- پریشب عملیات پُرخرج موشکی با میلیاردها هزینه و بدون تلفات جانی از آمریکا به پایان رسید. این درحالیست که ج.ا توان نظامی لازم برای تلفاتگیری را ولو بدون هیچ هزینهای، حتی با یک کلاشینکف یا بمب دستی جادهای هم داشت.
- اما امتناع ج.ا از تلفاتگیری عملی و در عوض نمایش اسباببازیهای تسلیحاتی گرانقیمت و بزرگش (یعنی موشکهای فاتح و قیام)، به این خاطر بود که هدف از ابتدا نه ضربه که صرفاً حفظ آبروی نظامی در برابر ترور سلیمانی بود.
- بعد از حمله، مقامات عراقی و اروپایی و آمریکایی بهشکل مجزا تأیید کردند که جمهوری اسلامی پیش از این حمله با آنها هماهنگی اطلاعاتی داشته تا صدمهای متوجه آمریکاییها نشود. مضافاً با شروع حمله انبوهی از پیامهای دیپلماتیک به سوی آمریکا روانه شد که اگر از خیرِ تلافیِ این حملۀ نمایشی گذشته شود، تنش نظامی بعدی از سوی ج.ا هم خاتمه یافته است.
- تیترهای درشت «انتقام سخت را گرفتیم!» و شعارهای «سپاهی تشکر!»، یعنی فتیلۀ کارزار مقابلهبهمثل رژیم خوابانده شود تا باقی مذاکرات بدون مزاحمت و سنگاندازی جناحی ادامه یابد.
حذف سمبلیک سلیمانی در راه مذاکره
- اینکه ج.ا در هدف گرفتن پیشانی معترضان آبان -ولو کودک- اینقدر «دقیق» و به قصد «کُشت» عمل میکند اما در تلفاتگیری از آمریکایی که چهل سال خطبۀ دشمنی با او را از هر منبری خوانده اینقدر «فَشَل»، یک معنا بیشتر ندارد: دشمنیِ بنیادی در کار نیست! رقابت است و سریال مذاکرات محرمانه و کشمکش برای سهمخواهی.
- بیخود نیست که یک روز پیش از حملات موشکی ج.ا، دولت ترامپ تا اطلاع ثانوی بهشکل سمبلیک دستور قطع ارتباط مقامات آمریکایی را با گروههای اپوزیسیونِ جمهوری اسلامی میدهد؛ گروههایی که تا قبل از این چه به لحاظ تأمین منابع مالی و چه به لحاظ تبلیغاتی اهرم فشاری در دست آمریکا بودند (از کوملۀ زحمتکشان و دموکرات تا شورای گذار و مجاهدین و…)
- همراهی ضمنی آمریکا با جمهوری اسلامی در برگزاری «نمایش انتقام»اش، غیرفعال گذاشتن پدافند موشکی پاتریوت، نطق «نرم» ترامپ پس از این حملات و سیگنالهای بعدی، بیش از هر وقت دیگر نشان میدهد که چرا رژیمهای جمهوری اسلامی و آمریکا پس از تحولات هفتۀ اخیر با سرعت و ریتم تندتری به سمت مذاکرات حرکت میکنند.
توافق استراتژیک آمریکا
- با ترور آشکار سلیمانی، میتوان انتظار داشت که شکل مذاکرات دو طرف از این مرحله به بعد روندی حتی محرمانهتر از قبل به خود گیرد و هرگونه توافقات آتی را باید از لابهلای خطوط تحولات روز منطقهای جست تا پیامهای آشکار دیپلماتیک.
- کشمکشهای تاکتیکی ج.ا و آمریکا در منطقه در چهارچوب رسیدن به یک توافق جامعتر استراتژیک است. این توافق استراتژیک برای آمریکا چه چیزی است؟ برای فهم این موضوع باید دانست که موقعیت تضعیفشدۀ اقتصادی و سیاسی آمریکا در سطح جهانی در کنار ظهور ابرقدرتهای اقتصادی جدیدی مثل چین و هند باعث بروز یک چرخش استراتژیک برای ترمیم موقعیت شکنندۀ اقتصادی- سیاسی آمریکا شده که دورۀ ریاست جمهوری ترامپ نمادی از این چرخش است. «حمایتگرایی اقتصادی» و «توقف موقت ماشین جنگی» دو عنصر اصلی این چرخش را تشکیل میدهند (این دومی جزو مهمترین وعدههای انتخاباتی ترامپ بود). تا جاییکه مربوط به خاورمیانه میشود، معنای این حرف آنست که آمریکا بعد از ۲ دهه جنگهای بیحاصل که هیچیک منجر به ایجاد یک پایگاه قوی و باثبات برای او درون خاورمیانه نشد و پس از بینیازی از واردات نفت، مایل است تا زمین بازی خاورمیانه را –بالاخص در حوزۀ نظامی- به ابرقدرت اصلیاش یعنی روسیه واگذار کند و در عوض تمرکزش را بر پیمانهای تجاری-اقتصادی با قدرتهای منطقهای بگذارد. این استراتژی بیش از هر جا خود را در زمین سوریه به دو شکل الان نشان داده: ۱-چراغ سبزِ ترامپ به ترکیه برای عقب زدن روژاوا و ۲ -پیشروی پوتین در خاک سوریه علیه حوزۀ نفوذ ج.ا.
