یک هفته از شروع اعتراضات سراسری که با گرانی بنزین جرقه خورد، گذشت. ترسیم تصویر دقیقی از بزرگی ابعاد این اعتراضات، آمار کشتهشدگان و حجم وسیع بازداشتیها هنوز ناممکن است، خصوصاً به این خاطر که جمهوری اسلامی در این جنگ از سلاح جدیدی پردهبرداری کرده که به مدت ۱۰ سال مشغول توسعه و ساختش بود: «اینترنت ملی».
هرچند این اختلال اینترنتی را پیشبینی کرده بودیم و قرار بود در ساعات اولیۀ آغاز اعتراضات به سرعت با انتشار یک «برنامۀ عمل» فوری در شرایط شورش، تبعاتش را به حداقل برسانیم، منتها خودِ ما هم در برابر سرعت و وسعت قطعی اینترنت غافلگیر شدیم به نحوی که عملاً ساعاتی پیش از آپلود سند، این وظیفۀ مهم مختل شد. هدف از این برنامۀ عمل آن بود که در هر شهری با اتخاذ شعارها و تاکتیکهای مشخص نیروی کممان را متوجه دخالتِ کیفی در این اعتراضات و جنگ خیابانی کنیم تا بجای پراکندهکاری و دنبالهروی و حل شدن در جنبههای خودانگیختۀ اعتراضات، فشارها بر نقطۀ درست اهرم وارد شوند.
اکنون که یک هفته از آن زمان میگذرد، وظایف جدیدی در دستور کار قرار گرفتهاند. بالاخص که هنوز اختناق خبری حاکم است. بنابراین در این مطلب سعی کردهایم مهمترین جوانب این اعتراضات را به طور خلاصه فرموله کنیم تا بعداً به وظایف روز نقب بزنیم:
مبارزۀ خشونتآمیز:
مهمترین خصوصیتی که جنبش آبان ۹۸ را از دیماه ۹۶ متمایز میکرد، شکستن تابوی «مبارزۀ خشونتآمیز» در ذهنیت جامعه بود. این موضوع به زعم ما مهمترین دستاورد ذهنی-روانی این دوره از اعتراضات است. در واقع گرانی بنزین و سرکوب سخت معترضان، دریچۀ خشم و خشونتی را باز کرد که فقط سرسوزنی از آن در این چند روز به تن طبقۀ حاکم سائید (از آتش زدن وسیع و سیستماتیک بانکها و اماکن دولتی تا قتل نمایندۀ سابق مجلس و تعدادی از نیروهای امنیتی). این خشم تودهای سرکوبپذیر نیست، فقط مجرای بروزش میتواند موقتاً بسته شود تا دوباره در مجال دیگری به سطح فوران کند و این بار حتی تعرضیتر از قبل.
در دی ماه ۹۶ ، تابوی مبارزۀ «مسالمتآمیز» هنوز به شکل ناموزون شکسته شده بود، به این معنی که مثلاً در همان زمانی که در ایذه مردم کلانتری را خلع سلاح میکردند، در شهرهای بزرگ هنوز شکل غالبِ تجمعات از طریق جنگ و گریزهای خیابانی با سنگ در برابر باتوم و آبپاش و اشکآور و گلوله بود. اما در این دوره، استفادۀ وسیع و فراگیر از سلاح سرد و گرم معیار و نمادی بود از پاسخِ قهری تودهها به سطحِ خشونتِ حکومت در برابر معترضان. شرح دقیقتر ابعادِ این «قهر» را اتفاقاً باید از زبان خودِ سرکوبگران شنید: از فرماندۀ بسیجی که معتقد است «فقط خدا ما را نجات داد» تا مجروحان نظامی که از ترس تکه پاره شدن به دست معترضان لباسهایشان را در بیمارستانها درمیآوردند.
