خبر بازداشت «پوری حسینی» که بین کارگران صنایع تاراجشده به «قصاب» شهرت دارد، با آب و تاب زیادی امروز بین کارگران تبلیغ و دست به دست شده؛ بازداشتی که نه جبرانی بر چپاولهاست و نه پایانی بر آن.
بلکه صرفاً پردهای از دادگاههای نمایشی است که قرارست سوخت و ساز رقابتهای انتخاباتی آتی باشد. این جناح، از «رئیس ستاد انتخاباتی» آن جناح آتو میگیرد تا در این شوی تکراری «رئیسی» به شوالیۀ مبارزه با فساد تبدیل شود، یعنی کلیددار امپراتوری مافیایی آستان قدس رضوی برای ما روضۀ مبارزۀ با فساد بخواند!
واقعیتِ ثابت این شوهای تکراری اینست که همه جناحهای بالاییها به یک اندازه در این لفت و لیسها بودهاند، هپکو زمان «احمدی نژاد» غارت شد و هفت تپه زمان «روحانی». املاک نجومی با نظارت کامل قالیبافِ «اصولگرا» نصیب اعضای شورای شهر شد و «رشت الکتریک» سهم تنی چند از «اصلاحطلبان». صنعت پتروشیمی جولانگاه «موتلفهای»ها هست و این فهرست طولانی ادامه دارد…
پوری حسینی رفت، ولی اصل خصوصیسازی به قوت خود باقی است. همین امسال ۶۰۰ بنگاه دولتی دیگر در فهرست انتظارند تا در اولین فرصت همراه با کارگرانشان به زیر تیغ گیوتین خصوصیسازی فرستاده شوند.
پوری حسینی نقشی بیش از یک جلاد خُرده پا که گهگاهی هم از گوشت قربانی برای خودش برمیداشت نداشت (نمونهاش بالاکشیدن مجتمع گوشت اردبیل پس از خصوصیسازی). اما آمر و معمار اصلی در سایه همانی بود که با حکم حکومتی (زیر عنوان ابلاغیۀ اصل ۴۴ قانون اساسی) این سلاخخانه را افتتاح کرد.
در این رفت و آمدها پیامی که رسانههای زرد نمیگویند اینست: خرده قصابان میآیند و میروند، اما خودِ سلاخخانه پابرجا میماند.
تلاش این رسانهها آنست که «خصوصیسازی بد» را جلو بیاندازند و تا «خصوصیسازی خوب» کارگران را سر بدوانند. برای همینست که «اهلیت» اسم رمز دفاع آنان از قصاب بعدی (جناحِ خودی) است.
حال آنکه اگر قرار بر اهلیت باشد، هیچکس اهلتر از خودِ کارگران این صنایع و کارخانجات برای مدیریت کارخانه نیست. لغو خصوصیسازی و ادارۀ امور کاری به دست کارگران و نمایندگان منتخبشان چنان برای بالاییها خطرناک بود که با هزار قلم اختلاف و رقابت، یکجا از در اتحاد درآکدند تا مدافعان چنین شعاری را «کمونیستیتر از کمونیستی» بنامند و از مدافعانش حکم عبرت بسازند.