لاشخورها بر فراز جنبش کارگری: پروژۀ سرکوب«نرم» کارگران هفت‌تپه

زمان مطالعه: ۴ دقیقه

کارگران هفت‌تپه درحالی هفدهمین روز اعتراضات خود را در شهر شوش از سر می‌گذرانند که بعد از چهار روز دوندگی و آزادی ۳ نماینده، هنوز وضعیت اسماعیل بخشی در ابهام است‌ و به خانواده‌اش برای سکوت فشار آورده‌اند. از طرف دیگر نه فقط به شکلی وقیحانه دربارۀ واریز حقوقِ فقط یک ماه- آن هم به لطف مدیرعامل متواری(!) و‌ به شکل قطره‌چکانی- کلی تبلیغات راه انداختند، بلکه هنوز نه تکلیف بیمه‌های درمانی مشخص است؛ نه تکلیف پاداش‌ها؛ نه تکلیف قراردادها؛ و نه مهم‌تر از همه تکلیف مالکیت شرکت و…

در همین اثناست که جناحی از حکومت (اصولگرایان و رقبای دار و دستۀ روحانی) به صرافت افتاده‌اند خودشان را به دروغ به‌عنوان حامی و دلسوز کارگران وسط بیندازند تا هم سقف مطالبات را صرفاً «پرداخت دستمزد معوقه» نشان دهند و هم گندکاری‌های دولت‌های قبلی و طیف خودشان را در فاجعۀ هفت تپه زیر فرش بزنند و هم از الآن تا انتخابات بعدی رأی کارگران را برای خودشان تضمین کنند. همۀ این تقلاها درست بعد از این بود که سیل همبستگی و حمایت از اقصی نقاط کشور – کارگران فولاد اهواز و هپکو و کاغذپارس تا معلمان و دانشجویان – به سوی هفت‌تپه روانه شد و دنیا هفت تپه را شناخت.

 اعتصاب کارگران هفت تپه بدون کوچکترین هرج و مرجی در نهایتِ اتحاد و نظم و همبستگی برگزار شد، تا جایی که حتی کارگران اعتصابی هرروز بعد از تجمع خیابان‌ها را هم نظافت می‌کردند، از میان کارگران برای تجمع‌کنندگان لقمۀ نان و خرما می‌گرفتند و برخی راننده‌های تاکسی هم برای هفته‌تپه‌ای‌ها سرویس رایگان می‌گذاشتند. انگار که این روزها هفت تپه به پایتخت جنبش کارگری تبدیل شده است. آن سوتر کارگران فولاد هم با کشاندن اعتراضات‌شان به مرکز شهر و فریاد «همشهری باغیرت –حمایت حمایت» تداوم اعتراضات شوش تا اهواز شدند و هم اکنون هم درست مانند کارگران هفت‌تپه در فکر ایجاد تشکل مستقل خود هستند.

همۀ این‌ها بود که باعث شد سرتاپای حاکمیت سرمایه‌داری را رعشه و وحشت فرا بگیرد، چون به چشم‌شان می‌دیدند که قدرتی از پایین در برابرشان عرض اندام می‌کند که با سلام و صلوات و وعده و وعید فرماندار و مقامات محلی قابل کنترل نیست. اینجا بود که ناگهان «شبکۀ افق» (وابسته به سپاه)، ارگان‌های «بسیج» و «انجمن اسلامی دانشجویی»، طلبه‌هایی که یک روز عمرشان را هم کارگری نکرده‌اند، خبرگزاری فارس و تسنیم (هر دو وابسته به سپاه) و امثالهم سر و کله‌شان همزمان با دستگیری نمایندگان کارگری پیدا شد تا تریبونِ خالی شده را به دست بگیرند.

 

دادن تریبون به نماینده‌های جعلی و حبس کردن نمایندگان واقعی

روز ۲۹ آبان، بسیج دانشجویی، فردی را به نام «سیدعلی موسوی» را به عنوان «نمایندۀ کارگران هفت‌تپه» برای سخنرانی به دانشگاه تهران دعوت کرد تا جمع بسیجیان حلقه‌زنان به دورش عکس یادگاری بگیرند، آن هم در شرایطی که نمایندگان واقعی کارگری هفت تپه یا مشغول سازماندهی اعتصاب بودند یا در زندان. تنها کمی پیگیری دربارۀ این اتفاق بودار لازم بود تا کاشف به عمل بیاید که چنین فردی نه تنها نمایندۀ کارگران نیست که برای اکثریت کارگران هم فردی ناشناخته است.