کسانی که با افت و خیز جنبشهای تودهای بعد از بهمن ۵۷ تا امروز سر و کله زدهاند و دیدهاند که چطور برای دههها اسطورۀ «مبارزۀ مسالمتآمیز» بعنوان یک مانع ایدئولوژیک، مثل یوغی به گردن جنبشهای تودهای انداخته میشد تا آنان را مطیع و کنترلپذیر کند به خوبی حساسیت این لحظات را میفهمند. ایدئولوژیای که به کارگر میگفت پیتِ بنزین را بر پیکر خودش بریزد و در آتش بسوزاند اما علیه باعث و بانی فلاکتش به کار نگیرد. این تابو دههها از ما خون گرفت. شکستن این تابو در جنبش تودهای، دستاوردی است که باید با تمام امکانات به حفظ آن کمک کرد؛ بالاخص که احتمال نشانه گرفتن آن از سوی طیف وسیعی از نیروهای اپوزیسیونِ راست تا چپِ رفرمیست میرود. چه معیاری برای این ادعا بهتر از آنکه در روزهای اخیر از صدا و سیما و «فارس»ها و «تسنیم»ها تا «کارشناسان بیبیسی» خودشان به مُبلغِ «اعتراض مسالمتآمیز» بدل شدند! انگار نه انگار که سه روز قبل از شروع همین اعتراضات بود که باتوم پلیس ضدشورش بر کمرِ خمیدۀ بازنشستگان در خیابانهای تهران فرود آمده بود و حتی همین اعتراض «مسالمتآمیز» هم تحمل نشده بود!
این خشونتِ خودانگیخته همانقدر که شاخصی است از موقعیت تاریخی-اجتماعی دورۀ کنونی، به همان اندازه هم هشداری است بر وظایفِ هنوز بر زمین ماندۀ ما: اینکه این خشم و خشونت اگر بخواهد راه به انقلاب و تحول ریشهای اجتماعی ببرد شدیداً نیازمندِ چشمانداز و برنامۀ انقلابی و تشکیلات است.
مخفیکاری:
جنبش آبان ۹۸ درسهای پرهزینۀ دیماه ۹۶ را هم در خیابان به تمرین گذاشت: مخفیکاری، پوشش چهره و تخریب دوربینهای مداربستۀ رصد و شناسایی و تأکید بر عدم فیلمبرداری از چهرههای معترضان از اتفاقات خوب این دور از اعتراضات خیابانی است. این درسهای گرانبها نیازمند حراست و انتقال به دورۀ بعدی هستند؛ چون همین تجارب هم قطعاً آماج حملۀ طیف ناهمگونی از نیروهای سیاسی قرار خواهد گرفت.
سدبندی:
این اعتراضات وجه تمایز و برتری تاکتیکی دیگری هم نسبت به دی ماه ۹۶ داشت و آن هم هدایت انرژی اعتراضی به سمت بستن خیابانها و اتوبانها و چهارراهها بود. معترضان میتوانستند این جادهبستنها را با جمعیتهای کوچک و پراکنده و به شکل ضربتی هم اجرا کنند. با بکارگیری وسیع این تاکتیکهای سدبندی، هم حرکت سرکوبگران برای رسیدن به نقاط تجمع کُند میشد و هم ماهیت پراکندۀ آنها روند سرکوب را برای جمهوی اسلامی سختتر میکرد. درحالیکه در اعتراضات دیماه اغلب معترضان تمرکز خود را بر برپایی تظاهرات در نقاط کانونی و مرکزی شهر میگذاشتند که بالاخص در شهرهای بزرگ، سرکوب را برای ج.ا سادهتر میکرد. اما در این دور اغلب اعتراضات درست در میانۀ جادهها رخ میداد که این باعث قفل شدن شهر و ایجاد ترافیکهای بسیار سنگین و اختلال در بخش حمل و نقل و فعالیتهای اقتصادی شده بود. اعلام تعطیلی مدارس در تعدادی از شهرها از طرف حکومت، نتیجه و از تبعات مستقیم همین سبک اعتراضی موفقیتآمیز بود که رفت و آمد متداول شهری را کاملاً مختل کرد. تشدید و گسترش این سبک از بستن جاده و تمرکز آن بر نقاط حساس کمربندی و ترانزیتی میتوانست حتی ماهیت اعتراضات خیابانی را بهشکل توامان به سطحِ یک اعتصاب اقتصادی هم ارتقا دهد؛ چنانکه بستن جادههای شهری «جم» (استان بوشهر) منتهی به پتروشیمیهای مناطق مهم اقتصادی مثل کنگان و عسلویه مانعِ رسیدن کارگران شیفتی به این صنایع شد و وضعیت موقتاً اعتصابی را به آنها تحمیل کرد.
