زیر چکمۀ دولت
بیش از دو هفته از اعتصاب و اعتراض خیابانی کارگران گروه ملی فولاد اهواز میگذرد. مسألۀ کارگران فولاد دیگر فقط سه ماه معوقۀ مزدی و عدم تمدید بیمه نیست که آنان را عاجز کرده، بلکه تکرار سریال ملالتآور گروگانگیری چندماه به چندماه دستمزدهایشان، اعتصاب و در پی آن سرکوب و دستگیری است… تا ماه دیگر و باز هم همان آش و همان کاسه. در سه روز گذشته بیش از شصت تن از کارگران معترض فولاد اهواز بازداشت شدند و تاکنون وثیقههای چند ده میلیونی برای آزادی برخیشان صادر شده. حکومت که سه سال است (در پشت نام بانک ملی) رأساً در جایگاه مالک و مدیر کارخانه قرار دارد؛ از پرداخت دستمزدها طفره میرود و به اعتراف ضمنی خودش تاکنون فقط به خاطر سد اعتراضات کارگری جرأت تخته کردن درب کارخانه و نقد کردن اموالش را نداشته است. حکومت که مانع بزرگ اعتراضات سفت و سخت کارگری را در برابر تعطیلی کارخانه دیده، سال پیش برای برهۀ کوتاهی، تصمیم گرفت که با واگذاری و فروش کارخانه به یک مالک خصوصی، «نقد» را به «نسیۀ اموال کارخانه» ترجیح دهد. با اینحال اعتصابات مستمر کارگران هنوز چند ماه نکشیده مالک خصوصی (عبدالرضا موسوی) را هم از این معامله منصرف کرد. دو هفته است که دو خصم این جنگ نابرابر دوباره صفآرایی کردهاند: از یک طرف حکومت به عنوان مالک کارخانه (که نیروی سخت پلیس و دستگاه اطلاعاتی و قوۀ قضائیه را در جیب خود دارد) و از طرف دیگر کارگرانی که نه مزد میگیرند و نه بیمه و نه حتی امنیت جانی دارند! بااینحال فقط قدرت اتحاد و اعتصاب جمعیشان است که مانع تعطیلی کارخانه شده و بس.
پیشرَوی تاکتیکهای مبارزه کارگران فولاد
پارسال همین روزها بود که بساط پهن کردن سفرۀ خالی نمادین از سوی کارگران فولاد جلوی شعب بانک ملی برپا بود. اما از زمستان سال گذشته با پیشروی تؤأمان جنبش کارگری و اعتراضات سراسری دی ماه، تاکتیکهای اعتراضی کارگران فولاد نیز حرکت رو به جلویی داشتهاست؛ تبدیل یک اعتصاب آرام به تظاهرات گستردۀ خیابانی با شعار «درود بر کارگر-مرگ بر ستمگر»، تظاهرات متحدانه در حمایت از آزادی همکاران دستگیرشده (اسفند سال پیش) و اکنون برای اولین بار در خرداد ۱۳۹۷ بستن راهآهن سراسری تهران-اهواز و بلافاصله پس از آن بستن جاده، همگی نشانههای پیشرفت مبارزۀ جمعی کارگران فولاد هستند. شکی نیست که کارگران هپکو تأثیر غیرقابل انکاری بر پیشروی مبارزۀ فولاد اهواز داشتهاند؛ اول، انتقال شعار از کارگران هپکوی اراک به کارگران فولاد اهواز در فاصلۀ تنها چند روز در بهمن ماه سال پیش (شعار مرگ بر کارگر-درود بر ستمگر) و دوم، بستن راهآهن تهران-اراک از سوی کارگران هپکو در اردیبهشت امسال و اینک تکرار آن به فاصلۀ تنها چند هفته بعد در فولاد اهواز نشانههای آشکار این تأثیرپذیری است. این نشان میدهد که علیرغم پراکندگی جنبش کارگری، چطور پیشرفت مبارزه در یک استان با انتقال فوریاش به استان دیگر همراه است.
علیرغم این پیشروی نمیتوان منکر شد که جریانی عامدانه درون کارگران فولاد به عنوان سدی در برابری پیشروی این مبارزه عمل میکند: مثلاً آنکه با دعوت کارگران به «خویشتنداری» سعی در هدایت اعتراض از «بالا» دارد و با کنترل و سانسور شعارهای پیشرو، سعی دارد بر این پیشروی افسار بزند. بیجهت نیست که خبر مهم بستن راهآهن تهران-اهواز حتی در درون کانال رسمی این طیف «سانسور» میشود.
