پاسخ به این سوال هم مثل هر چیز دیگری منوط به فاکتورهایی است. بر کسی پوشیده نیست که در میان تشکلهای صنفی معلمان، به همان نسبت که گرایشهای پیشرو وجود دارد، گرایشهای محافظهکاری هم هستند که جلوی «سیاسی» شدن و «تعرضی» کردن اعتصاب ترمز میزنند. اصرار بر نمادین نگهداشتن «اعتصاب ۲ دیماه» (به فقط یک روز و یک زنگ) و آن هم درحالیکه تبعات این سبک از اعتصابِ محدود پیشتر در سه دور اعتصاب سال ۹۷ به آزمون گذاشته شده را باید متأثر از همین دانست. حال آنکه در این سبک و روش کار این سؤال پاسخ نمیگیرد که اگر قرار بر پذیرش دشواری سازماندهی و ریسکهایِ بالای امنیتی برای یک اعتصاب دو ساعته باشد، چرا نباید آن را تا سرحد تحقق مطالبات نگه داشت؟ این خود یکی از موضوعات کشمکش میان جناحهای درونی معلمان است.
فارغ از این ملاحظه، بدنۀ معلمان اما به قدری معترض و سیاسی است که دور از انتظار نیست از این روزنۀ ۲ ساعته هم برای طرح تؤامان مطالبات اقتصادی و سیاسی خود استفاده کند. معتقدیم اگر چنین اعتصابی همزمان با اعتراضات خیابانی تودهای رخ دهد، پایههای تشکلهای معلمان خودشان کمیت و کیفیت اعتصاب را همسو با فضای سیاسی جامعه تنظیم میکنند و گوش به فرمانِ دستور «ایست» از بالایی نمیمانند. با این اوصاف در این شرایط برای هفتۀ آتی ۲ سناریو میتوان متصور شد.
سناریوی اول:
اعتصاب دوساعتۀ معلمان، به عنوان یک آکسیون نامتصل به اعتراضات خیابانیِ «احتمالیِ» ۵ دی به پایان برسد. در این حالت، سرنوشت این اعتصاب دوساعته، فارغ از کمیّتش عمیقاً وابسته به جهتگیری کیفی است؛ یعنی این دو ساعت میتواند یا چنان کُند و بیرمق باشد که به یک دورهمی صنفی و کوتاه علیه بودجۀ ۹۹ تقلیل یابد (ولو با هزینههای امنیتیِ نه کمتر از سال ۹۷) یا چنان پرهیبت و کوبنده باشد که در همان دو ساعت هم کار چندین ماه را برای جنبش انجام دهد؛ یعنی هم به تودههای شوریده از شهریار و شیراز و ماهشهر تا فراتر از آن عراق و لبنان پیام دهد که طبقۀ کارگر در جلوی صف دفاع از آنهاست ؛ هم فضای اختناقآلود و گَرد مرگی را که این روزها بر جامعه پاشیدهشده بتکاند و اعتمادبهنفس تزریق کند؛ و هم در نهایت از خلال همین دخالت کیفی سدّ «صنفیگرایی» حاکم بر فضای جنبش کارگری را بشکند؛ یعنی همان دیواری را که حکومت دور تا دور جنبش کارگری کشیده تا آن را در حصار مسائل درونی و صنفی بدون اتصال به خیزش بزرگتر سیاسی و تودهای نگه دارد.
شکستن این سد بزرگ البته میسر نمیشود مگر آنکه معلمان علاوه بر مطالبات بر زمینماندۀ اقتصادیشان (از #رتبهبندی تا #بودجه_۹۹)، خود را (فراتر از بیانیه) جزوی از خیزش سراسری آبان و صدای کشتهشدگانشان ترسیم کنند. این میسر نمیشود مگر آنکه تودهها به چشم خود ببیند که صدا و تصاویر کشتهشدگان و زندانیانشان، همانطور که دو هفته پیش از تریبون دانشگاه بیرون آمد این بار هم از درون کلاسهای درس سراسر کشور فریاد زده میشود.
