پس از ده روز بیخبری کامل از وضعیت اسماعیل بخشی بعد از «آزادی»، بالأخره مصاحبه با یکی از بستگان او این سکوت کرکننده را شکست؛ فاش شد که به دردآورترین شکلی شکنجۀ جسمی و روانی شده و داروهای توهمزا به او خورانده بودهاند که تاکنون هم آثارش ادامه دارد؛ او را از کار اخراج و کنج خانه منزوی کردهاند، تو گویی حبس دیگری را همراه با شکنجه تجربه میکند.
این خبر همۀ ما را شوکه و عصبی کرده، ولی تبدیل کردن اسماعیل بخشی به یک قربانی بیصدا و خودباخته، آن هم برای مرثیهسرایی و ماتمگیری، رویکردی به شدت غیرسیاسی است که فقط میتواند عذاب وجدان فردی را رفع کند.
اسماعیل بخشی صرفاً یک فرد نیست، بلکه این نام با دستاوردها و میراث مبارزۀ جمعی برای جنبش کارگری تعریف میشود. سازماندهی و رهبری اعتصابات، دادن تریبون به زنان و کارگران اخراجی و مردم عادی شهر، جاانداختن ضرورت اتحاد و همبستگی بخشهای مختلف کارگری با یکدیگر از فولاد اهواز تا هپکوی اراک و معلمان، طراح و مجری انتخابات آزاد کارگری و تحمیل مجمع نمایندگان مستقل کارگری به کارفرما و…
اسماعیل بخشی یعنی اسم رمز رشد جنبش ضدسرمایهداری در ایران. یعنی تجسم ارادۀ جمعی و باور کارگران به قدرت خودشان و در نهایت یعنی شعار: ادارۀ شورایی!
خشم و نفرت از خبر منزجرکنندۀ شکنجۀ بخشی را باید بدون فوت وقت علیه مسببان آن نشانه رفت. کسانی که دستشان را بر اسماعیل بلند کردند، باید پاسخ این تعرض را با مشت بر دهانشان بگیرند. این وظیفۀ ماست.
اما مرگ واقعی برای اسماعیل بخشی زمانی است که پس از قریب به یک ماه شکنجه و انفرادی، ببیند نه فقط اثری از آثار اعتصاب پرهیبت هفت تپه باقی نمانده، که از دل مجمعی که با خون دل از آن دفاع کرد و کمک به بالیدنش کرد، هیولایی به اسم «شورای اسلامی کار» را میخواهند بیرون بیاورند. ببیند که نه فقط همکاران سابق که حتی فعالین چپ هم زمین مبارزه را خالی کردهاند؛ برای کسی که هویتش را از مبارزۀ عملی میگیرد، این خردکنندهترینِ چیزهاست. به زعم ما الآن وقت ماتم گرفتن نیست، هر یک از ما در هر جای این جنبش باید فوراً بخشی از وظایف بر زمین ماندۀ این جنگ را بر عهده گیرد:
* فعالین کارگری که سالهاست به شکل علنی فعالیت میکنند و سنت سر زدن و یاری رساندن به کارگر زندانی و خانوادهاش را دارند و ریسکهای احتمالی این سبک از فعالیت را پذیرفتهاند، وظیفه دارند در این شرایط به سراغ اسماعیل و خانواده او بشتابند. به آنان روحیه دهند و نگذارند در انزوا باقی بمانند.
* در شرایطی که سعی میشود نام و وضعیت اسماعیل بخشی به گوش کارگران هفت تپه نخورد تا مبادا «آرامش» شرکت (بخوانید مدیرعامل و دولت سرمایهداری پشت او) برهم بخورد، باید این مصاحبه را در وسیعترین سطح به دستشان رساند و نمایندگانی را که چشم در چشم کارگران اعتصابشکنی کردند به حرف کشاند؛ چرا که آنها–خواسته یا ناخواسته- همدست در شکنجۀ بخشی بودهاند. هیچکس به اندازۀ کارگران هفت تپه نمیتواند انزوای اسماعیل را بشکند و او را به روال عادی زندگی بازگرداند. آنها هستند که در مقابل توطئۀ شوم احیای شورای اسلامی کار، میتوانند استقلال مجمع نمایندگان را بازیابند، آن را از خیانتکاران تصفیه و میراث اسماعیل بخشی را احیا کنند.
* فعالیتهای مجازی را باید وا نهاد و وسیعترین کمپینهای حمایتی را با بالاترین درجۀ اتحادعمل در چهارگوشۀ دنیا به کفِ خیابانها کشاند: از گرافیتی و شعارنویسی تا آکسیونهای دفعتی در اماکن عمومی همچون مترو و دانشگاه تا آکسیونها و تجمعات خارج کشور و روبهروی سفارتخانههای ننگین جمهوری اسلامی.
* و در نهایت و مهمتر از همه، تأکید میکنیم مهمتر از همه آنکه اسماعیل بخشی مقاومت کرد تا اسماعیل بخشیها تکثیر شوند که در این دو ماه شدند و در همین لحظه ۳۲ تن از سازماندهان اعتراضات باشکوه فولاد اهواز در زندانند. حمایت از اسماعیل بخشی یعنی اجازه ندهیم که دژ فولاد اهواز بعد از هفت تپه سقوط کند.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۱ دی ۹۷