این دقیقاً همان روشی بود که معترضان عراقی هم در هفتههای گذشته بارها به آزمون گذاشتند و موفق شدند با بستن نقاط ترانزیتی و بندرگاهی و حتی خیابانهای منتهی به مراکز دولتی وضعیت اعتصابی و تعطیلی را به این نقاط تحمیل کنند. موفقیت این تاکتیکهای ضربتی را در این دور اعتراضات باید ثبت و به دورههای بعد منتقل کرد.
بافت طبقاتی اعتراضات:
جنبش آبان ۹۸ گرچه با مشارکت طیف ناهمگونی از طبقۀ کارگر و خردهمالکان فقیر شکل گرفت؛ اما پایۀ اصلی این اعتراضات خیابانی (درست مانند دی ماه ۹۶ ) خیل وسیع جوانان بیکار یا فاقد کار ثابت و بطور کلی بخش نامتشکل طبقۀ کارگر تشکیل میدادند. شورشهای تعرضی شهرهای حاشیۀ تهران (اسلامشهر، رباط کریم، شهریار و …) که سنتاً بخش سرکوبشدهتر طبقۀ کارگر پایتخت در آن اسکان داده شدهاند نمادی از بافت طبقاتی اصلی این شورش و سمت و سوی آن است. رادیکالیسمِ این طیف وسیع بیکاران و تهیدستان شهری باید و ضروری است که به رادیکالیسم کارگرانی که اقتصاد کشور را با دستانشان سرپا نگه داشتهاند گره بخورد، اگر سلاحِ یکی، جاده بستن و جنگ خیابانی است، آن یکی هم سلاح اعتصاب و خواباندن تولید را دارد. این دو سلاح مکمل یکدیگرند و در جنگ پیش رو باید توامان به کار روند تا بتوانند طبقۀ حاکم را از پا بیاندازند.
جای خالی اعتصاب:
در واقع وارد شدن بخش متشکل طبقۀ کارگر، با سلاح مهم «اعتصابش» سرنوشت جنگ فرسایشی خیابانی را میتوانست و در آینده میتواند به نفع معترضان تغییر دهد. در روزهای اول شورش، به زعم ما حداقلترین کاری که بخشهای متشکل کارگری میتوانستند بکنند، «تهدید به اعتصاب» بود. اینکه آیا واقعاً توازن قوا برای سازماندهی یک اعتصاب در این بخشها وجود داشت یا نه (که فرض برآنست که در روزهای اول وجود ندارد)، مسالهای فرعی و ثانوی است. اما «تهدید به اعتصاب»، هم باعث آمادگی ذهنی سایر کارکنان خاموش میشد و هم وقت تنفسی حداقلی فراهم میکرد که تدارکات لازم برای سازماندهی و هماهنگیها و مشورتها و ارزیابی از شرایط صورت گیرد (بدون آنکه معنی سکوت و کنار کشیدن این بخشها از این اعتراضات را بدهد). علاوه بر این در طول این مهلت، شرایط رو به رشد اعتراضات خیابانی و از آنسو واکنش وحشیانۀ حکومت، خودبخود توازن قوا را به نفع درگیر کردن اکثریت کارگران شاغل و آمادگی ذهنی آنها به نفع اعتصاب در روزهای آتی تغییر میداد. «تهدید به اعتصاب» همچنین جنبۀ بازدارندگی سرکوب دولتی را در مراحل اولیه بیشتر میکند یا حداقل هشدار میدهد که هزینۀ این سرکوب برای حکومت در روزهای آتی بالاتر خواهد رفت.
