توافق بینالمللی چقدر برای رژیم وقت تنفس میخرد؟
◾️ شکی نیست که ج.ا هم با بحران داخلی مواجه است و هم خارجی. و در پی آن است که بحران بینالمللیاش را رفع کند تا با دست باز به سرکوب داخلی بپردازد. اما حتی اگر طرفین هم از در توافق درآمدند؛ نباید فراموش کنیم که یک جنبش انقلابی میتواند بساط توافقات بالاییها را برهم بزند. بهترین گواه این امر هم رژیم شاه بود که خود ژاندارم آمریکا در منطقه محسوب میشد اما از درون فروپاشید.
اما بحرانزدگی داخلی به تنهایی و خودبهخود منجر به رفتن رژیم نمیشود و تازه اینکه این رژیم «چهطور» برود و یا با چه چیزی «جایگزین» بشود اهمیت ویژهتری دارد. شورش دیماه نشان داد نیرویی وجود دارد که اگر مستقلاً وسط بیاید، بیتوجه به توافقات یا رقابت بالاییها، میتواند همۀ معادلات و محاسبات را برهم بزند: کارگران، فقرای شهری و روستایی و اقشار بحرانزده و لایههای پایینی طبقۀ متوسط. اما این نیروها هم به لحاظ آگاهی سیاسی و طبقاتی و وزن و جایگاه اجتماعیشان یکدست نیستند و خیلیهایشان نمیتوانند نقش مستقل رهبریکننده بازی کنند. پس پیشروترین و رادیکالترین و مترقیترین عناصر طبقۀ کارگر هستند که میتوانند رهبری را به دست بگیرند، مشروط به اینکه خود دارای برنامه و تشکیلات انقلابی باشند تا بتوانند مبارزۀ کنونی را به یک «انقلاب» پُل بزنند.
ولی الآن که اعتراضات فروکش است…
◾️این درست است که «اعتراضات سراسری» در این مرحله مجدداً فروکش کرده اما ریشههای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی این شورشها پابرجاست، پس دوباره و به قطع یقین میتوان گفت که از جای دیگری بلند خواهد شد. اما جنگ و گریز خیابانی به تنهایی کافی نیست، نمیتواند تا ابد ادامه پیدا کند و بالاخره دیر یا زود فرسوده میشود. عناصر فعال و مبارز جنبش اگر نتوانند مبارزۀ منفرد خود را در قالب یک تشکیلات سیاسی و با چشمانداز پیش ببرند، افق مبارزهشان صرفاً به تخلیۀ خشم در خیابان محدود میشود. یک تشکیلات سیاسی انقلابی تضمین میدهد که حتی در زمان افول جنبش، مبارزه از کانالهای دیگر پی گرفتهشود؛ مانع یأس مبارزین از عقبنشینیهای مقطعی میشود؛ درسهای اعتراض را جمعبندی میکند؛ و خلاصه ظرفی است که نمیگذارد هستههای انقلابی در دورههای رخوت و رکودِ مبارزه منحل شوند.
چرا «انقلاب» در برابر «براندازی» یا «رژیم چنج»؟
◾️در هر دو رژیم شاه و ج.ا تمام منابع در دست یک اقلیتِ انگلی سرمایهدار بود. الآن ۸۵ درصد سپردههای بانکی در دست ۲.۵ درصد است. در یکسو امپراتوری آستان قدس رضوی است و در سویدیگر انبوهی از بنیادهای رانتی که با مصادرۀ ثروتهای سرمایهداران رژیم قبل فربه شدهاند. یکی سلطان شکر است و دیگری سلطان فولاد. بزرگترین کارخانههای کشور تاراجشدهاند. «ژنهای خوب» با پورشه در خیابانها جولان میدهند. حال اگر رژیم هم سقوط کند باید روشن باشد که تکلیف تمامی این منابع- از اراضی تا پالایشگاه نفت، معادن و صنایع کلان و …-چه میشود؟ مسلماً مالکیت این منابع نمیتواند بین زمین و هوا رها شود. یا طبقۀ کارگر، یعنی اکثریت جامعه، این منابع را در دستش میگیرد و برای رفع نیازهایش برنامهریزی و استفاده میکند یا طبقۀ دیگری به جای طبقۀ حاکم ج.ا میآید و همۀ اینها را بالا میکشد و یک آب هم رویش. آن وقت باید مطمئن بود تمام این بحرانها همچنان ادامه پیدا کنند.
بنابراین مسأله صرفاً براندازی ج.ا یا تغییر آن از بالا نیست، مسأله اینست که در جدالی که انواع اپوزیسیونها برای رسیدن به قدرت دندان تیز کردهاند، طبقۀ کارگر باید آنان را کنار بزند و دولتش را تشکیل بدهد.
۲۵ مرداد ۹۷ – کمیته عمل سازمانده کارگری