مناسبت اعتصاب این روزهای هفتتپه با سالگرد اعتصاب تاریخی شوش و از طرفی بیرون کشیدن اعتراض امروز کارگران به بازار هفتتپه و شکستن سدِ آرامش یکماهه و فراخوان به تجمع جلوی فرمانداری شوش ضرورت ترسیم یک تصویر از تحولات اخیر هفتتپه را جلو میگذارد که در این مطلب سعی کردیم به جوانبی از آن بپردازیم.
کارفرما و خلأ واسطهگری:
در آخرین مطالب ماه گذشته توضیح دادیم که بعد از افشای فایل صوتی رشوهگیری برخی نمایندگان شورای اسلامی، این نهاد چطور عملاً زیر فشار از پایین منحل شد. از هم پاشیدن شورای اسلامی هفتتپه، بالقوه میتوانست صحنۀ بعدی اعتصابات را ارتقا دهد و جریءتر کند و این برای کارفرما زنگ خطر بازگشت به دوران اعتصابات سریالی و ماهانۀ ۹۶ بود.
به یاد داریم که کارفرما سال پیش، از این حیث تن به پذیرش «مجمع نمایندگان مستقل» داد که شاید بتواند بحران اعتصابهای سریالی را با اهرم کردنِ یک نهادِ واسط حل کند. اما مجمع، نه فقط جلوی اعتصابها ترمز نزد که هم تعرضیترش کرد و هم کنترل و نظارت بر امور را به کارفرما تحمیل کرد. در واقع مجمع، باعث جهش اعتراضات شده بود. اینجا بود که بعد از انحلالش، شورای اسلامی آورده شد تا نقش ضداعتصاب را ایفا کند و برای چند ماه هم چنین کرد، تا آنکه با افشاگری جناح رادیکالش، مُهر پایانی بر حیات این تشکل فرمایشی زده شد.
حالا مجدداً از ماه پیش، برای کارفرما ایجاد طرفِ مذاکره برای کنترل اعتصاب مطرح شدهاست. شورای اسلامی دیگر به قدری رسوا و منفور شده که ماه پیش تقلا برای جلوانداختن «اعضای علی البدل» و احیایش عملاً از سوی کارگران پس زده شد.
در چنین شرایطی چندان عجیب نبود که سنگر هفتتپه شاهد ظهور جریانی شود که هم بتواند بحران نمایندگی را برای کارفرما (بدون مکافات برگزاری انتخابات و دردسرهایش) حل کند و هم اعتصاب را «رام» نگه دارد.
به این ترتیب شاهد چهرهسازیهایی بودیم که علیرغم سوابق ضدکارگری گذشته آمدند و عملاً در مقام «نمایندگی» نشستند. اینکه چطور این سوابق با یک احضار و بازداشت دو روزه پاک و به دست فراموشی سپرده شد را باید به دو عامل نسبت داد: هم به مهارت عوامفریبی جریان روبه رشد «بسیجیان عدالتخواه» در زمین هفتتپه و هم تأثیر حذف و غیاب برخی لیدرهای سازشناپذیر (بخشیها و خنیفرها و اخضریها) و فشار امنیتی بر باقی آنها.
از درون اعتصاب، علیه اعتصاب:
کارگر هفتتپه منطق اعتصاب را بهتر از هر کسی میداند. میداند که چیزی به اسم «اعتصاب آرام» وجود ندارد. به تجربه دیده است که اگر سه روز اول جواب نگرفت، درجه به درجه شدت تعرضش را بالاتر ببرد تا طرف مقابل را وادار به پاسخ کند. این تعرضِ درجه به درجه، قانون و قاعدۀ اعتصاب در همه جای دنیاست و کارگر هفتتپه هم برای این کار در جعبه ابزارش از «مسدودکردن درب شرکت» و «بستن جاده» و «بیرون کردن مدیران» را دارد تا «کشاندنِ مردم شوش به پشت سرش».
ماه گذشته، اما نیشکر هفتتپه طولانیترین اعتصاب یک دهۀ گذشتهاش را به خود دید. اعتصابی که جرقهاش را با انحلال شورای اسلامی و به شکل تعرضی زد، با گذشت زمان گرچه در کمیت و مقاومتش طولانی و پایدار بود، اما در سطح تعرضش به طرز عجیبی عقب نشستهبود.