به کدام سو؟
خوزستان از جمله مناطقی است که به دلیل شدت محرومیتهای اقتصادی و تبعیض قومیتی، وضعیت فاجعهبار زیستمحیطی و سرکوبهای سخت یکی از انفجاریترین نقاط کشور است (طبق آمار خودِ دولت رتبۀ اول در اعتراضات کشوری سال گذشته). کارگران فولاد اهواز به خوبی این را میدانند؛ بیجهت نیست که در تجمعات اخیر برخی از شعارها را رو به خودِ مردم سر میدادند («همشهری به گوش باش! اهواز صاحاب نداره!»). از طرفی حساسیت امنیتی این استان در عین حال به دلیل تمرکز صنایعی مثل نفت و پتروشیمی است که حکم شریان اقتصادی کلیت دولت سرمایهداری حاکم را دارد. اینجاست که تظاهرات خیابانی کارگران فولاد که به تازگی بستن راهآهن را هم یادگرفتهاند از طرف حکومت تحمل نمیشود!
تداوم بیشرمانۀ دستگیریها در سه روز گذشته فقط با قدرت اتحاد کارگران معترض میتواند شکسته شود. فقط پاسخ تهاجمیتر کارگران میتواند به دولت حالی کند که هزینۀ دستگیری برایش سنگینتر از اعتراض خیابانی اولیه تمام خواهد شد؛ تجربۀ تظاهرات متحدانه اسفندماه گذشته در پاسخ به ربودن شبانۀ فولادیها این بار هم تکرار شده و از الان به بعد ضروری است تا آزادی کامل بازداشتشدگان و لغو فوری هرگونه پروندهسازی قطع نشود (اگر اقدام سراسیمه دولت در پرداخت یک ماه حقوق معوقه کمترین خللی در اعتراض به دستگیریها ایجاد کند، دست دولت برای درو کردن گستردۀ هرگونه اعتراض بعدی باز گذاشته خواهد شد).
اما گام بعدی برای کارگران فولاد چیست؟ تغییر مسیر کارگران از «نشستن بر سر سفره خالی نمادین» به سوی سد کردن شریان ارتباطی راهآهن سراسری یعنی آنکه خودِ کارگران فولاد کمابیش سمت و سوی مسیر درست را تشخیص دادهاند. اما هنوز حداقل دو قدم اساسی نرفته و مهم وجود دارد.
۱- پیوند اعتراضات پراکندۀ کارگری در اهواز: در همین ماه کارگران شهرداری اهواز و ابادان و شادگان که در وضعیت مشابهی ماهها حقوق معوقهشان در گروگان دولت است در چند مرحله دست به اعتصاب و اعتراض زدند. از طرفی معوقات مزدی کارگران نیشکر هفتتپه هم به روال سابق ادامه دارد. به این اعتراضات، سیل تجمعات کشاورزان و بیکاران خوزستان هم اضافه شدهاست. تجربۀ موفق اعتراضات متحدانۀ هپکو و آذرآب اراک نشان داد که «اعتراض مشترک» نه فقط ممکن است، بلکه به سرعت پاسخ میگیرد و دولت را مجبور به عقبنشینی میکند. ایجاد این پیوند البته به تنهایی از سوی کارگران فولاد ممکن نیست؛ اما اعلام همبستگی رسمی با سایر اعتراضات کارگری استان و تلاش برای برقراری ارتباط با نمایندگان این اعتراضات اولین قدم در این راه است.
۲- وقت نظارت کارگران بر امور کارخانه است! با خروج مالک خصوصی و واگذاری مجدد گروه ملی فولاد به بانک ملی اکنون تمامی مدیران قبلی و منتصبانشان برکنار شدهاند، کارخانه عملاً زیر دست خودِ کارگران است و دولت حتی برای بهاصطلاح «حراست از اموال کارخانه در برابر دزدی» هم دست به دامن کارگران شدهاست. هیچ زمانی بهتر از الآن برای نظارت کارگران بر دو بخش تولید و اداری نیست؛ خصوصاً بخش حسابداری که مسئول ثبت دقیق هزینهها و منابع مالی کارخانه است. نمایندههای کارگران با رفتن به بخش حسابداری و نظارت دقیق بر صورت هزینهها و منابع میتوانند رسوایی آنانی را که مزدهای کارگران را به اسم نبود منابع گروگان گرفتهاند، به بار آورند و تصمیم لازم برای حذف هزینههای اضافی (حقوقهای نجومی مدیران) و در عوض پرداخت دستمزدهای کارگران را خودشان ممکن کنند.
۲۴ خرداد ۱۳۹۷– کمیته عمل سازمانده کارگری