در روزهای گذشته در میانۀ بهت و بغض و نفرت از کشتار سراسری، تصاویر و اخباری مخابره شد که شبیه هیچجا نبود. تانکهای مستقر در جادهها و استقرار تیربارها و سلاحهای سنگین در مناطق شهری، روایت به رگبار بستن جمعیِ مردم با دوشکا، به خون کشیدن پناهگرفتگان در نیزارها، شکارکردن معترضان در روزهای بعد با گلوله از خانههایشان و نهایتاً این اواخر ویدیویی که نشان میداد کودکانی با دمپاییهای پاره از گِتوهای امپراتوری نفت و پتروشیمی خوزستان به این آرایش نظامی مخوف، بیپروا و هراس سنگ و آجر پرتاب میکنند.
مشابه این تصاویر از جنگ عریان و نابرابر تانک دربرابر سنگ، میان مردم هیچ ندار و طبقۀ همه چیزدار را بارها پیش از این دیدهایم: فلسطین.
آبان ۹۸ نمادهای بسیاری دارد، اما کشتار ماهشهر نمادینترین و فلسطینیترین لحظهای بود که آبان به خود دید.
اگر جمهوری اسلامی چهل سال سعی کرد کشتار چهارشنبه سیاه خرمشهر، قتل عام ترکمن صحرا، بمباران پاوه و اعدامهای دستهجمعی کردستان را زیر غبار گذشت زمان و مغزشویی سیستماتیک نسلهای زائیده در جمهوری اسلامی پنهان کند و هر روز با پمپاژ کلماتی مثل تجزیه طلب و تروریست و داعشی شکاف عمیقی از هراس و افتراق بین زحمتکشان فارس با زحمتکشان اقلیتهای ملیِ تحت ستم ایجاد کند، آبان ۹۸ اما بسیاری از این سدهای بلند افتراق را خُرد کرد.
به جوانان عاصی دهه شصت و هفتاد و هشتاد و نود یاد داد که چطور در این اتحاد سراسری برای مبارزه با طبقۀ حاکم، زمان قطع اینترنت برای اقلیتهای تحت ستم دو برابر است؛ اندازه گلولههایی که آنها را نشانه میرود چهاربرابر؛ کشتهشدگانشان بسی بیشتر و دستگیریها و اعدامهای احتمالی هم چندبرابر. خلاصه در یک کلام به همانهایی هم که تاکنون چیزی از گلولههای روزانهای که نصیب کولبر کرد و باربر بلوچ میشود نشنیده بودند، یاد داد معنای ستم مضاعف اقلیتهای ملی را.
از این جهت کشتار ماهشهر کلاس درسی بود که معلمی نداشت اِلا مبارزۀ تحسینبرانگیز زحمتکشانی که آن را در جادههای منتهی به پتروشیمی ساختند و برپا کردند.
برای اینکه ثابت کنیم این ادعا نه گزاف است و نه تهییج بیپایه، کلام رفیقی که این گرافیتی را در تهران کار کرد نقل میکنیم:
« این گرافیتیها را زدم… و در راه بغض عجیبی از شوق گرفتم وقتی دیدم با دستخط کج و کوله و ماژیک سیاه بر روی صندوقهای صدقات ردیف ردیف نوشتهاند:
کشتار ماهشهر فراموش نمیشود».