 عین همین اتفاق سال پیش در مورد اعتصاب کارگران هپکو رخ داد؛ زمانی که جریان «بسیج عدالتخواه» یکی از کارگرانِ ذوب در ولایت به نام ابوالفضل کریمی را به سمیناری دعوت کرد و او هم بنا به وظیفه، به جای صحبت از از مسائل و ریشه‌های مشکلات و خواست کارگران برای لغو خصوصی‌سازی، این خواستۀ دروغین را مطرح که کارگران به دنبال یک سرمایه‌دار صاحب «اهلیت» هستند!

اسماعیل بخشی : نامی که سرمایه‌داران از آن هراس دارند!

اعتراضات کارگران هفت‌تپه چنان رعشه‌ای بر سرتاپای حاکمیت سرمایه‌داران- فارغ از این یا آن جناح- انداخت که اینک با هر ابزار ممکن سعی دارند صداهای نترس و شجاعانۀ صدها کارگری را که روزهای متوالی به شکلی خستگی‌ناپذیر تظاهرات کردند و به کل جنبش کارگری الهام دادند خفه یا تحریف کند. بازداشت اسماعیل بخشی  و فشار بر خانواده‌اش (جهت درخواست از نبردن نام او) نشان از رعب حاکمیت سرمایه‌داران از گسترش شعار «ما همه بخشی هستیم» دارد. وصیت او اما به هیچ وجه قابل تحریف نیست: اگر مرا کشتند، جنازه‌ام را به اعتصاب بیاورید!

به موازات این دستگیری و فشار بر خانواده و تحریف شعارهای پیشین کارگران، اینک پاپوش‌دوزی و پرونده‌سازی امنیتی برای اسماعیل بخشی به جریان افتاده است. اما چرا اسماعیل بخشی؟ چون اسماعیل از پیگیرترین کارگرانی بود که با همتش انتخابات مجمع نمایندگان برگزار شد؛ از ضرورت «نظارت کارگران» بر مدیران صحبت کرد و این شعار را هر بار از تریبون هفت‌تپه فریاد زد. چون عزت نمایندگان و جایگاه کارگران را تا به جایی بالا برد که فرماندار و مقامات برای «مذاکره» با کارگران «خواهش کنند» و مجبور شوند که از اتاق‌هایشان برای ملاقات آنها بیرون بیایند.

استقلال کارگران از جناح‌های حکومتی: مسألۀ مرگ و زندگی

این روزها طیف‌های رنگارنگ جناح‌های حکومتی از بسیج و قالیباف و سپاهی تا مدیران اتوکشیدۀ دولتی مثل کرکس بر فراز سر اعتصاب هفت تپه چرخ می‌زنند، می‌گوییم کرکس، چون بقای آن‌ها وابسته به مرگ اعتصاب و نابودی اعتراض کارگران است. در وضعیتی که همین امروز یک از بسیجی‌ها به دروغ به اسم «دانشجوی دانشگاه تهران» و یکی دیگر به اسم «معلم» پشت تریبون رفتند و یکی به میخ زدند و یکی به نعل، تشخیص دوست از دشمن شاید به نظر کار سختی بیاید، اما اینطور نیست.

امروز نام اسماعیل بخشی، معیار تشخیص دوست از دشمن شده است. اگر این رسانه‌های رسمی با بودجه‌های پروپیمان ادعای حمایت از اعتصاب هفت تپه را دارند، به جای سخنورزی دربارۀ آرمان‌های امام اگر راست میگویند سه مطالبه کارگران را بدون یک کلمه پس و پیش بیان کنند:  ۱- آزادی اسماعیل بخشی و دادن تریبون به او برای انعکاس صدای مشکلات کارگران و ریشه‌های به فلاکت افتادن شرکت  ۲- حفظ مجمع نمایندگان و نقش نظارتی آن بر امور کارخانه ۳- مطالبۀ بازگشت به دولت فقط و فقط به شرط نظارت نمایندگان کارگری بر مدیران دولتی.

کمیته عمل سازمانده کارگری – ۱ آذر ۱۳۹۷

لينک کوتاه مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *