جلوی طرحهای غارتگرانه جدید بایستیم!
ما بمب اتم را نمیسازیم و نمیخواهیم که حالا هم تاوانش را پس بدهیم. تمام مخارج موشکی و نظامی از منابع عمومی و جیب مردم زده شده و تنها چیزی که میتواند مانع این غارت شود، اعتراضات سازمانیافته جمعی است. حکومت سال ۹۸ بعد از گرانی بنزین سودای حذف یارانه کالاهای اساسی و افزایش مالیات و غیره را هم داشت، اما تنها خیزش آبان ۹۸ بود که این خواب و خیالها را بر باد داد و حکومت را مجبور به توقف در همان پله اول گرانی بنزین شدکرد، ولو موقتاً! اما حالا بعد از دو سال همانها چنان جای پای خود را سفت دیدهاند که طرحهای قدیم را دوباره روی میز گذاشتهاند:
افزایش قیمت گاز، برق، آب و باز هم بنزین (افزایش دو تای اول از تابستان و زمستان پارسال به اسم مقابله با پرمصرفها شروع شده- که البته دروغی بیش نیست و شامل اقشار میانی و فقیر هم شده- باقی موارد هم در راهند).
• افزایش مالیات بر مصرف مردم: از زمستان ۱۴۰۰، از شکر داخلی تا کالاهای خوراکی وارداتی مثل برنج هندی و پاکستانی، بذر، کود، شیر خشک، دارو و غیره همگی مشمول مالیات بر ارزش افزوده شدهاند.
• حکومت با پروژه «حدف ارز ترجیحی» دارد به مردم میگوید که باید نان، آرد، برنج، روغن، گوشت و خوارک دام و دارو را هم که به قدر کافی در داخل تولید نمیشود، به قیمت جهانی بخرید! به عبارتی کلاً نخرید و نخورید! «حذف ارز ترجیحی» یعنی مهندسیِ گرسنگی مردم برای درآمدزایی و نظامیگری بیشتر.
• تغییر قوانین بازنشستگی: همان طرحی که در مجلس اصلاحطلب برای نابودی بازنشستگان چکشکاری شده بود، حالا در مجلس حزباللهی روی میز رفته؛ قلع و قمع امتیازات مشاغل سخت و زیانآور و تغییر فرمول محاسبۀ حقوق بازنشستگان بجای ۲ سال آخر اشتغال به ۲۰ سال آخر اشتغال و غیره. یک لحظه تصور کنید چه میشد اگر بازنشسته امروزی حقوقش را به قیمتِ ۲۰ سال پیش میگرفت؟! این بلایی است که میخواهند سر بازنشستگان نسل آینده بیاورند!
• با طرح «جوانی جمعیت» و ممنوعیت فروش لوازم پیشگیری از بارداری در داروخانهها (بدون نسخه)، حذفش از خانههای بهداشت و کمیابی و گرانیاش، زنان و دختران بیش از هر زمانی بردۀ بارداریهای ناخواسته و سقطهای پرخطر شدهاند.
• علیه مهاجرستیزی: حکومت هر کاری میکند تا مقصر فقر و فلاکت مردم را هر چیزی نشان دهد جز خودش! در آمار پناهجویان مبالغه میکند، سالانه میلیونها دلار به اسم هزینه پناهجویان افغانستانی از سازمان ملل میگیرد و معلوم نیست با آن چه میکند، جیب سرمایهدارانش را با مکیدن شیره جان کارگران افغان پر میکند، با طالبان کثیف زد و بند میکند ولی باز هم ولکن نیست و میخواهد خشم مردم عاصی ایران را به جای بانیان واقعی این وضع به سمت این مهاجران فقیر و جنگزده روانه کند. باید جلوی این نفرتپراکنیهای مهندسیشده بایستیم و در هر جا که از دوست و همکار و فامیل سخنی در این باره شنیدیم، توضیح دهیم که این بازی را چه کسی راه انداخته و برندهاش کیست.
• تحصیل رایگان: تحصیل رایگان حق ماست. جزای معلمانی مثل جعفر ابراهیمی و شعبان محمدی و رسول بداقی و … که خواستار «آموزش رایگان همگانی» بودهاند، پروندهسازی و زندان شده. باید از معلمانی که به نیابت از دانشآموزانشان و همه ما به حقخواهی برخاستهاند و بارها با همین شعار تجمعات سراسری کردهاند، حمایت کنیم و در کنارشان باشیم.
چه باید کرد؟
• اول ماه مه، روز جهانی کارگر، تاریخ مبارزه نسلها کارگری است که با خون و عرق خود جنگیدند تا یک پیام را به گوش نسل ما برسانند: تنها قدرت ما در تبدیلشدنمان از «فرد» به «جمع» است. چنانکه همین امروز نیز کارگران، پرستاران، معلمان، رانندگان، دانشآموزان، دانشجویان و زنان زیادی در همین سال گذشته نشان دادند که چرا:
• قدرت ما در همبستگیمان است! کارگر با بازنشسته! معلم با دانشآموز! دانشجو با کارگر و…
• سازماندهی جمعی، اعتصاب یا اعتراض منظم خیابانی، حتی در اوج خفقان هم ممکن است!
• اگر بخواهیم حقوق پیشپاافتادۀ اقتصادی یا شهروندیمان را هم بگیریم لاجرم باید اعتراضاتمان را رادیکال و سیاسی کنیم!
• تغییر ریشهای سیاسی ممکن نیست، مگر اینکه منابع عمومی به دست همین کارگران، معلمان، پرستاران و… و زیر نظارت دموکراتیک همه ما برنامهریزی و هزینه شود. وگرنه در هر سناریویی جز این، ما میمانیم و کلاه گشاد دوبارۀ تاریخ بر سرمان! غارتگران عمامهای اینبار جایشان را به غارتگران کراواتی خواهند داد.