پاسخ به یک نقد (دربارۀ مطلب ویروس کرونا)
پس از انتشار مطلب «کرونا در بدن یک اقتصاد سیاسی بیمار»، نقدی به آن از سوی گروه «کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران» شده که محتوای آن نقد را در این لینک میتوانید بخوانید.
متن زیر پاسخی به نقد مطرحشده در آن مطلب است که در پی میآید:
-
چهار فکت مخدوش دربارۀ واکسن سارس
محور اصلی نقد این دوستان برپایۀ یک ادعای علمی مخدوش است. در این نقد ادعا شده که: «ویروس سارس در سال ۲۰۰۳ که میرفت به یک اپیدمی جهانی تبدیل شود با کشف واکسن و داروی ضدآن به سرعت جلوی شیوع و پیشرفتش گرفته شد».
این در حالیست که با یک جستجوی سادۀ اینترنتی نیز میتوان دریافت که:
اولاً نه تنها در آن زمان هیچ واکسن یا دارویی برای سارس ساخته نشد، بلکه هنوز هم پس از گذشت هفده سال درمان یا واکسن قطعی برای سارس ساخته و توزیع نشده است و تمام تحقیقات در این زمینه در مرحلۀ آزمایشی قرار دارند (نگاه کنید به صفحۀ سازمان بهداشت جهانی دربارۀ ویروس سارس[۱]).
ثانیاً برخلاف ادعای مطرح شده از سوی نویسندگان، مهار اپیدمی سارس در آن سالها نه برمبنای درمان دارویی بلکه تماماً مبتنی بر سیاستهای پیشگیرانه از جمله ایزوله و قرنطینهسازی و محدودیتهای مسافرتی به مناطق آلوده بود (منبع: گزارش «مراکز مدیریت و پیشگیری بیماریهای آمریکا» دربارۀ کنترل اپیدمی سارس[۲]).
ثالثاً ادعا میشود که هم «واکسن» و هم «داروی» سارس (این دو با یکدیگر متفاوتند) توسط شرکت داروسازی گیلاد به تولید انبوه رسیده و به مقدار لازم در انبار ذخیره شده! درحالیکه این ادعا نیز خلاف واقع است. داروی مورد اشارۀ شرکت داروسازی گیلیاد، یک داروی آزمایشی به نام remdesivir است که به تازگی تحقیقات دربارهاش از سر گرفته شده و «ممکن است» بتواند بهعنوان پایۀ واکسن خانوادۀ ویروسهای کرونا (سارس و مرس و کووید ۱۹) در آینده به کار گرفته شود، این دارو هنوز در مرحلۀ تحقیقاتی قرار دارد و به تازگی -آنهم به لطف شرایط اضطراری که استانداردهای تست انسانی در آن کمتر سختگیرانه میشوند- به مرحلۀ تست بالینی بر روی انسان رسیده و تا گذراندن پروتکلهای استاندارد و تولید انبوه راه زیادی دارد.
در مقالۀ کمیته نوشته شده بود که عدم سودآوری از واکسن در سالهای مهار اپیدمی سارس منجر به توقف تحقیقات واکسن سارس شد، این ادعا با استناد به اظهارات محققان وزارت بهداشت آمریکا بود؛ بهعنوان مثال نگاه شود به مصاحبه گاردین و سیانبیسی با پروفسور هاتز (یکی از دانشمندان تیم تحقیقاتی واکسن سارس) که مانع اصلیِ نهایی نشدن تحقیقات و به ثمر نرسیدن ساخت واکسن سارس در این سالها را عدم تمایل سرمایهگذار اعلام کرده بود و گفته بود که آن تحقیقات به «سدّ تأمین مالی» برخورد کرد[۳]. این تیم تحقیقاتی از سوی وزارت بهداشت آمریکا در آن سالها و با کمک شرکتهای دارویی دیگر برای تحقیق بر روی واکسن سارس مأمور شده بودند.
حال پرسش اینست زمانیکه خود محققان و دانشمندان از سدّی که سرمایهداری و اصل سود بر سر تحقیقات علمی و توسعۀ واکسن میگذارد مینالند و شکایت دارند، آیا وظیفۀ یک تریبون سوسیالیستی پوشش دادن و توضیح این تضادهاست یا تبدیل صفحاتش به تریبون تبلیغاتی این یا آن شرکت داروسازی یا دولت سرمایهداری؟
-
کدام اقتصاد سیاسی بیمار؟
تناقض عجیبی است که نویسندگان هم نقد دارند چرا ما مثالی از تضادهای سرمایهداری آمریکا در حوزۀ داروسازی را بیان کردهایم و هم چند پاراگراف پایینتر خُرده میگیرند که چرا فقط اسمی از سرمایهداری چین و ایران را آوردهایم؟!
در مقالۀ کمیته اتفاقاً عامدانه از بازنمایی آنچه در ایران میگذرد، فراتر رفته شد و در نتیجهگیری به نقشی که سرمایهداری جهانی در اپیدمی ابولا و سارس و امثالهم داشت اشاره شد، چون هدف آن بود که نشان داده شود این « بی کفایتی یک سیستم در سطح جهانی»، یا بعبارتی «اقتصاد سیاسی بیمار» همان سرمایهداری است. چه در چینی که نام مجعولِ کمونیستی را با خود یدک میکشد، چه در ایرانی که ایدئولوژی اسلامی با آن آمیخته و چه در آمریکای پیشتاز سرمایهداری غربی.
مقایسۀ چین و ایران از جهت شباهت «لاپوشانی» و «سانسور» و «سطح سرکوب عریان» بود؛ وگرنه به تفاوتهای دو کشور از جمله تفاوت کیفی سیستم درمانی (سرانۀ تخت بیمارستانی) هم در مقاله اشارۀ گذرایی شده بود.
-
تأملی بر روششناسی نقد
نویسندگان تأکید دارند که «طبقاتیکردن» مسائل علمی، مشابه روش استالینیستی است که در شوروی نسبت به امور علمی به کار گرفته میشد.
در پاسخ به این نقد باید اظهار کرد که صرفِ تکرر در استفاده از واژگان «علمی» یا «ماتریالیسم دیالکتیک»، هیچ تحلیلی را نه علمی میکند و نه دیالکتیکی. دیالکتیک هم چیزی فراتر از یک روش تحلیلی نیست و هرگز در هیچ حوزهای جای مطالعۀ انضمامی را نمیگیرد. گردآوری دادهها و فکت، در حکم مادۀ خام و خوراک اولیه برای اعمال این روش تحلیلی بر آنست. و ناگفته پیداست که فکتهای نادرست، به نتایج تحلیلی نادرستی هم میانجامد. اما از اینها گذشته، اساساً در نقدی که این دوستان به مطلب کمیته نوشتهاند هیچ مسألۀ «روششناسی»ای مطرح نیست، بلکه نقدِ آنها به فکتهای موردِ اشاره در مقالۀ کمیته است که در بند اول این مطلب پاسخ گرفته. به این اعتبار خلط خود دو مبحث «روششناسی» با «فکت و داده»، خود یک خطای روششناسانه است.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۸ اسفند ۹۸
[۱] https://www.who.int/ith/diseases/sars/en/
[2] https://www.cdc.gov/about/history/sars/timeline.htm
[3] https://www.theguardian.com/world/2020/feb/01/researchers-make-strides-in-race-to-create-coronavirus-vaccine
https://www.cnbc.com/2020/01/31/coronavirus-why-it-takes-at-least-a-year-to-make-a-vaccine.html
[4] https://time.com/5768956/wuhan-coronavirus-vaccine-treatment/