استعفای ظریف در دو روز گذشته چنان بلبشوی خبری برپاکرد که تیتر اول رسانههای کشور شد. امروز صبح اما با هماهنگی دقیقی شاهد بودیم که ابتدا دفتر روحانی کتباً پذیرش استعفا را رد کرد و به فاصلۀ نیم ساعت ظریف شاد و خندان در مراسم استقبال از مقامات ارمنستان رو به دوربین چشمک میزد!
واقعیت این است که از همان اول انتظار میرفت این استعفای نمایشی، مانور و اهرم فشاری برای اهدافی بزرگتر باشد بدون آنکه بخواهد هرگز رنگ واقعیت به خود بگیرد؛ کما اینکه ظریف بارها پیش از این نیز نامههای استعفا داده و در اندک زمانی پس گرفته بود. در واقع این نامۀ استعفا و جنجال بر سر آن قرار بود تیری باشد با چند هدف.
مانور دیپلماتیک رو به آمریکا: اگر ظریف را پس بزنید، با سلیمانی طرفید!
در ظاهر امر مسأله چنان وانمود شد که کل ماجرا بر سر بیاطلاعی ظریف از سفر ناگهانی بشار اسد و دعوت نشدنش به مراسم ضیافت بوده. در چهارچوب همین سناریو بود که همزمان با استعفا، تصاویر کادربندیشدۀ اسد در آغوش خامنهای و سلیمانی چنان دست به دست شدند تا این پیام به طرفهای مذاکره و در رأس آنها آمریکا منتقل شود: اگر ظریف را پس بزنید، سلیمانی در انتظار شماست!
تو گویی درهای عمیق از اختلافات، حکومت را چنان تکه پاره کرده که در این شرایط حساس کار را به استعفای دلال اصلی برجام کشانده! آن هم استعفایی چنان حسابشده و کاغذی که نه صدا و سیما پوششش میدهد و نه حساب توئیتری جناب وزیر به آن اشارهای میکند!
با بالا گرفتن فشارهای آمریکا برای آوردن ج.ا به میز مذاکره، این جنگ رسانهای اخیر را هم باید جزوی از مانورهای دیپلماتیک ج.ا تا پیش از رفتن به میز مذاکره دانست. کیست که نداند همانطور که قبلتر هم تصمیم به عقد برجام با فرمان خامنهای به «نرمش قهرمانانه» گرفته شد، تصمیم به مذاکرات بعدی نیز در رأس هرم قدرت گرفته میشود و ظریف نه یک مهرۀ مستقل که صرفاً مجری اوامر بالاتریهاست.
این موش و گربهبازیهای دیپلماتیک فقط در چشم کسانی معنا دارد که ندانند ساختار استبدادی سرمایهداری جمهوری اسلامی طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسیاش تعیین تمام سیاستهای کلی نظام را دربست در اختیار رهبر گذاشته و مسألۀ دخالت نظامی در سوریه و عراق و برنامۀ هستهای هم در زمرۀ مهمترینِ این سیاستها هستند. در تمامی این موارد به طور اخص ظریف هیچکاره بوده و تماماً مجری خامنهای و زیر سایۀ سپاه قدسِ سلیمانی. این پیامی است که ۳ سال پیش هم سلیمانی آن را داده بود: «با صراحت کامل بگویم که محمد جواد ظریف … مأموریت مشخص و روشنی داشت که همان توافق اتمی بود و اختیار بررسی موضوع دیگری به وی تفویض نشده».
حال چه کسی باور میکند نظامی که حتی کوچکترین مخالفت با اسد را در مطبوعات داخلیاش تاب نمیآورد و همین دیروز روزنامهای را بابت نشر تیتر «مهمان ناخوانده» زیر عکس اسد توقیف کرد، بتواند کسی را در مقام مذاکرات بینالمللیاش قرار دهد که برخلاف سیاست مصوب خامنهای عمل کند؟
مانوری برای جبران ورشکستگی سیاسی اصلاحطلبان
به مجرد نشر خبر استعفای ظریف، اصلاحطلبان و چهرههای رسانهایشان در خارج از کشور زور خود را زدند تا با ترسیم کردن یک تصویر تیره و تار از آیندۀ اقتصادی و سیاسی در صورت استعفای ظریف، کمپینی از پایین در جامعه راه بیندازند؛ منتها چون دیگر زور بازویی در پایگاههای اجتماعی سابق خود ندارند و به خوبی میدانند که دیگر نه کسی را میتوانند به خیابان بکشند و نه ماشینهایی را با بوق و چراغ در خیابانهای بالای شهر با عکس ظریف به صف کنند، برای همین تمرکزشان را در فضای مجازی گذاشتند تا با طوفانهای توئیتری مثل #ظریف_بمان و امثالهم هنوز تصویر جعلی از محبوبیت نداشتهشان به دست دهند!
مانور استعفای اخیر در عین حال هدفی را برای خودِ شخصِ ظریف تأمین میکرد: تو زرد درآمدن «کانال مالی اتحادیۀ اروپا» (ایستکس) که با تبلیغات فراوان به عنوان دستاورد مهمی به خورد رسانهها داده شده بود و پرخاشگریها و گافهای رسانهای ظریف در کنفرانس اخیر مونیخ و سخنان تحریکآمیزش مبنی بر اینکه «افتخار میکنیم بخاطر سوریه و یمن و… زیر فشار اقتصادی هستیم!»، سیل فحشها و نقدها را به سوی ظریف روان کرده بود. بهطوریکه در دو هفتۀ اخیر حتی در میان نزدیکترین لایههای مدافع اصلاحطلبان یعنی سلبریتیهای هنری و ورزشی هم فحش دادن به او مُد روز شده بود. اینجاست که برای اعادۀ حیثیت و ترمیم وجهۀ ظریف چه مرهمی میتوانست بهتر از مانور استعفای یک روزه باشد تا به مدافعان مردد و متزلزل اصلاحطلبان سناریوی مقدس «بد و بدتر» را یادآوری کند؟
چالش تصویب «افایتیاف» و تیک تاک ساعت!
