دیروز۷ دی اعتراض وسیعی در شهرهای خراسان با عنوان «نه به گرانی» رخ داد که امروز هرچند به شکلی پراکنده به برخی استانهای دیگر همچون کرمانشاه و شیراز و اصفهان و قم و گیلان و غیره –هرچند با ابعادی کمتر- تسری پیدا کرد. وقتی به شرایط استبداد سیاسی و انبوهی از تبعیضهای قومیتی و مذهبی و جنسیتی، بحرانهای اقتصادی و تنگناهای معیشتی مردم هم اضافه میشود، جامعه در وضعیت انفجاری قرار میگیرد.
وقوع یا تشدید چنین بحران اقتصادیای، با قدری تأخیر تغییراتی را در سطح آگاهی سیاسی و اجتماعی جامعه به دنبال دارد و این تغییرات خود را به صورت اعتراضات و شورشهایی ناگهانی نشان میدهد که عموماً لااقل در ابتدای امر خودانگیخته هستند. پیشبینی میشد که نیمۀ دوم امسال تعداد حرکات اعتراضی طبقاتی که خواه ناخواه آمیخته به مسائل سیاسیاند بالا برود. خصوصاً آنکه بحران بانکی و جنبش مالباختگان هم به بحران معوقات مزدی و موج ورشکستگیهای صنعتی ناشی از خصوصیسازی اضافه شد. این درحالیست که ذرهای از با فسادها و ریخت و پاشهای بیمبالات سران حکومت کم نشد که هیچ، ناگهان با لایحۀ بودجهای برای سال ۹۷ طرف شدیم که نه تنها مالیاتها بر طبقۀ کارگر که قیمت مواد اولیه مثل سوخت هم افزایش پیدا کردهاست. ولی در عوض سهم ریخت و پاشهای موسسات رانتی در بودجه به شکل نجومی تخصیص یافته است. همۀ این مسائل باعث شده که با شعله گرفتن کوچکترین بارقههای اعتراض خیابانی، نوک پیکان شعارها به سمت دستگاه سیاسی حاکم نشانه رود.
۱– تهییج در مقابل سازماندهی
اعتراضی که دیروز ۷ دی در برخی شهرهای خراسان علیه گرانی رخ داد، بسیاری را چنان شتابزده کرد و به وجد آورد که طبق معمول تنها جوانب تهییجی خبر را دیدند و بس. معمولاً در چنین وضعیتی کم نیستند فعالین بهاصطلاح «سیاسی» در طیف چپ که تنها به خبررسانی بسنده میکنند و در پسِ هر یک از این اعتراضات رؤیای «یک انقلاب» بیدرد سر را میبینند، یعنی آرزوی فوری خود را به جای واقعیتِ موجود میگذارند. اما وضعیت سازمانهای سیاسی چپ هم دست کمی از وضعیت فعالینِ منفرد ندارد. حدّ بالای واکنش این سازمانهای سیاسی یا به خبررسانی و انتشار ویدیوی اعتراضات و تمجید آن خلاصه میشود یا به صدور بیانیههای کلیشهای خطاب به مخاطبی که اصلاً معلوم نیست کیست. دریغ از یک خط تحلیل و کلمهای دربارۀ تعیین گام بعدی و مسئولیتهای هر یک از ما. حال آنکه وظیفۀ یک «حزب» و سازمان سیاسی، نه انعکاس مبارزۀ طبقاتی، بلکه شکل دادن و هدایت کردن آن است. نه تنها میبینیم که این سازمانها خود به دنبالهرویِ صرف اعتراضات مبدل شدهاند و وظیفۀ اصلی خود را در تهییج میبینند چون تصور میکنند با تهییج میتوانند راه یک شورش را تا خودِ انقلاب بگشایند و نه احیاناً با سازماندهی! اسفبارتر آنکه عقبافتادن این سازمانها از خودِ جنبش اعتراضی حتی در نوع خبررسانی هم هویدا است. این تشکلها از چپ و راست اغلب تنها بخشی از اعتراضات را انعکاس میدهند یا برجسته میکنند که تصویر دلخواه ایشان را تداعی بکند، حتی به قیمت آنکه بعضی شعارهای ناهمسو و خطرناک این اعتراضات را عجالتاً زیر فرش بزنند!