سنگر هفتتپه به تسخیر جریان نوظهوری در آمده بود که هم صحبت از ظهور یک «منجی» (به نام رئیسی) برای نجات کارخانه میکرد و هم قدم رنجه شدنش را منوط به ماندن در وضعیت تدافعی و تظلمخواهی به درگاهش. در این فضا بود که ماه گذشته، فشار جناحی از کارگران برای کشاندن اعتصاب به جلوی فرمانداری زیر صدای این تریبونِ تازهقدرت گرفته گم شد.
مسأله صرفاً این نیست که با جریانی طرف هستیم که کارگران را وادار به گفتن «مرگ بر ضدولایت فقیه» برای اثبات وفاداری میکند و مسأله این نیست که با جریانی طرفیم که میگوید «قانون مقدس است، حتی اگر قانونگذار هم آن را نقض کند»! مسأله اینست که این جریان میخواهد حتی «قانون اعتصاب» را هم در هفتتپه وارونه بنویسد:
یعنی اعتصابی را جلو بگذارد که نه به تولید (و سود کارفرما) ضربه بزند، نه دولت را به چالش بکشد (بستن جاده یا تجمع شهری). نه روند کِشت را مختل کند و نه اُورهال کارخانه را متوقف! لُب کلام اعتصابی که تاحد ممکن اعتصاب نباشد؛ اعتصابی که کارگران کشاورزی با ۳ ماه حقوق معوق را مفتخر به رساندن عملیات کشت به «ظرفیت اسمی کارخانه» کند و مختل نشدن تولید را یک الگوی نوین از اعتصاب!
تشدید جدال جناحها:
بحران رهبریِ اعتصابِ مهرماه، یک ماه تمام باعث شد که خستگی و استهلاک کارگران بر سر طولانیترین اعتصابی که تا دو هفته پیش جریان داشت (و منجر به بازگشت به کارِ اخراجیها نشد) بیشتر شود.
بااینحال اگر عوامفریبی و حرّافی این گرایش ضدکارگری، به مدد پخش ویدیوهای تبلیغاتی و تریبون «علنی» سنگر توانست یک ماه اعتصاب کارگران را «رام» نگه دارد، حنای این قانونگرایی در برابر شکمِ خالی کارگران کشاورزی حالا بیشتر و رنگپریدهتر از قبل شده، بطوریکه از چند روز قبل ولولۀ تعرضیتر کردن اعتصاب دوباره به بدنۀ هفتتپه برگشته است.
درحالیکه هنوز ۲۴ ساعت از فرمان این نمایندگانِ یکشبه به «نگه داشتن اعتصاب درون کارخانه» نگذشته، بیرون کشیدن امروز کارگران به سمت بازار هفتتپه نشان داد که سازماندههای کارگری بیتوجه به «لیدرهای تقلبی» سازماندهی خودشان را میکنند.
با اینحال سادهلوحی است اگر فکر کنیم این تحرک به معنای بستنِ دست و افشای جریان عوامفریب مذکور از زمین مبارزۀ کارگری هفتتپه است؛ هرچه باشد این همان جریانی است که پشتوانهاش به یک جناح قَدَر از حکومت بند است و بارها آزمون و خطایش را در کارخانههای بحرانزدهای مثل آلمینیوم المهدی و هپکو و ماشینسازی تبریز پس داده.
تبدیل زمین هفتتپه به کورس رقابت دو جناح:
تظاهرات کارگری آبان سال پیش، پای دو جناح حاکم و نمایندگان کارگریشان (خانۀ کارگر-بسیج) را به زمین هفتتپه باز کرد. یارکشی اما تاجایی موضوعیت داشت که کارگران در اعتصاب و اعتراض مداوم باشند. بعد از احیای شورای اسلامی کار، عملاً این حضور و رقابت کمرنگ شدهبود و «شورای اسلامی» تضمین داده بود افسار اعتراضات را به دست داشته باشد. حالا با انحلال شورای اسلامی و شروع دور جدید اعتراضات، دو سه ماهی است که دو جناح کارگری وابسته به طبقۀ حاکم، تقلایشان را برای کنترل و تسلط بر کارگران از سر گرفتهاند. در یک سوی ماجرا محجوب و حبیبی و غمگین و «ایلنا»یشان هستند که تلاششان را بر روی احیای «شورای اسلامی» گذاشتند و در سوی دیگر بسیجیانی که با اسم رمز «رئیسی» پشت در کارخانه کمپین کردند و صدایشان را نه فقط از «تسنیم» و «فارس»شان که با تسخیر سنگر هفتتپه تقویت کردند.
