– امید (سرباز وظیفه)
سربازی شاید یکی از سختترین دورههای زندگی هر پسر و مردی باشد. استرس و فشارش از همان دبیرستان حس میشود، پیشاپیش میدانی که قرارست ۲ سال از بهترین و مولدترین روزهای عمرت را بر باد دهی: چه در پادگان یا لب مرز؛ چه سر چهارراه یا ادارههای نیروهای مسلح.
بااینحال راهی جز تن دادن نمیبینی وقتی کل زندگیات در گروی «کارت پایان خدمت» است و اگر نباشد از هستی ساقط میشوی: نه کار، نه تحصیل، نه وام بانکی و نه هیچ چیز. مضحک اما آنجاست که در این بحران کمرشکن اقتصادی حتی با داشتن این کارت در جیب هم فقط رؤیایی از اینها نصیبت میشود!
اینجا هم بسته به اینکه بچهکارگر باشی یا بچهمایهدار، پارتی داشته باشی یا نه، اوضاعت زمین تا آسمان فرق میکند: از شمول قوانین معافیت گرفته تا خرید خدمت سربازی! از اینکه کدام یگان و شهر بیفتی! امریه بگیری یا نه! تا تقسیم وظایف داخل یگان و توزیع مرخصی و امکانات رفاهی…
دیوار این تبعیض به قدری بلند است که حتی قوانین معافیت را هم بعضاً بسته به حال و روز این یا آن آقازاده تغییر دادهاند. همین پارسال بود که یکی از سرداران نیروهای مسلح (موسی کمالی) صراحتاً اعتراف کرد که همان قانونی را که پسرش را با آن معاف کرد، بلافاصله برای دیگران لغو کرد! یا مثلاً نگاه کنید به وضع طلبههایی که هم به نسبت دانشجویان معافیت تحصیلی طولانیتر دارند و هم شرایط سهلتری برای پایان خدمت!
برای بعضیها از محرومترین نواحی داشتن مُزد و جای خورد و خوراک ممکنست در ابتدا چندان بد به نظر نرسد. اما این توهم هم به سرعت رنگ میبازد وقتی میبینید که با متوسط دستمزد ۳۰۰ هزار تومان حتی خرج رفت و آمد از خانه به پادگان هم جور نمیشود و عملاً مستقل که نشدید هیچ، بارِ هزینۀ اضافهتری هم برای خانواده میتراشید.
از طرفی شاید رنج دورۀ خدمت را با این فکر که «اقلاً آموزش نظامی میبینم، شاید زمانی به کارم آمد!» به جان بخرید. منتها اگر از ۱۲ سال درس خواندن در نظام ناکارامد آموزش و پرورش چیزی عایدتان شد، از دورۀ «۲ ماهۀ» آموزشی هم خواهد شد! دورۀ آموزشی همهاش چندبار میدان تیر و قلقگیری است و مابقی رژههای مکرر و کلاسهای ایدئولوژیکِ «معارف جنگ» و کارهای بیهوده و تکراری با چاشنی تحقیر و سرکوفت.
البته این سرکوب به یک معنا «چاشنی» قضیه نیست، بلکه خودِ هدف است، که خُرد و تخریب شوی. انگاری معنای «سربازی از تو مرد میسازد» هم همین بوده: چنان با خشونت تو را از هویت قبلیات خالی کنند که کوبیده و از نو ساخته شوی. این «تو»ی جدید باید «فرمانبرداری» و اطاعت را یاد بگیرد؛ عادت به تحقیرشدن را یاد بگیرد. زندگی را با زبان سلسلهمراتب قدرت بفهمد و ضعیفکُشی را تمرین کند. فقط این طوری است که میتوانی هم مرد مطلوب حکومتت شوی و هم سرباز مطلوب وطن.
عجیب نیست که اکثر سربازها برایشان مشکلات روانی جدی به وجود میآید و به علت تحقیر و سرکوب شخصیتشان، تبدیل به آدم متفاوتی میشوند، بدل به لنگۀ همانی میشوند که در آغاز نسبت بهش نفرت داشتند؛ کسی که برای یک مرخصی یا تشویقی، از هیچ نوع چاپلوسی و زیرآبزنی دریغ نمیکند.
مدت طولانی سربازی، تبعیض و تحقیر، تغذیه و بهداشت و حقوق حداقلی، بیانگیزگی، آیندۀ نامعلوم، تأخیر در ورود به بازار کار، همه و همه به انزوا و افسردگی و خُرد شدن شخصیت میانجامد و به دنبالش گرایش به مواد مخدر و قرص، خودزنی یا خودکشی، دعوا و نزاع با همخدمتیها و پرخاشگری. به تمام این فشارهای روانی و محیطی، نقص عضو و بیماریهای داخلی و ضایعههای جسمی را هم باید اضافه کرد.
