درست در این روزهایی که عموم جامعه یا مشغول جان کندن برای رساندن دخلش به خرجش است یا در حال سگ دو زدن برای طلبهای مزدی، یا با دلهرۀ اخراج و نایابی کالاهای اساسی و جهشهای قیمتی پیاز و رب و ماکارونی درگیرست یا با دغدغۀ گرانی بنزین و آب و برق و حمل و نقل، کابوس رسانهای دیگری از راه میرسد که به حرف روز مردم در خیابان و تاکسی و اتوبوس بدل شود: سایۀ جنگ!
از رسانههای جمهوری اسلامی تا اسپوتنیک روسیه و فاکسنیوز امریکا و غیره همگی مشغول تأمین سوخت این جنگ روانی در روزهای گذشته بودهاند.
از یکسو ورود ناو هواپیمابر لینکلن به خلیج فارس و سفر ناگهانی پمپئو به عراق را برجسته میکنند و در سوی دیگر ظریف طرح خروج از برخی تعهدات برجام را اعلام میکند و سلیمانی تهدید به هدف گرفتن مواضع آمریکا در منطقه را.
اما در واقعیت این جدلهای رسانهای نشاندهندۀ تغییری اساسی در صحنۀ واقعی نبرد بین این دو جناح نیست، هنوز نقشۀ اصلی آمریکا کشاندن رژیم به پای میز مذاکرات از طریق اهرم فشار تحریم است و هنوز راهکار اصلی رژیم، خریدِ زمان تا ۲۰۲۰ و امید به روی کارآمدن دموکراتها در انتخابات جدید آمریکا. فعلاً هیچیک از دو طرف قصد ندارد متغیر جدیدی در این معادله تا سال دیگر وارد کند. در این میانه فقط مانورهای سیاسی دو طرف افت و خیز و تنوع میگیرد: یک روز استعفای صوری ظریف، روز دیگر طرح مرحلهای خروج از تعهدات برجام، سپس تهدید مواضع نظامی آمریکا در منطقه، یا تناوب در استفاده از زبان تهدید به رژیم چنج یا استقبال از مذاکره و….
عدهای از مخاطبان کمیته از ما دربارۀ تحرکات اخیر دو جناح و احتمال جنگ پرسیدهاند، پاسخ آنست که قبلتر هم خامنهای و ترامپ رسماً تأئیدش کرده بودند: جنگی در کار نیست! اکنون هم تمام شواهد نشان میدهد که تحرکات اخیر چیزی جز مانور سیاسی نیستند.
اولاًحضور ناوهواپیمابر لینکلن خود نشانهای است از عدمتمایل آمریکا به آغاز جنگ؛ چون اگر واقعاً قصد جنگ بود، آمریکا ناوهای هواپیمابرش را از خلیج فارس و سواحل ایران دور میکرد تا آسیبپذیریشان را کاهش دهد، نه اینکه نزدیک به ۶ هزار پرسنل و دهها جت و کشتی را در معرض حملۀ موشکی ج.ا قرار دهد. ضمناً برخلاف موج رسانهای ایجادشده، حضور ناوگان نظامی آمریکا در خلیج فارس سابقهای ۳۰ ساله دارد و چیز غیرمتعارف یا جدیدی نیست.
ثانیاً مقامات آمریکا بارها عنوان کردهاند که هزینۀ جنگ برایشان زیاد است و وقتی میتوانند با اهرم تحریم جمهوری اسلامی را پای میز مذاکره بکشانند، نیازی به رفتن به سراغ گزینۀ جنگ ندارند. خصوصاً آنکه نیروهای نظامی آمریکایی هنوز در باتلاق خودساختۀ افغانستان، عراق، لیبی و سوریه دست و پا میزنند و تبدیل جنگ با جمهوری اسلامی به میدان تقابل نیابتی روسیه و چین و عربستان و اسرائیل، آمریکا را وارد نبردی پرهزینه و طولانی میکند که حداقل در این مرحله آن را غیرضروری میداند.
عیناً همین معادله برای جمهوری اسلامی هم صادق است: آنان ترجیح به مذاکره میدهند و حتی مدتهاست جناحی از اصلاحطلبان وارد پروژۀ اپوزیسیونسازی جعلی برای قدرتگیری در فردای مذاکره شدهاند. منتها سیاست فعلی رژیم هنوز خریدن زمان تا سال ۲۰۲۰ و روشن شدن نتیجۀ انتخابات آتی آمریکاست. در این فرصت ۱/۵ ساله این تاکتیکها در دستور کار رژیماند: ۱- سرشکن کردن بحران بر دوش طبقه کارگر و زحمتکشان به قیمت قطحیزدگی و جان کندنشان ۲- سرکوب سخت هرگونه اعتراضات داخلی به اسم بحران خارجی و خطر جنگ ۳- فشار حداکثری بر اروپا برای تخفیف فشار تحریمها.
اعلام خروج دو مرحلهای رژیم از تعهدات برجام هم مانوری است در راستای هدف سوم و مخاطب خاصش اروپا. اینکه رژیم دیروز اعلام کرد دست به فروش آب سنگین و اورانیوم غنیشدۀ مازاد بر تولیدش نخواهد زد، خبر جدیدی نیست؛ چون آمریکا از اوایل این ماه این اجازه را از جمهوری اسلامی سلب کرده بود. بنابراین این اقدام نه خودخواسته که تحمیلشده از سوی آمریکا بود. پس آنچه باقی میماند تهدید مرحلۀ دوم ج.ا به افزایش سطح غنیسازی است که عیار این ادعا هم دوماه بعد روشن خواهد شد.
نهایتاً چنانکه بارها گفتهایم این احتمال را همیشه وارد میدانیم که در یک حالت ویژه یعنی زمانیکه فشار تحریم و اعتراضات داخلی بیش از تحمل رژیم شود و خطر فروپاشی از داخل نزدیک، احتمال درگیری نظامی دو کشور در خارج از مرزهای ایران و زدن جرقۀ بزرگتر جنگ وجود دارد، در این صورت وظیفۀ اصلی ما تشکیل یک جبهۀ سوم و مستقل از رژیم و آمریکا برای مقابله با دو جناح درگیر این جنگ ارتجاعی خواهد بود و تبدیل آن به انقلاب علیه هر دو.
با اینحال هنوز چنین لحظهای دور و نامحتمل است و بنابراین تدارک و تشکیل جبهۀ ضدجنگ و امثالهم وظیفهای فوری و فوتی و مربوط به الآن نیست. کسانی که مدام و به شیوهای ژورنالیستی بر طبل جنگ میزنند آدرس غلط به طبقۀ کارگر و فعالانش دربارۀ وظایفشان میدهند. ورود به فاز جنگی وظایفی ویژه به عهدۀ ما میگذارد که اکنون در دستور کار نیست. در عوض در این شرایط انرژی خود را باید بیاعتنا به این مانورها، صرف تقویت سازماندهی در جنبش کارگری کرد که یدککشِ بار تحریم شده و در سال جدید در معرض دستاندازیها و شوکدرمانیهای جدید حکومت قرار گرفته است.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۱۸ اردیبهشت ۹۸