? چرا پشتیبانی هفتتپه و آذرآب از همدیگر؟
? اعتصاب نیشکرِ هفتتپه و آذرآبِ اراک اینک برای دومین ماه متوالی تکرار شدهاست. سرکوب یکی باز با دستگیری چندین بارۀ تعدادی از لیدرهای کارگری همراه شد و سرکوب دیگری با محاصرۀ کارخانه به دست ضدشورش و حبس کارگران در آن.
? از هفت تپه تا آذرآب، فاصلۀ جغرافیایی زیاد است. اما هم ریشۀ مشکلات و هم سیاست « باتومدرمانی» حاکمیت یکی است. برای جمهوری اسلامی، سیاست ایزوله و پراکنده نگه داشتن کارگران هر کارخانه تبدیل به یک قاعدۀ طلایی شده. چون در انزواست که هزینۀ سرکوب کارگران هر بخش برایش پایین میآید. همین سیاست را یک ماه پیش اجرا کردند، همان زمانی که کارگران آذرآب و واگن پارس خواستند به داد همکاران کتک خوردهشان در هپکو برسند. کارگران را درون محوطۀ هر کارخانه حبس کردند تا مانع پیوستنشان بهم شوند.
?بااینحال هم «سنگر» هفتتپه و هم «محوطۀ» آذرآب هنوز در اشغال اعتصابکنندگان است و بنابراین تریبون کارگری امنی برای حرف زدن وجود دارد. چه چیز مهمتر از آنکه این تریبون کارگری که با قدرت اعتصاب و هزینۀ امنیتی گزاف به دست آمده، بهجای آنکه صرف تبلیغ و توهمپراکنی نسبت رئیسیها و رؤسا شود، صرف حمایت کارگرانِ دو گوشۀ مختلف ایران از یکدیگر شود؟ چنین اعلام همبستگی و پشتیبانی و شکستن فضای تکافتادگی، این پیام را به کل کارگران کشور مخابره میکند که:
?کارگران نهایتاً جز خودشان به کسی نمیتوانند اتکا کنند. هزاران طومار و جلسات مکرر استانی و فرااستانی، نه توانست مشکلی را حل کند و نه خواهد کرد. گرچه ضربات امنیتی و دستگیریها و پروندهسازیها اعتمادبهنفس کارگران را نشانه رفتهاند، اما وقتی صدای کارگر هفتتپه از زبان آذرآب بیرون بیاید و صدای هپکو و آذرآب از سنگر هفتتپه، این پیام صریح به بالاییها داده میشود که اگر یک بخش را هم زدید، انعکاس خشمش را از بخش دیگر انتظار داشته باشید. این یعنی نه فقط نشانه رفتن اعتماد به نفس بالاییها و گزاف کردن هزینۀ سرکوب برایشان، بلکه تزریق اعتمادبهنفس به کل پائینیها.
?سنت همبستگی در دورۀ اخیر از خود اراک و خوزستان زاییده شد. هنوز خاطرۀ حمایت هفت تپه و فولاد و هپکو در ذهن کارگران زنده است. پس برای احیای دوبارۀ این سنت، هیچزمانی بهتر از الآنی که هر دو زیر ضرباند نیست.
?حکومت در مواجهه با سه اعتصاب شهریور و مهرماهِ «هپکو» و «آذرآب» و «هفتتپه»، ترکیبی از سه سیاست را در دستورکار گذاشت: «وقت کشی»، «پرداخت معوقات مزدی» و «فشار بر لیدرهای کارگری». امروز پس از مدتها این شعار رساتر از قبل از هر سه کارخانۀ مجزا بلند شده که: مشکل صرفاً «معوقات مزدی» نیست، بلکه اعتصاب علیه کل «خصوصیسازی» است! اما هنوز حاکمیت و جناحی از کارگران، اعتصاب را به «مطالبات مزدی» تقلیل میدهند. «تغییر سهامدار» و آخرین حیلۀ دولت به نام «پیمان مدیریت»، همگی شعارهایی هستند که جلو انداخته میشوند تا حرف اصلی شنیده نشود. برای کنار زدن این خط باید بتوان در شعارهای کارگری نشان داد که چرا از اراک تا خوزستان انگلهایی مثل «اسدبیگی» و «قلعهبانی» و «احمدپور» عوارض و مولودِ یک سیاست کلیتر حاکمیت هستند. بنابراین به جای اعتصاب برای تعویض نام این سرمایهدار با آن دیگری، باید دولت را در هر کارخانه «زیر نظارت کارگران» مسئول تأمین مالی و سفارش تولید شرکتهای بحرانزده کرد.
◽️ همبستگی شعار نیست؛ یا مرگ یا زندگیست!
◽️ «دستمزدها» بهانه است، «خصوصیسازی» نشانه است!
◽️ از اراک تا خوزستان؛ یک مشکل و یک درمان:
… همبستگی، اعتصاب؛ نظارت کارگران!
◽️ رئیسی حیا کن، کارگرا رو رها کن!
◽️ «خصوصی» غارت میکند، دولت حمایت میکند!
◽️ از اراک تا خوزستان؛ زحمتکشان در زندان!
◽️ استثمار و بیگاری؛ پرچم سرمایهداری!
۱۵ مهر ۱۳۹۸