همین است که در ایران همیشه با یک آمار چشمگیر فرار از خدمت روبرو هستیم (یکی عمداً تحصیلاتش را کِش میدهد، آن یکی غیرقانونی از کشور بیرون میزند و دیگری برای معافیت، خودش را ناقص میکند).
همۀ اینها کم نبود که ویروس کرونا هم به مصیبت سربازان اضافه شده. ویروسی که گرچه نانومتری است اما تبعاتش کیلومتری است. به خصوص برای پادگانهای مزدحم با وضع بهداشت افتضاح و نبود ملزومات اولیه مثل ماسک و صابون و ممنوعیت رسانهای و لاپوشانی آمار ابتلا. با این حال حتی در همین شرایط کرونایی هم اعزام مشمولان متوقف نشد، گویا جان سرباز مُفت است. آن هم در سربازخانههایی که یک آنفولانزای ساده هم باعث اپیدمی و مبتلا شدن کل سربازان یک آسایشگاه می شود. این وسط پزشکان وظیفه و سربازپرستاران (حتی آنهایی که ۲۱ ماه خدمتشان تمام شده بود) بدون حداقل امکانات و تسهیلات با کلی استرس اجباراً به مراکز درمان کرونا اعزام شدند. منتها نه فقط بعضاً در کارهایی بیربط به تخصصشان به کار گماشته شدند، که سایۀ فشار و تهدید فرماندهان هم بالای سرشان بود که در صورت ترک خدمت، مشمول مقررات دورۀ جنگ و تنبیههای آنچنانی خواهند شد.
چاره چیست؟
- از ابتدای انقلاب تا الآن ۱۷ میلیون نفر سربازی را گذراندند، یعنی مجموعاً ۳۰ میلیون سال وقت و انرژی نسلهای جوان از آنها دزدیده شد! سربازی اجباری باید لغو شود.
- سربازان وظیفۀ مناطق عادی ۱۲ تا ۱۸ درصدِ مُزد کارکنان غیروظیفۀ همردۀ خود در نیروهای مسلح را میگیرند، که یک پنجم آن چیزی است که حتی قانون خودشان هم تعیین کرده (مُزد سرباز وظیفه قانوناً باید معادل ۶۰ تا ۹۰ درصدِ همکادر باشد).
اما دولت نه فقط همین حقوق ناچیز را هم با اکراه میدهد، بلکه به دنبال سرکیسه کردن سربازان فراری رفته و از سال ۹۴ با جمعآوری جریمۀ غیبت سربازی، بیش از ۵۰۰۰ میلیارد تومان درآمد داشته. بدون آنکه مشخص باشد این منابع را کجا صرف میکند.
اگر دولت اصرار دارد که ۲ سال از زندگی مردم را ازشان بدزدد، حداقل موظف است که مُزد این بیگاری را هم مطابق قوانین مُزدی کارکنان مسلحش بدهد.
- واقعیات تلخ استثمار و ستم در دوران سربازی ندرتاً سر از رسانههای رسمی در میآورند و این حقایق عمدتاً لابلای خاطرات پراکندۀ افراد در گفتگوهای سالیان دور باقی میمانند. در چنین برهوتی، داشتن یک کانال تلگرامی برای پوشش مشکلات هر پادگان، وضعیت بهداشتی و غذایی، استثمار مُزدی، افشای فرماندهان، سوء استفادهها، بیگاریها، تبعیضها و حتی تعرضات جنسی میتواند به جای آنکه سربازان را مقابل یکدیگر قرار دهد، حس همبستگیشان را تقویت و اراده و نیروی جمعیشان را علیه مقصران اصلی جهنم درون پادگانها هدایت کند. چنین کانال تلگرامی عملاً نقش یک ارگان سازمانده را برای سربازان ایفا میکند.
- وقتی این حداقل حد از سازماندهی وجود داشته باشد، دیگر تمرد از فرماندهان، امر محال نمیشود. بلکه حتی در شرایط خاص تاریخی مشابه اعتراضات آبانماه که مردم در حال جنگ خیابانی هستند و بخاطر کمبود نیرو، سربازان برای سرکوب گسیل میشوند، این تمرد میتواند شکلی جمعی پیدا کند.
اما حتی تا آن زمان هم هیچگونه بدرفتاری سربازان وظیفه با زندانیان، یا شلیک به کولبران و سوختبران در مناطق مرزی یا همدستی با نیروی انتظامی برای سرکوب، توجیهی ندارد. هزینۀ تمرد سرباز، بازداشت موقت یا اضافه خدمت است؛ اما این هنوز هزینۀ اندکی برای «انسان» ماندن است که نباید از آن دریغ کرد.