دیروز درحالی سومین دور اعتصاب سراسری معلمان در سال ۹۷ آغاز شد که طبق آمار شورای هماهنگی، بیش از صد شهر و روستا در این اعتصاب مشارکت داشتند و تازه بسیاری هم (بدلیل عدم ارسال تصاویر) جزو محاسبۀ آماری قرار نگرفتند. نه فقط سطح مشارکت و گستردگی جغرافیایی اعتصابکنندگان به مراتب بیش از دو دور قبل بود، بلکه اینک در دومین روز نیز این استقبال بازهم از روز گذشته بیشتر بودهاست. این موضوع زمانی مهمتر میشود که بدانیم معلمان بدترین نوع سرکوب را در دو دور قبلی اعتصاب تجربه کردند و هزینههای امنیتی سنگینی را بابت تحصنهای پیشین دادند؛ به نحوی که با آن سطح سرکوب گسترده، قصد حکومت این بود که دیگر هرگز اعتصاب در دستور کار تشکلهای صنفی معلمان قرار نگیرد، با اینحال همینکه سومین دور اعتصاب نیز تا پیش از پایان سال ۹۷ به چنین گستردگی و سازمانیافتگی اجرا شد باید دست مریزاد گفت به معلمانی که عقب ننشستند و بیوقفه در سه ماهۀ گذشته مشغول بحثهای جدی درونی برای ارزیابی وضعیت و سازماندهی اعتراضاتشان بودند.
بایکوت خبری چندینبارۀ رسانههای داخلی و خارجی که هیچکدام خبر این اعتصاب سراسری را درخور تیتر زدن ندانستند باید فقط حمل بر این پیام صریح کرد که کارگران رسانۀ خودشان هستند و بس. در این جنگ طبقاتی روی هیچ چیزی نمیتوانیم حساب کنیم جز نیروی خودمان. و برای این کار هم نیاز داریم که دائماً مبارزۀ کل طبقۀ کارگر در تمام زوایای آن را تقویت کنیم.
معلمان خود جزو پیشروترین و چه بسا معدود بخشهایی بودند که این جنگ طبقاتی را فراتر از چهارچوب تنگ صنف خود دیدند و با همهگیر کردن شعار «آموزش رایگان کیفی» پرچمدار دفاع از یکی از حقوق بنیادی طبقۀ کارگر شدند. با توجه به اینکه جنبش معلمان قبلاً پیشگام طرح این مطالبۀ عمومی کارگران شده و سابقۀ درخشانی در تأثیرگذاری بر سایر بخشها دارد و با توجه به شرایط حساسی که جنبش کارگری ایران در برهۀ پس از سرکوب اعتراضات هفتتپه-فولاد دچار آن شده، شاید هیچ زمانی به اندازۀ امروز حمایت معلمان اعتصابکننده (ولو حمایت نمادین و در قالب یک برگۀ آچهار) از مبارزات زندۀ کارگران دیگر بخشها (مانند اعتصاب چند استانی کارگران خط و ابنیه که این روزها و همزمان با معلمان در جریان است) و همچنین حمایت از کارگران سرکوبشدۀ هفتتپه و فولاد و در رأس آن اسماعیل بخشی، برای بهبود موقعیت جنبش کارگری حائز اهمیت نباشد. اسماعیل بخشی که همین چند ماه پیش خود پرچمدار حمایت بخشهای مختلف جنبش کارگری از یکدیگر شد و درست از همین رو بود که زیر بدترین شکنجهها قرار گرفت، هیچ زمانی به اندازۀ امروز به حمایت ما نیاز ندارد، در همین روزهای سختی که حتی خانواده او هم کف خیابانهای شوش در نهایت تکافتادگی پلاکارد به دست میایستند.
موج اخیر شکنجه و اعترافگیری و مستندسازیها و اخراجهایی که علیه کارگران مبارزی مانند اسماعیل بخشی، میثم آل مهدی، علی نجاتی و بسیاری دیگر به راه افتاده و بستن اتهامهای امنیتی به سندیکاها و فعالان کارگری، حمله به کل طبقۀ کارگر است و نمیتوان آن را جدای از احکام حبس و شلاق برای محمد حبیبیها دانست. اینجاست که به زعم ما اعتصاب سراسری معلمان نمیتواند کامل باشد مگر آنکه شعار «شکنجه، مستند، دیگر اثر ندارد» را که از دل بازنشستگان فرهنگی فریاد زده شد، به دل اعتصاب بکشاند و مهمتر از همه این پیام را به کارگران هفتتپه و فولاد اهواز که این روزها زیر بدترین فشارها درحال مقاومت برای تتمۀ حقوق زیر ضرب رفتهشان هستند بدهد که: «تنها نیستید»!
هرچند سومین دور تحصن معلمان هنوز پایان اعتصاب را منوط به تحقق مطالبۀ ویژهای نکرده و از این حیث خود را در موضع دفاعی قرار داده، اما از حیث بازگشت اعتماد به نفس قطعاً هم برای معلمانی که پس از مواجهه با بودجۀ ۹۸ هنوز در حال حلاجی کردن حملۀ جدید دولت به حقوقشان هستند و هم برای کل جنبش کارگری گامی بس بزرگ و حیاتی بوده و هست، اما این هدف نمیتواند محقق شود مگر آنکه پیشتر معلمان اعتصابی پیشگام حمایت از دو شریان اصلی بستهشدۀ جنبش کارگری یعنی هفتتپه و فولاد اهواز و فعالان زیر ضرب آنها و همچنین مبارزات زندۀ سایر بخشها شوند.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۱۳ اسفند ۹۷