لوایح افایتیاف (مبارزه با پولشویی و تروریسم) پیش شرط هرگونه مذاکره برای برجام ۲ است. در واقع تصویب این لوایح دست دولتهای رقیب جمهوری اسلامی را برای رصد کردن تمامی جابجاییهای مالی باز میگذارد و بسیاری از راههای پولشویی را برای تأمین منابع گروههای مسلحی مانند حزبالله میبندد.
از این روست که تصویب آن در گیرودار کشمکش جناحی تاحدی معلق مانده. تاکنون از چهار لایحۀ مصوب مجلس دربارۀ افایتیاف، فقط دو تا به تصویب شورای نگهبان رسیده و دو تای دیگر یعنی پالرمو و سیافتی در پیچ و خمِ شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت گیر کردهاند. ظریف ساعاتی قبل از استعفایش در مصاحبهای به صراحت گفته بود: «عدم تصویب افایتیاف باقیماندۀ راههای تنفسی ما را میبندد».
فعلاً سازمان افایتیاف ۴ ماه دیگر به جمهوری اسلامی فرصت داده تا با تصویب این لوایح بتواند از فهرست سیاه بیرون بیاید. تصویب این لوایح قطعی است و چراغ سبز آن از بالا داده شده؛ اما هنوز نمایش این کشمکشها و نگهداشتنش تا دقیقۀ آخر و لفت دادن پروسۀ تصویبشان، از این جهت برای جمهوری اسلامی ضروری است که اولاً در این دوران انزوایش هم به متحدین جیرهخوارش مانند اسد و حزبالله لبنان و انصار حزبالله یمن و… اطمینان خاطر دهد که به سادگی و به سرعت پشت آنان را خالی نخواهد کرد و هم دهان بسیجیهایی را که ۲۴ ساعته حدیثِ شهادت در جنگهای منطقهای را در گوششان میخواند راضی نگه دارد.
مانور سیاسی برای فروش سناریوی «وحدت ملی»
به صف شدن خامنهای و روحانی و سلیمانی پشت جواد ظریف در کمتر از ۲۴ ساعت و اعلام حمایت قاطع از او نشان داد که فرجام این مانور دو روزه قرار بود به کجا ختم شود: فروش رؤیای ورشکستۀ وحدت ملی زیر پرچم جمهوری اسلامی! یا اتحاد بد و بدتر برای نجات کشتی در حال غرق جمهوری اسلامی!
جمهوری اسلامی هرگز کوچکترین مانعی برای مذاکره با آمریکا نداشته است. نه فقط مذاکرات سری خمینی و آمریکا در مقطع انقلاب، بلکه کل تاریخ چهل سالۀ جمهوری اسلامی ثابت کرده که آنچه «دشمنی» میان این دو خوانده میشود، چیزی فراتر از رقابت و سهمخواهی بیشتر از منابع منطقهای نیست. به این اعتبار رفتن جمهوری اسلامی در زیر قبای روسیه هم جزوی از همین رقابت برای بقا و امتیازات بیشتر بوده. مسأله اصلی جمهوری اسلامی در این مقطع آنست که چه میزان از امتیازاتش را قرار است در مذاکرۀ بعدی از دست بدهد. به همین دلیل هم حاضر نیست به سادگی از برجامی که سالها برایش مایه گذاشت بگذرد، ورود ترامپ البته محاسبات جمهوری اسلامی دربارۀ برجام را برهم زد، به همین دلیل هم رژیم از الآن روی انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا و قدرتگیری دموکراتها حساب باز کرده. متقابلاً «کمیتۀ ملی حزب دموکرات» هم قطعنامهای تصویب کرده که چنانچه رئیس جمهور آیندۀ امریکا از حزب دموکرات باشد، از او می خواهد که به توافق هستهای با ایران پایبند باشد.
در یک کلام مسأله برای رژیم فقط خرید وقت است و بس. خرید وقت برای آنکه هم از نظر درونی و هم بیرونی خودش را آمادۀ مذاکرات کند. این وسط تنها چیزی که نه در پیش، حین یا بعد از مذاکره کوچکترین وزنی در مذاکرات بالاییها پشت درهای بسته ندارد، وضعیت طبقۀ کارگر است که مرغ عروسی و عزای جنگ و صلح بالاییها خواهد بود. جنبش اعتراضی پس از دیماه ۹۶ در عمل نشان داد که «دیگه تمومه ماجرا» و مبارزاتش را با جزر و مد مذاکرات بالاییها پشت درهای بسته تنظیم نمیکند. اگر این جنبش با حفظ استقلال طبقاتی خود به سوی انقلاب گام بردارد و طومار نه فقط جمهوری اسلامی که پروژههای رژیم چنجی و اپوزیسیون راست را درهم بپیچد، آن وقت خواهد دید که دشمنش هم اینجاست و هم در آمریکا!
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۸ اسفند ۹۷