و به راستی چه تکلیفی از این واجبتر در مقابل حکومتی که از یک طرف زندانهایش مملو از معلم است و از طرف دیگر ابایی ندارد از دست زدن به : کشتار کودکان و نوجوانان، بازداشت دانشآموزان معترض، استفادۀ پوششی از مدارس بهعنوان بازداشتگاه، یورش به مدرسه برای بازداشت دانشآموزان، احیای بسیج دانشآموزی برای جاسوسی و تهیۀ لیست سیاه اسامی همکلاسیهای معترض به سبک دهۀ ۶۰ و…
اما سناریوی دوم:
اگر هفتۀ آتی آبستن اعتراضات خیابانی ولو در قد و قامتی کوتاهتر و کوچکتر از آبان باشد، سلاح اعتصاب در دست معلمان دیگر فقط نقش «همبستگی» عملی با مردم را پیدا نمیکند، بلکه فراتر از آن میتواند جنبۀ بازدارندگی سرکوب دولتی را هم بیشتر میکند یا حداقل هشدار دهد که هزینۀ این سرکوب برای حکومت، گِران تمام خواهد شد و نقش یک سپر دفاعی از مردم را هم را داشته باشد.
اما چشمانداز اتصال «کلاس درس» و «محیط کار» با «خیابان» میسر نمیشود مگر آنکه تمام اجزای جنبش کارگری و متحدانش (از جمله دانشجویان و زنان) در صورت وقوع اعتراضات تودهای بعدی با برنامۀ «اعتصاب عمومی» به این کارزار بپیوندند؛ میسر نمیشود مگر آنکه تشکلهای فعالان کارگری که همیشه گرایش به تجمعات مناسبتی و خودآیین داشتهاند، اینک طبقۀ کارگر خودش به میدان آمده، در کنار آنها دست به همبستگی «عملی» در خیابان یا محل کار بزنند و تمام تماسهای کارگری خود را (حداقل) به سمت سازماندهی اعتصابات نمادین سوق دهند.
این میسر نمیشود مگر آنکه معلمان پیشرو، اولاً در بزنگاههای و لحظات حساس تاریخی صرفاً بر مرکزیت تشکلها و دموکراسی صوری آن اکتفا نکنند و در عوض در لحظات تعیینکننده، ابتکار عمل را بدست گیرند و در صورت لزوم بدنۀ صنف معلمان را به عنوان عالیترین فُرم دموکراسی درگیر تصمیمگیریها کنند.
و ثانیاً این میسر نمیشود مگر آنکه همین معلمان پیشرو، به لحاظ «تدارکاتی» همانقدر که «دشمن طبقاتی»شان مجهز و آماده است، آنها هم باشند:
یعنی بیتوهم به «آستانۀ تحمل رژیم»، در امور سازماندهیشان بین وجه «علنی» و «مخفی» دیوار بکشند و ارتباطات و فعالیتهای حساس خود را بیپروا «رو» نکنند.
یعنی اگر حریم مدرسه مورد تعرض نیروی انتظامی قرار میگیرد، از الآن بحث تشکیل حلقۀ انسانی و دفاعی به دور کسانی که قصد بازداشتشان وجود دارد را در میان معلمان و دانشآموزان جا بیاندازند.
اگر حراست و بسیج به سبک دهۀ ۶۰، در حال جاسوسی در مدارس و تهیۀ فهرست سیاه از معلمان و دانشآموزان است، به همان سیاق آنها هم (با هویت مخفی) رسانۀ مستقلی تشکیل دهند و اعضای حراست و مدیران همدست و بطور کل جاسوسان آموزش و پرورش را با اسم و تصویر افشا کنند تا حداقل «همکاری با دشمن» هزینهبر شود!
و مثالهایی از این قبیل…
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۲۸ آذر ۹۸