قرنهاست که جنگی در جریان است که ترجیعبندش این جملۀ آشناست: «الآن وقت حرف زدن دربارهاش نیست»!
جنگی که در آن زنان فارغ از ملیت و سن، رنگ پوست و زبان، تحصیلات، شغل و جایگاه اجتماعی و … هر روز تلفات میدهند. کتک میخورند، مورد تجاوز قرار میگیرند، تحقیر و توبیخ میشوند، از تحصیل و کار و خدمات بهداشتی محروم میشوند، مجبور به بارداریهای ناخواسته و سقطهای زیرزمینی میشوند، اسیر خانههایی میشوند که با «ولایت پدر» یا «سلب حق طلاق» به آن زنجیر شدهاند و محروم از «حق حضانت»، فرزندانشان را از دست میدهند.
پنجم آذر (۲۵ نوامبر) روزی است که زنانی از سرتاسر جهان همزمان صدایشان را بلند میکنند تا بگویند که اتفاقاً همین امروز وقت صحبت دربارۀ این خشونتها است: خشونتهایی که از ساختارهای طبقاتی و سیاسی و حقوقیای تغذیه میکنند که زن را در موقعیت فرودست تثبیت کرده؛ ظرفیت رشد و بالندگی برابرش را از او ربوده؛ کار خانگیِ بیمزد را بر او تحمیل کرده؛ برای تنش، مویش، صدایش و رفتارش، الگوهای استاندارد تحمیلی ساخته که کل عمرش را باید در پی رسیدن به آن بدود و از رَحِماش ماشینی ساخته که دولت و شوهر تعیین کنند کِی و چطور بزاید. در یک کلام خشونتی چندلایه که هم فیزیکی، هم جنسی، هم روانی و هم اقتصادی است.
در سال همهگیری کرونا و رکود اقتصادی، این خشونتها از قبل هم بیشتر شد؛ پوشش خدمات اجتماعیِ بسیاری زنان از دست رفت؛ آبباریکۀ معاش و پشتوانۀ اقتصادی خیلیهایشان نابود شد؛ اگر شانس آوردند که از کار بیکار نشوند، به خاطر بار مراقبت از اعضای خانواده مجبور به ترک کار شدند. همزمان با این تضعیف اقتصادی، قرنطینۀ اجباری هم وضع خشونت از نوع خانگی را برایشان بدتر کرد. اینبار در چهاردیواری خانه با آزارگرانشان محبوس شدند تا یک سال با شدت و تناوب بیشتری خشونت فیزیکی و روانی و جنسی را تجربه کنند.
سال کرونا، سال بدی برای زنانِ سرتاسر جهان بود. در ایران که جای خود دارد: وخامت بحران اقتصادی، بیماری و سرکوب حکومتی و افزایش زنکشی و خشونت خانگی و حذف یارانۀ وسایل پیشگیری از بارداری کمر زنان جامعه را خردتر کرد. اما باز هم در این فضای فقر و استبداد، کم نبودند زنانی که منفعل و ساکت نماندند، اعتصاب کردند، فریاد زدند، افشا کردند، سازماندهی کردند، برای دفاع از حقوقشان «قانونشکنی» کردند و کمپین به راه انداختند.
جنبش روایتگری آزار جنسی، تنها یکی از همین دست تلاشها بود تا صدای زنانی را بلند کند که همهروزه در خانه، مدرسه، محیط کار و ورزش، مطبوعات، دانشگاه، سازمانهای اجتماعی و سیاسی و حمایتی آزار جنسی را تجربه میکنند. در این حرکت زنانی چسب از دهان برکندند تا نوک کوه یخی را نشان دهند که حجم عظیمترش هنوز زیر آب پنهان است. این حرکت با تمام محدودیتها و قوتهایش، دستان زنان زیادی را از اقصی نقاط دنیا به یکدیگر حلقه کرد، شبکۀ حمایتی را در دفاع از آزاردیدگان جنسی تشکیل داد، به آزاردیدگان اعتماد به نفس بخشید و به بخش بزرگتری از جامعه دربارۀ مناسبات تجاوز آگاهی و هشدار داد.
به این ترتیب پژواک پیامی که زنان از شیلی و آرژانتین و ترکیه و لبنان دو سالی است که علیه ساختارهای سلطه میدهند، اینجا هم به شکل دیگری انعکاس یافت و زنان با صدای بلند به فقه، قانون و حکومت این پیام را دادند که: متجاوز تویی!