- برخلاف دعاوی تبلیغاتی، ج.ا و آمریکا سالهاست همکاریهای تنگاتنگ اطلاعاتی و نظامی منطقهای باهم داشتهاند و اساساً اِشغال خاک عراق و افغانستان از سوی آمریکا بدون کمک ج.ا ممکن نبود. درست همانطور که روی کار آمدن جمهوری اسلامی هم بدون کمک مستقیم آمریکا ممکن نبود.
- در سالهای اخیر ج.ا مدام این پیام دیپلماتیک را به گوش آمریکا رسانده که ج.ا متحدی به مراتب قویتر برای آمریکا در منطقه خواهد بود تا عربستان. در این پیامها واقعیتی هم نهفته است. ج.ا کارتهای زیادی در منطقه دارد. منتها حد و حدود این سهمخواهی، تعیین وزن این نیروهای نیابتی و تبدیلشان از بازیگران نظامی به سیاسی (مثل کارکردی که حزبالله در لبنان پیدا کرد) است که به جزئیات و روند مذاکرات واگذار شده.
برخلاف جمهوری اسلامی، آمریکا به جز نزدیکی به ایام انتخابات فشاری برای تعجیل در مذاکره ندارد. جنگ تجاری اخیر آمریکا و چین (بالاخص نیاز نفتی چین به خاورمیانه و امریکا)، احتساب موقعیت روسیه در سوریه و سهمخواهیهای حلنشدۀ اسرائیل و… است که روند مذاکرات را کردهاست.
حالا این روزها صدا و سیمای جمهوری اسلامی مدام بر این طبل میکوبد که «آمریکا را از منطقه بیرون کنیم»! انگار نه انگار که کاهش بارِ نظامی آمریکا از منطقه از ابتدا جزو اهداف استراتژیک منطقهای ترامپ بوده. اینجاست که باید گفت روزی که شاهد تخلیۀ منطقه از لشکرهای نظامی آمریکا– خصوصاً عراق- باشیم نشانهای خواهد بود از حصول توافق بزرگ محرمانه میان جمهوری اسلامی و آمریکا و نه برعکس تشدید تقابلشان!
مبارزۀ واحد طبقاتی در منطقه
- نقش سرکوبگر ج.ا و جنایتهایش در منطقه بر کسی پوشیده نیست. پذیرش یک نقش سرکوبگرانۀ جدید منطقهای برای ج.ا قریب به یقین جزوی از بندهای توافق آتی آمریکا و ج.ا خواهد بود. از همین رو از الآن باید دانست که دیگر هرگز هیچ بخش از مبارزۀ داخلی ما نامرتبط با مبارزات منطقه نخواهد بود.
- زحمتکشان منطقه -چه آن زمانی که زیر یوغ امپراتوریهای عثمانی و فارسی و عربی بودند و چه بعد از آنکه حدود یک قرن پیش از سوی ابرقدرتهای جهانی مرزهای تصنعی کشوری برایشان کشیده شد- همسرنوشتی داشتند. مبارزۀ زحمتکشان منطقه از هر قوم و ملیت و مذهب -چه ترک و کُرد و عرب و هزاره و فارس، چه ایرانی و لبنانی و افغانستانی و عراقی، چه لامذهب و مسیحی و شیعه و سنی- به همدیگر گره خورده. امروز بیش از هر زمان دیگری شعار «یک طبقه: یک مبارزه» برای ما ضروری است. نمیتوان به سرریز کردن تانک و دوشکا در ماهشهر اعتراض کرد و به لشکرکشی اردوغان علیه روژاوا اعتراض نکرد، نمیتوان جلوی گلولۀ سپاه ایستاد، بدون آنکه به عراقیان علیه تکتیراندازان حشدالشعبی و سپاه کمک نکرد. نمیتوان مقابل کودککُشی رژیم ج.ا ایستاد و مقابل کودککُشی رژیم اسرائیل سکوت کرد. نمیتوان از عظمتطلبی ج.ا نفرت داشت، اما چشم را به روی توسعهطلبی امپریالیستی امریکا بست. اینها همه قطعات یک پازل و یک مبارزۀ واحد برای زحمتکشان منطقه هستند.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۱۹ دی ۹۸