?«آیا جنبش کارگری میتواند تغییری در افق سیاسی آینده ایران ایجاد کند و تاثیری ملموس و واقعی بر جای بگذارد؟ چرا؟»
? پاسخ: جنبش کارگری نشان داده قطعاً استعداد رهبری سایر اقشار معترض را دارد. اگر تا پیش از این کسانی در این تردید داشتند، کارنامۀ جنبش کارگری در دو سه سال گذشته و خاصه سال ۹۷ و اعتصابات چندینباره و سراسری رانندگان کامیون و معلمان و همچنین تظاهرات خیابانی کارگران هپکو و هفتتپه و فولاد اهواز که هر سه موفق به همراهکردن مردم شهرشان باخود شدند، جای شک و شبههای در این ادعا باقی نمیگذارد. اما پتانسیل و توانایی «بالقوۀ» جنبش کارگری نیست که محل مناقشه است، بلکه مسأله بر سر چگونگیِ «بالفعلشدن» این توانایی و ثانیاً آن آلترناتیوی است که این توانایی صرفِ ساختنش خواهد شد. تا جاییکه به موضوع اول برمیگردد، این توانایی قطعاً به شکل خودانگیخته بالفعل نمیشود. بلکه کلید رهبری در دست پیشروترین و متشکلترین بخشهای کارگری است.
اما درمورد آلترناتیو؛ بدواً این را باید به رسمیت بشناسیم که جنبش کارگری ایران ماهیتاً سیاسی است، چون فاصلۀ بین اعتراض صنفی برای «دستمزد معوقه» تا شعار سیاسی«مرگ بر یگانِ ضدکارگر» تنها چند ساعت یا روز است. جنبش کارگری بارها در سالهای گذشته وارد فاز ضدسرمایهداری شده، اما برای درهمشکستن دستگاه حاکم و تسخیر قدرت از پایین نیازمند آنست که پیشتازانش قبلتر حول یک برنامه انقلابی علیه سرمایهداری متشکل شوند. فقدان این برنامه و تشکیلات انقلابی در حکم تیر خلاص این جنبش در پایان این جنگ خواهد بود.
دقیقاً در چنین خلأیی است که جناحهای مختلف رژیم و اپوزیسیون برون-رژیمی مسابقه گذاشتهاند تا جنبش کارگری را سوخت جنگ قدرتشان از بالا کنند. اپوزیسیون راست که بهطور سنتی بر شورش خیابانی و اقشار متوسط حساب بازمیکرد، اینک تمرکزش را کاملاً بهسوی جنبش کارگری برده. اینکه اوایل همین ماه، دبوویتز (از چهرههای اتاق فکر سیاست آمریکا) صحبت از لزوم ارسال کمک مالی به تشکلهای کارگری ایران کرد تا پروژۀ «لخ والسایی» کردن مبارزات طبقه کارگر ایران رقم بخورد، از سر اتفاق نیست. بنابراین برای آنکه طبقه کارگر بتواند در این جنگ نابرابر، سنگر مستقل خود را حفظ و برای منافع و قدرت خودش بجنگد لازمست هرچه سریعتر این مهمترین خلأ اصلی را مرتفع کرد.
منبع:
تاریخ: به مناسبت روز جهانی کارگر ۱۳۹۸