حال باتوجه به اینکه بخش مهمی از اقدامات سازماندهی بخشهای متشکل کارگری (بالاخص در وجه سراسری آن) متکی به اینترنت بوده و هست، دور از انتظار نیست که قطع کامل اینترنت، باعث اختلال در ادای بسیاری از این وظایف – از جمله همبستگی با معترضان- شده یا اگر هم اقداماتی در این زمینه صورت گرفته باشد، متاثر از فضای اختناق خبری به گوش نرسیده باشد. امروز تدارکات خطوط ارتباطی و روشهای سازماندهیِ جایگزین در دورههای قطعی اینترنت، از وظایف روز بخشهای متشکل است (پیدا کردن و معرفی این شیوه از راههای جایگزین را یکی از مسئولیتهای فوری خودِ کمیته در دورۀ کنونی میدانیم که به محض جمعبندی در این مورد به انتشار آن اقدام خواهیم کرد).
گازوئیل در پی بنزین:
در طرح اخیر گرانی بنزین، دولت گازوئیل را موقتاً از طرح گرانی مستثنی کرد. این در حالیست که طرح گرانی گازوئیل هم بنا به اسناد سیاستگذاریها در دستور کار قرار دارد. هدف از این مستثنی کردنِ موقتی آن بود که پای وسایل سنگین حمل و نقلی (مثل کامیونداران و اتوبوسداران) به این اعتراضات کشیده نشود، تا بعد با خیال راحت اعتراضات هر بخش را به طور جداگانه سرکوب کنند. کامیونداران با سه دور سابقۀ اعتصاب سراسری کشوری در سال گذشته، نشان دادند که هم توان فلج کردن بخش حمل و نقل کالاهای اصلی (بالاخص انتقال سوخت) را دارند و هم مکانیسمهای لازم برای سازماندهی اعتصاب سراسری را. از طرفی هیچیک از مطالبات پیشینی آنها پاسخ نگرفته و این بخش همچنان اعتراضات فروخفتۀ زیادی دارد که اخیرترینش اعتصاب دو هفتۀ پیشِ کامیونداران مشهدی بود. بنابراین باید بتوان نقشۀ محرمانه نگه داشتن طرح آتی گرانی گازوئیل را در میان بخشهای وسایل نقلیۀ سنگین افشا و آنها را قانع کرد که مشارکت در اعتراض علیه گرانی بنزین، به معنای جلوگیری از گرانی گازوئیل هم خواهد بود و در غیر این صورت آنان در فهرست بعدی قلع و قمع قرار دارند.
از عراق و لبنان تا ایران:
اعتراضات آبان ۹۸ درحالی رخ میدهد که در دو ماه گذشته، معترضان عراقی و لبنانی عیناً همین راه را پیمودند و توسط بازوهای منطقهای جمهوری اسلامی سرکوب شدند. برخلاف تصور رایج و هپروتی برخیها فراگیری شعار «نه غزه نه لبنان» اغلب نه بخاطر گرایشهای شوونیستی و فاشیستی بلکه بخاطر ریشههای مادی و اقتصادی از جنس همان خشم و دردی است که معترضان عراقی و لبنانی هم دارند؛ منتها این خشم و درد، در غیاب ابتکار عمل ماست که بیان وارونهای پیدا کرده و باعث موجسواری گرایشهای دست راستی و شوونیستی شده. امروز یکی از مهمترین وظایف فوری طبقاتی ما باید بالابردن پرچم حمایت از معترضان عراقی و لبنانی از درون این اعتراضات و اعلام مخالفت با دخالتهای جمهوری اسلامی در منطقه و برضد سرکوب خونباری است که علیه معترضان عراقی به راه انداخته. در این پیامها باید پرچم استقلال از تمام بلوکبندیهای ارتجاعی حاکم در منطقه از جمهوری اسلامی تا عربستان سعودی و همپیمانان منطقهایشان را نشانه گرفت و بجای نقدهای بیتأثیر و ملانقطی شعارها، شعارهای همبستگی با معترضان عراقی و لبنانی و علیه جمهوری اسلامی را بالا برد تا این پیام در ذهن هر دوی معترضان عراقی و ایرانی جا بیافتد که منافع هر دوی آنها با هم همسو است و نه در مقابل هم. خصوصاً که بنا به اخبار رسیده، پیام همبستگی با اعتراضات تودهای ایران از خاک لبنان و عراق هم بلند شده است.