♦نقش سازماندهی:
غیاب سازماندهی در وضعیت بحران اقتصادی کنونی باعث شده که مردم (چنانکه دیروز در مشهد رخ داد) به فراخوان گروههای تلگرامیای که ۲۴ ساعته در حال تبلیغ بودند از تجمع در یک نقطۀ معین استقبال کنند. منتها این شیوه از سازمانیابی موقت مردمی با استفاده از شبکههای اجتماعی هر مزیتی هم که داشته باشد، در غیاب سازماندهی مرکزیِ یک تشکیلات رهبریکننده به سرعت متلاشی خواهد شد. در نبود چنین ستاد فرماندهی، بارها دیدهایم که چهطور حاکمیت با چند تاکتیک ساده مثل تبلیغ اخبار دروغ و فراخوانهای جعلی و پشت سرهم که معلوم نیست از کدام اتاق تاریک صادر شده به راحتی این شیوه از هماهنگیهای غیرسازمانیافته برای اعتراضات را خنثی میکند. حتی اگر خودِ حکومت هم این کار را نکند، نیروهای پراکندهای در فضاهای مجازی خودبخود چنین فراخوانهای جاهطلبانهای را صادر میکنند. کما اینکه بلافاصله بعد از تظاهرات مشهد، فراخوان به تجمعاتی درون دیگر شهرها داده شد، که گاه میدیدیم هر یک میدانهای متفاوتی از همان شهر را به عنوان محل تجمع اعلام کردهاند. کافی است یکی دو بار معترضین ببینند که این فراخوانهای پراکندۀ مجازی جعلی و بیثمر است تا برای همیشه اعتمادشان را به آن از دست بدهند. بنابراین سازمانهای سیاسی چپ به جای هورا کشیدن و سوار بر موج «خبرپراکنی» شدن در هر لحظه باید غیاب خود و صدمات نبود یک رهبری متمرکز باتجربه و انقلابی را برجسته کنند.
برای اثبات این بحث به یک موضع دم دستی اشاره میکنیم. دیروز عموم تظاهرکنندگان از هیچ ماسکی برای پوشاندن صورتهایشان استفاده نمیکردند- آنهم در حالی که هر کسی با تجربۀ اعتراض خیابانی به خوبی میداند که کار وزارت اطلاعات بلافاصله بعد از تجمعات، گردآوری اطلاعات معترضین و شناسایی آنان از روی چهره است (خبر دستگیری بیش از ۵۰ نفر از معترضین مشهد به هنگام نگارش این متن، صحتی بر همین ادعاست)؛ همین یک نکته این پرسش را ایجاد میکند که چرا مسألۀ به این سادگی هنوز که هنوز است بعد از سالها تجربۀ اعتراضاتِ خیابانی مدام به دست فراموشی سپرده میشود؟ این سؤال ساده در کنار دهها «چرا»ی دیگر فوراً نشان میدهد که هنوز جای یک تشکیلاتِ رادیکال و دخالتگر و بابرنامه که بتواند تمام درسها و تجارب اعتراضات پیشین را فرموله کند خالی است. هر اعتراضی که مردم به شکل خودانگیخته شروع میکنند مدام از صفر شروع میشود و با پایان اعتراض تجارب به دست آمده از آن برهه هم برای همیشه مدفون میشود.
یک تشکیلات انقلابی، مثل یک سیلندر عمل میکند، یعنی بخاری که توی هوا پخش میشود را در درونش متراکم میکند تا بتواند پیستونی را به حرکت درآورد. مادامیکه چنین سیلندری موجود نباشد، اعتراضات مثل بخار به هوا خواهند رفت و پراکنده خواهند شد. تشکیلات انقلابی، مبارزۀ دیروز را نه تنها بر استخوانبندی تجارب اعتراضی سالها و دهههای گذشته، که بر سنت مبارزۀ انقلابیِ حداقل دوسدۀ گذشته بنا میکند. برای پیروزی مبارزۀ نهایی طبقاتی بخت خود را روی شورشهای خودانگیخته نمیگذارد. چرا که پیشتر میداند واژگونی یک دولت، نه با شورشهای لحظهای و ناهماهنگ، که گام به گام با سازماندهی منسجم طبقۀ کارگر حول یک برنامه و با «سراسری کردن» اعتصابهای کارگری میسر است. اعتصابهایی که دولت را از بیخ و بن فلج خواهد کرد و از کار خواهد انداخت.
مبارزۀ انقلابی یک علم است. برای رسیدن به این هدف، آنچه مازاد بر نیاز وجود دارد، خبررسانی و تهییج است. در عوض باید تشکیلاتی باشد که تمام فعالین منفرد را حول یک برنامۀ ضدسرمایهداری و انقلابی گردهم آورد و آنان را برای دخالتگری درون جنبش کارگری بسیج کند. کارویژۀ کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری درون ایران نیز چنین موضوعی است.
۲– چرخش به راست در یک مبارزۀ طبقاتیسیاسی بخاطر مسیر مسدود چپِ سیاسی
اعتراضی که دیروز رخ داد، بدواً واکنشی به گرانی و شرایط سخت معیشتی بود و به معنای دقیق کلمه «خودانگیخته» و فاقد سازماندهی بود. اطلاع داریم که فراخوان این تجمع از طرف برخی گروههای تلگرامی صورت گرفتهبود. شعارهایی که تودۀ جمعشده در کنار یکدیگر میدادند اغلب با یکدیگر تداخل و ناهماهنگی داشت و دقیقاً در غیاب دخالتگری و حضورِ نیروهای مترقی و رادیکال چپ، میبینیم که چهطور عناصر ارتجاعی سر میرسند و عقبماندهترین شعارهای راست را در دهان معترضینی که از روی فشار معیشتی به خیابان آمدهاند میاندازند؛ رؤیای بازگشت به «شکوه رضاشاهی» گذشته را در اذهان آنانی که چیزی از آن ندیدهاند زنده میکنند و خشم طبقاتی کسانی را که به خیابان آمدهاند تبدیل به خشم و انزجار موهوم نژادپرستانه میکنند. تعدد شعارهای راست در چنین تجمعی که باید قاعدتاً مسائل طبقاتی را نشانه بگیرد، صحنۀ آشنایی از یک سال گذشتۀ امریکا را به خاطر میآورد؛ جایی که یک اَبرسرمایهدار میلیاردر توانست میلیونها کارگر را با شعار «امریکا را دوباره باشکوه کنیم» و وعده و وعیدهای پوچ به آسیبدیدهترین ایالات، به جبهۀ سرمایهداری براند.
اما چرا دیروز در مشهد درست در بزنگاهی که بارقههای «سیاسیشدن» و رادیکالیزه شدن یک جنبش طبقاتی باید به چشم بخورد، نشانههای چرخش به راست بیشتر بروز پیدا میکند تا چرخش به چپ؟ به جز غیاب یک تشکیلات انقلابی باید ضعف عمومی جبهۀ چپ را هم این وضعیت مقصر دانست. مسأله به سادگی روشن است جنبش کارگری ایران که تاکنون بیشتر پشت سد مطالبات صنفی باقی مانده بود، دارد هرچه بیشتر سیاسی میشود، حال آنکه در این وضعیت استراتژیای که کمیتهها و تشکلهای فعالین کارگری اتخاذ کردهاند در جهتِ عکس یعنی دوری از سیاست بودهاست. نمیتوان به کارگری که فشار استبداد را مضاف بر فشار اقتصادی تحمل میکند هنوز گفت: چاره سندیکاست! باید پرسید الان که جنبش اعتراضی رسماً شعارِ سرنگونی میدهد، یک سندیکا چه حرفی برای گفتن و چه دخالتی برای انجام دارد؟
درحالیکه عموم کارگران و زحمتکشان سیاسی هستند اما تشکلهای کارگری هنوز جلوی ورود صریح به حوزۀ سیاست ترمز میزنند. رضا شهابی را میگیرند و جسم نیمهجانش را هم تحویل نمیدهند اما هنوز خیلی از فعالین در مقابل برخورد تهاجمی ترمز میزنند. درحالیکه فعالین طیف راست جنبش کارگری مثلاً کارگر مبارزی به نام هاشم خواستار که جدای از مواضع سیاسیاش به شکل تحسن برانگیزی در صف اول مبارزه از حقوق دموکراتیک قرار گرفته و از داخل کشور صراحتاً جمهوری اسلامی را به چالش میکشد، مطلقاً مبارزۀ سندیکایی و سیاسی را از هم جدا نمیکنند؛ فعالین و تشکلهای به اصطلاح چپ کارگری مصرند که مطالبات جنبش کارگری هنوز در فاز صنفی است. مثلآً اخیراً در جریان یک اعتصاب کارگری چندهزار نفره مثل هفتتپه، دیدیم که چطور یک تشکل کارگری که بیشترین سطح از ارتباطگیری با کارگران هفتتپه را داشت، عقبنشینی کارگران در برابر وعده و وعیدهای کارفرما را یک «پیروزی» نامید و تبریک گفت و خلاصه از هر نوع ابتکار عمل در وضعیت سر باز زد. در حوزۀ سیاسی نیز وضعیت تلاشی و ضعف سازمانهای سیاسی چپ، غیاب برنامۀ انقلابی، فرصتطلبیها و زیگزاگزدنهای آنها با جزر و مد جنبش، فقدان پایههای اجتماعی و در نهایت ولع تفرقههای شخصی بر سرِ موازنۀ قدرت درون تشکیلات چنان آنان را تکه و پاره کرده که نمیتوان هرگز آنان را پیشروی یک جنبش تصور کرد.
در چنین شرایطی است که کارگر معترضی که هنوز فاصلۀ کارخانه تا سیاست را زیاد میبیند و نتوانسته اعتصاباتش را فعلاً به اهرم موفقی حتی برای مطالبات پیش پاافتاده مثل کسب دستمزدهای معوقهاش تبدیل کند، در نهایت ترجیح میدهد این فاصله را با حضور خشمآلود در یک شورش ناگهانی خیابانی (حتی زیر شعارهای راست ولی «سیاسی») پر کند.
بنابراین به طور کل میتوان ۳ دلیل اساسی که منجر به مسدودشدن مسیر چپِ سیاسی در شرایطی است که جنبش نقداً رو به سیاسیشدن رفته برجسته کرد: ۱- ضعف و نامربوط بودن سازمانهای سیاسی چپ به متن مبارزات اجتماعی ۲- ترمز زدن تشکلهای کارگری علنیگرا بر روند سیاسیشدن و اصرار بر صنفینگه داشتن مطالبات -۳- در نهایت فقدان عناصر سازمانده که با یک برنامۀ انقلابی روشن درون جنبش فعالیت کنند.
تمام دلایل بالاست که اعلام موجودیت کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری (مهرماه امسال) را در وضعیت کنونی جنبش ضروری میکرد.
۳– وظایف کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری:
کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری، دقیقاً بخاطر وجود چنین ضعفهایی در جنبش کارگری و چپ انقلابی است که اعلام موجودیت کرد. کمیتهای کارگری که در سطح رفرم درجا نمیزند و چشمانداز ساخت یک حزب انقلابی را دارد. حزبی که به شیوۀ محفلی و مکتبی و از بالا ساخته نشده بلکه یکایک اعضایش مدتهای طولانی در متن دخالتگریهای عملی در جنبش تعلیم دیدهاند و هر کدامشان از خلال این دخالتگریها پیشرو و سازمانده شدهاند. در دورۀ تدارک برای ساخت چنین حزبی، سوسیالیستهای انقلابی نه از طریق بحثهای نظری که پیش از هر چیز از طریق فعالیتهای دخالتگرانه کمیتۀ عمل درون جنبش کارگری ساخته میشوند. کمیتهای که مطالبات صنفی را از سیاسی جدا نمیکند. کمیتهای که سازماندهانش در داخل کشور فعالیت میکنند و نه تنها از راه دور برای کسی نسخه نمیپیچند که اصولاً روش تضمین صحت و مصونیت کمیته و برنامۀ عملش را اتکا به تجارب تک تک اعضایی که درگیر فعالیت عملی هستند میبینند و همۀ اعضایش را در تصمیمگیریهای تشکیلاتی و عملی دخالت میدهند. کمیتهای که سبکِ کارش ترکیب فعالیت علنی و مخفی است؛ هرچند در موقعیت کنونی فعلا این ترکه بیشتر به سمت مخفی میچرخد. کمیتهای که بر حول یک برنامۀ دخالتگرانه و عملی بسیج شدهاست و با شعارها و تعلیمات انتزاعی و نامربوط به وضعیت جنبش نمیخواهد کارگران را به انقلاب متقاعد کند. بلکه در بطن مبارزۀ عملی چنین کاری را میکند.
کمیتۀ عمل سازمانده کارگری در این شرایط وظیفۀ خود میداند که اولاً با شرکت و دخالت فعال در این دست تجعات شعارهای سیاسی را از جهت راست ارتجاعی به جهت ضدسرمایهداری بگرداند. ثانیاً این دخالتگریها را در راستای مطالبات مطرح در برنامۀ عمل کمیته که پیشدرآمد ورود به آگاهی و مبارزۀ سوسیالیستی است برجسته کند. یعنی نشان دهد که حل نهایی مشکلات آنان در سلب مالکیت اقلیت انگلی حاکم از کارخانهها و معادن و نفت و تجارت و خلاصه تمام ثروتهای اجتماعی است و سپس برنامهریزی دموکراتیک این منابع به دست طبقۀ کارگر برای رفع نیازهای اجتماعی.در نهایت آنکه در هر مرحله باید با تحلیل مشخص از شرایط، وظیفۀ فوری و فوتی نیروهای دخالتگر کمیته را به شکل جمعی تعیین کرد.
۸ دی ۱۳۹۶ – کمیته عمل سازمانده کارگری