ناف جمهوری اسلامی از بدو پیدایشش با «سرکوب» بریده شد. هیچچیز خارج از مدار نظارت این سیستم تحمل نمیشود، خواه مسالمتآمیزترین اعتراضِ ممکن باشد، خواه بیآزارترین تشکل مستقل ممکن. اما این سیستم حتی در همین سرکوب و ستم هم رفتار «نابرابر» دارد. کافی است ناخواسته در یک دستۀ «اقلیت» (میخواهد جنسیتی باشد یا مذهبی یا قومی) جای بگیری تا طعم واقعی تبعیض و سرکوب برایت چندگانه و مکرر شود.
از سیستان و بلوچستان تا خوزستان، از خوزستان تا کردستان، الگویی میبینیم که به طور خیرهکنندهای یکی است: از توسعهنیافتگی اقتصادی عامدانه و فقر گسترده گرفته تا سایۀ سنگین امنیتیکردن کوچکترین جزئیات حیات جامعه و ممنوعیت آموزش به زبان مادری و ترک تحصیلهای اجباری؛ از کولبر کُردی که برای یک لقمه نان با زندگیاش قمار میکند تا سوختبر بلوچی که بابت قاچاق چند لیتر سوخت از سرِ اجبار هدف مگسک تفنگ مرزبان قرار میگیرد تا کشاورز عربی که دار و ندارش را بدون ریالی غرامت در سیل میبازد. هر فعالیتی، از اعتراض به تجاوزهای گروهی در ایرانشهرِ سیستان و بلوچستان تا فعالیت زیستمحیطی در کردستان تا کمکرسانی به شهروندان عربِ سیلزده در خوزستان، همه و همه با مشت آهنین سرکوب میشوند. اما این همۀ ماجرا نیست. موضوع زمانی بدتر میشود که میبینیم که کمترین پوشش خبری رسانههای « حقوق بشری »، نصیب این حجم عظیم سرکوبشدگان نمیشود. سیاست حاکمیت هم همیشه این بوده که با اطلاق صفت « تجزیهطلب » به هر فعال و هر فعالیتی در این مناطق، با دست باز و تأیید ضمنی باقی جامعه سرکوب را در حداکثر سکوت پیش ببرد. نام و نشان و وضعیت زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی این مناطق به زحمت سر از خروجی صفحات «حقوق بشری» درمیآورد؛ بله، اینجا هم نابرابری! خودِ ما هم صد البته از این نقد مصون نیستیم. اینگونه است که کمتر از آمنه ساریِ ۲۰ ساله شنیدهایم که ۹ ماه است با انواع بیماریها در زندان سپیدارِ اهواز بلاتکلیف و در بیخبری رها شده؛ کمتر نام زهرا محمدیِ ۲۹ ساله و آموزگار زبان کُردی را شنیدهایم که سه ماه است در بازداشت به سرمیبرد. بهترین استعدادهای جوان این مناطق اگر هم از سدِ فقر و تبعیض رد شوند، دستِ آخر سر از زندان درمیآورند و درست در اوج بالندگی پرپر میشوند و اینها تنها دو نمونهاند.
«کارزار خیابان تریبون زندانی سیاسی» از زمانی که پاگرفت قصد داشت تریبون آنهایی باشد که که صدایشان به جایی نمیرسد. میدانیم که بنا به جثۀ خود و گستردگی سرکوب، هنوز خیلی از این هدف دوریم. اما اصلِ هدف را فراموش نکردهایم. به همین خاطر سعی کردیم در بین انبوه اخبار روزمرۀ سرکوب، آنانی را یادآوری کنیم که مجال و روزنۀ اندکی حتی برای یافتن نامشان وجود دارد.