بعنوان مثال: از لبنان تا ایران- شورش در خیابان / از عراق تا ایران- معترضان در زندان/ چه غزه چه ایران: مرگ بر ظالمان / برادر عراقی خونت رو پس میگیرم و…
دفاع با حمله :
کمتر از دو هفته از زمانی که در همینجا نوشتیم «دیماه ۹۶ مجدداً فرا خواهد رسید و این سرنوشت محتوم تاریخ است»، آن لحظۀ حساس فرا رسید، حتی زودتر از زمانی که فکرش را میکردیم؛ درهمان حالیکه خودمان مشغول افشای مضامین حملات آتی اقتصادی جمهوری اسلامی بودیم، سرعت اجرای آنها عملاً از سرعت عمل ما در افشاگری پیشی گرفت. یکی از مهمترین وظایف روز و فوری ما اینست که نگذاریم سرنوشت ۵ هزار بازداشتی گمنام دیماه ۹۶ و شکنجههایشان دوباره تکرار شود. خصوصاً که از الآن تهدید کردهاند که اتهام «بغی» و حکم اعدام را بر روی برگههای احکام معترضان خیابانی نوشتهاند. اگر شانسی برای نجات این زندانیان باشد، فقط از مسیر تعرض بیشتر و جلوآمدن همین جنبشی است که خیابان را برای اعتراضش برگزید. اینجاست که باید سرنوشت این جنبش، کشتهشدگان و زندانیانش را بی تعارف به اعتراضات روز اقتصادی و دموکراتیک این مرحله به بعد گره زد و همان حد از تعرض و حساسیت اجتماعی را نسبت به سایر حملات حکومت در حوزۀ یارانهها و مالیاتها و بازنشستگی و … ایجاد کرد.
این میسر نمیشود مگر اینکه از امراض تاکنونی گسستی قاطع کنیم: خردهکاری، افتادن به دنبال مسائل حاشیهای، کلیگویی بجای تحلیل از شرایط مشخص، خبرپراکنی بجای سازماندهی، نوستالژی بجای دخالت روز، پرداختن به موضوعات «مناسبتی» که هیچ ربطی به مبارزۀ طبقۀ کارگر ندارند، رقابتهای تنگنظرانۀ محفلی، ترویج سیستماتیک علنیگرایی و خاک پاشیدن بر ۲۰۰ سال تجارب سازماندهی مخفی، ماندن در موقعیت تدافعی و…
یک جنگ و دو جبهه:
تعدیل ساختاری اخیر، در عین حال یک فرصت تاریخی استثنایی برای نیروهای انقلابی فراهم کرده تا رو به اکثریت جامعه نشان دهند که چرا منشأ بدبختی و فلاکت کنونی، نه فقط در شکل «حکمرانیِ» جمهوری اسلامی، که همچنین در نظام اقتصادی-اجتماعی واحدی است که این همه شورشهای خیابانی از آمریکای لاتین تا اروپا و خاورمیانه علیه آن به راه افتاده: سرمایهداری.
با شکافتن همین نظام اقتصادی-اجتماعی است که میتوان نشان داد چطور همان جمهوری اسلامی که پشت شعارهای «ضد امپریالیستی» پنهان میشود، همین طرحهای اقتصادیاش را هم با مشاورۀ مستقیم «صندوق بینالمللی پول» پیش میبرد. الآن است که گوش عموم جامعه برای شنیدن بحثهای ضدسرمایهداری ما باز است. الآن است که باید نشان داد هم طبقۀ حاکم و هم آن اپوزیسیونی که برای «آزادی» به آمریکا دخیل میبندد، با نفسِ این برنامههای اقتصادی توافق دارند و اگر هم اختلافی باشد، تنها با مجری و شیوۀ اجرای آن است.
این موضوعاتی است که در مطالب بعدی به آنها بازخواهیم گشت.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۳۰ آبان ۹۸