این جناح دوم در عوامفریبی البته فرسنگها ماهرانهتر و قهارتر و تند و تیزتر از جناح مقابل است؛ ولو هزار و یکبار هم کت و شلوار جناح مقابل (غمگینها) را دستمایۀ تمسخر کند تا بلکه بتواند از آن «تواضع» و «قناعت» و «کارگردوستی» خودش را نتیجه بگیرد. مشکل را به «کلیدِ» زنگزدۀ جناح مقابل ربط دهد تا دارو و علاج جناح خودی را در دکان اعتصاب بفروشد. هم بر سرِ سرمایهدار و «سرمایهداری» فحش میدهد و هم علیه هرکسی که علیه ولی فقیه (این اَبَرسرمایهدار کشور) حرفی بزند!
خلاصۀ کلام در این گرد و خاک به پاکردنهای عوامفریبانه هرکاری میکند تا بگوید دعوا، دعوای دوجناح است و نه احیاناً دعوای کارگر علیه هر دو جناح!
ابقای بحران و …
بدیهی است که پشت این دعواهای زرگری و شعارهای آبدار و جانگداز، هیچ یک از دو جناح حاکم، راه نجاتی برای هفتتپه ندارند. حل بحران هفتتپه نه در گروی تعویض اسمِ مالکش است و نه در گروی «مبارزه با فسادِ» چند دله دزد. این بحران بهعنوان یک قطره از سونامی بحرانهای صنایع ایران، نتیجۀ گریزناپذیر سیاستهای کلان سرمایهداری جمهوری اسلامی (فارغ از هر دو جناحش) است. در عرض همین چندماه گذشته اختصاص میلیونها دلار برای واردات شکر از طرف دولت آن هم درحالیکه به گفتۀ خودشان این ارزهای دولتی عمدتاً سر از بازار سیاه درآورد، در حالیکه میتوانست مشکل تولید شکر در داخل را برطرف کند، نشان میدهد که منابع برای نجات کارخانههای بحرانزده وجود دارد، اما چون در قبضۀ طبقۀ حاکم است، فقط با زبان زور و اعتصاب میتوان از آن سهمخواهی کرد.
دو جناح حاکم (و گرایشهای همسوی کارگریشان) گرچه نمیتوانند میلیمتری ریشۀ مشکلات هفتتپه را حل کنند، اما میتوانند مسیر اعتصاباتش را منحرف و مستهلک کنند. یک روز به اسم مذاکره و روز دیگر گزارش سازمان خصوصیسازی و ماه بعدش تعویض مدیر و بعدترش هم تعویض اسم مالک.
در این میان، نفوذ و ابتکار عملهای گرایش همسوی جناح رئیسی وسیعتر و عوامفریبانهتر است. بیرون کشیدن امروز کارگران از محوطه کارخانه و فراخوان به تجمع فردا روبروی فرمانداری نشان داد کارگران سازماندهای هستند که سعی در بدست گرفتن رهبری اعتصاب و بردنش در مسیر تعرضیتر را دارند. صدای این گرایش را باید تقویت و تریبون را به همینانی داد که «چهره» و صدا ندارند، ولی سازماندهی میکنند.
اگر نمیتوان تضاد و کشمکش این دو گرایش را در زمین اعتصاب هفتتپه تشخیص داد و به رشد این دومی کمک کرد؛ حداقل انتظار اینست که تریبون ضدکارگری رئیسیچیها را تقویت نکرد، به پروژههای نمایندهسازیِ آنان دامن نزد و بی لکنت زبان پرچم استقلال از هر دو جناح حاکم را بالا برد.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۲۲ آبان ۹۸