از شهریور ماه امسال شیپور آغاز یک جنگ تمامعیار علیه جنبش اعتراضی به صدا درآمده است؛ بمباران مقرّ مخالفان در اقلیم کردستان و اعدام فوری زندانیان سیاسی کُرد، سیگنال شروع دور تازۀ قلع و قمع بود. اینک دستگیری گستردۀ بیش از ششصد فعال عرب از فردای حملۀ تروریستی اهواز، گم و گور کردن دراویش گنابادی درون زندان، دستگیری سیصد راننده کامیون اعتصابی و تهدید حکم اعدام بالای سر هفده راننده، دستگیریها و اتهام محاربه به دهها فعال محیط زیست، گسترش ترورهای برونمرزی همزمان با ترورهای مخفی درون کشور، دستگیری فعالان زنان، احضار و ارعاب و بازداشت و ربودن معلمان اعتصابکننده و… و این فهرست همچنان ادامه دارد.
تشدید بحران اقتصادی و آغاز دور جدید تحریمها از آبان از یک طرف و نزدیک شدنِ سالگرد دیماه و تغییر فاز مبارزات خیابانی به اعتصابات سراسری از طرف دیگر سبب تسریع نقشۀ شوم این هجوم همهجانبه شدهاست.
در پاسخ به این موج جدید سرکوب هیچ راهی برای جنبش متصور نیست اِلا اتحاد عمل فوری برای کشیدن یک سدّ بتُنی در برابر این ماشین سرکوبی که در حالِ درو کردنِ همۀ بخشهای اعتراضی است:
بخشهای مختلف جنبش اعتراضی مثل انگشتهای دستاند که فقط اگر به هم گره بخورند تبدیل به مشت میشوند و اگر جدا از هم بمانند، شکستن تک تکشان برای حکومت کار چندانی ندارد. دیوارکشیِ قدیمی بین حوزۀ «صنفی» و «سیاسی» دیگر در این وضعیت نه ممکن است و نه جایز. در چنین شرایط حساسی دیگر کسی نمیتواند بگوید که سرکوب «کردستان» یا «خوزستان» یا «کامیونداران» یا «زندانیان سیاسی» به «من» مربوط نیست، چون «صنفیام». تا دیروز حکومت فعالین کُرد و عرب را میربود و به بهانۀ تجزیهطلبی صدایشان را در سکوت خفه میکرد، امروز در روز روشن فعال صنفی معلمان (هاشم خواستار) را میربایند و در بیمارستان روانی حبس میکنند، فعال مدنی (فرشید هکی) را پاره پاره میکنند و به آتش میکشند یا خانوادۀ یک فعال کارگری (جعفرعظیمزاده) را برای تحویل دادنش تهدید میکنند. سرکوب مثل سیل دارد همه را با خود میبرد.
هیچ زمانی بیش از امروز اتحاد عمل فعالین سیاسی و صنفی برای راهاندازی یک کمپین گستردۀ مقابله با اختناق و زندان و ترور و دفاع از نه فقط حقوق دمکراتیک که بالاتر از آن حق بقا و حفظ وجود فعالین با تمام ابزارهای ممکن احساس نشده است. درون زندانها، از درویش تا لامذهب، از فعال صنفی تا سیاسی، از راننده تا پژوهشگر، از فعال مدنی تا قومی یاد میگیرند که بقایشان در گروی اتحادعمل در برابر زندانبان است و با کمترین سلاح خود که همان اعتصاب غذاست از یکدیگر حمایت میکنند. این درس «اتحاد عمل» را باید عیناً به بیرون از زندان هم تعمیم داد.
در اهمیت اینترنت و شبکههای مجازی برای خبررسانی تردیدی نیست؛ اما توهم به اینکه تلگرام و توئیتر میتواند جای حمایت عملی کفِ خیابان را بگیرد، باعث رواج انفعالطلبی میشود. اگر به همان میزان که سرکوب کنونی حکومت شکل تهاجمی به خود گرفته، تعرضی عمل نکرد و اعتراض را به خیابان و محل کار و درس نکشاند، راه برای یک تسویۀ حساب کامل از بالا علیه تمام ما باز میشود.
در روزهای گذشته حمایت تحسینبرانگیز دانشجویان همزمان با اعتصاب معلمان با فریاد «تا معلم در حبس است؛ درِ کلاسها بسته است»، نمونۀ عالی از سبک حمایت عملی است که حکومت را از آن میهراساند. علاوه بر آکسیونهای حمایتی، انعکاس صدای زندانیان در کف خیابانها، نظیر فعالیتهایی که در کارزار «خیابان: تریبون زندانی سیاسی» انجام میشود، یکی دیگر از روشهای تعرضی برای بالا بردن هزینۀ سرکوب است.
در هفتههای گذشته قتل یک روزنامهنگار سعودی (جمال خاشقچی) به دست حکومت عربستان، به یک بحران و رسوایی بینالمللی برای حکومت این کشور بدل شد. مایۀ تأسف است که حکومت ج.ا نه فقط برای کرور کرور کارگر و معلم و راننده حکم شلاق و اعدام صادر میکند، نه فقط مقر مخالفانش را در خارج بمباران میکند، نه فقط ترورهای درونمرزی و برونمرزی میکند، بلکه تمام اینها را در شرایطی انجام میدهد که هنوز انواع و اقسام ابزارهای سرکوب و شنود و شکنجه را از اروپا خریداری میکند. این یعنی اپوزیسیون خارج از کشور هنوز در فشار گذاشتن بر دولتها و رسانههای بینالمللی (از طریق برگزاری آکسیونهای وسیع خیابانی و فشار بر نمایندگان مترقی پارلمانی و غیره) تا فشار گذاشتن بر رسانههای فارسیزبان خارج از کشور، به قدر کافی قوی عمل نکردهاست. جنبش درون کشور در حال زخم خوردن است و امروز برای همۀ ما، یعنی اپوزیسیون چپ- چه در داخل و چه خارج از کشور- در دستور کار قرار دادن «اتحاد عمل» برای سد گذاشتن بر این ماشین سرکوب فوریت تام و تمام دارد.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۲ آبان ۹۷