فروردین ۹۹ بود که دعوتی برای مشارکت در یک کمپین بینالمللی خیابانی با موضوع محیط زیست و به مناسبت «روز زمین» به دستِ «خیابان» رسید. دو ماه پس از مشارکت و انتشار گرافیتیمان، یکی از مسئولان کمپین -که خود یک هنرمند خیابانی آمریکایی است- با ما تماس گرفت و درخواست مصاحبهای در اینباره برای انتشار در سازمان غیرانتفاعی «روز زمین» را داد. بعد از تحقیق دربارۀ ماهیت و فعالیتهای این انجیاو، یک مصاحبۀ انتقادی تحویلشان دادیم که در ضمنش به کارکرد «سرمایهداری سبز» و ارگانهای «خیریه»ای آن در تداوم وضعیت فاجعهبار زیستمحیطی کنونی انتقاد کردیم. پاسخهای سیاسی ما اما مورد پسندِ آنها واقع نشد. اول به یک بهانۀ واهی، پیشنهادِ حذف بخشهایی از مصاحبه را دادند (سانسور رقیق) و بعد از آن اعلام به عدم انتشار مصاحبه کردند (سانسور غلیظ). در نهایت مدتی بعد از این ماجرا مصاحبۀ جایگزینی را با یکی دیگر از گرافیتیکارهای ایرانی ترتیب دادند که محتوایش عاری از هرگونه پاسخ سیاسی و اجتماعی به بحران محیط زیست بود و مصاحبهشونده برای نجات محیط زیست پیشنهاد میکرد که «مردم باید خودشان را تغییر دهند»
بدیهی است که ما از ابتدا هم تردیدی نداشتیم سخنانمان باب میلِ مصاحبهگران و سازمانشان نخواهد بود. اما تصور میکردیم بهخاطر «هزینۀ سانسور» و حفظ ظاهر هم که شده اقدام به این عمل شنیع و ضدّ دموکراتیک نکنند. این موضوع اما آستانۀ واقعیِ «تحملِ» رسانههای متکی به سرمایههای بزرگ را نشان داد که پسوندِ لیبرال دموکراسی آمریکایی را یدک میکشند.
در این ماجرا درسهای دیگری هم است. اینکه سرمایههای بزرگ چطور خودشان را پشتِ سازمانهای غیرانتفاعی قایم میکنند و برای دفاع از موجودیتشان، گاه حتی به «هنر خیابانی» و «اعتراضی» هم متوسل میشوند. نقشی که این هنر خنثی و غیرسیاسی در پُر کردن یک ویترین «خفن» برای این سرمایههای بزرگ دارد، قابل تأمل است! در ادامه خلاصهای از مهمترین بخشهای مصاحبه را میخوانید:
محیط زیست چه نقشی در هنر شما دارد؟
غیر از گرافیتی مربوط به روز زمین (#۲۰۲۰halt)، قبلاً چند اثر خیابانی برای فعالان محیطزیستی زندانی هم داشتیم. از جمله فعالی به نام سحر کاظمی که در جریان سرکوب فعالان محیط زیستی کردستان بازداشت شده بود و خانوادهاش زیر فشار و آزارهای حکومت بود و همچنین نیلوفر بیانی که به خاطر فعالیتهای محیطزیستیاش به اتهام جاسوسی بازداشت و در دوران بازجویی، شکنجه و تهدید به مرگ و تجاوز شد.
در مورد بخش بعدی سؤال شما هم در پرسش ۱۰ به آن برمیگردیم.
میتوانید کمی دربارۀ کار گرافیتی خودتان به مناسبت ۵۰مین سالگرد روز زمین صحبت کنید؟ الهامبخش شما برای این کار چه بود؟
از نظر ما بحران زیستمحیطی، یک بحران جهانی و در عین حال ساختاری است. همین که همهگیری ویروس کرونا با کُند کردن جریانِ حمل و نقل و فعالیتهای صنعتی دنیا باعث بیشترین کاهش سالانۀ انتشار گاز دیاکسیدکربن در سال ۲۰۲۰ شد، به خودیِ خود سندی زنده از اثرات مخرّبی است که سرمایهداری بر محیط زیست ما داشته و دارد. تناقض ذاتی نظام سرمایهداری در همین است که از یک طرف از منابع طبیعی و نیروی کار تغذیه میکند، اما از طرف دیگر هر دوی اینها را نابود میکند! به بیان دیگر، شما با یک سیستم خودویرانگر طرف هستید که تنها انگیزه و محرّکش سودِ بیشتر به بهای انسانها و طبیعت است.
بنابراین ما میخواستیم نشان بدهیم که تغییرات اقلیمی، نتیجۀ تصمیمات این یا آن سیاستمدارِ «بد» نیست، بلکه محصول یک نظام اقتصادی-اجتماعیِ بزرگتر است و هر مبارزهای برای جلوگیری از فاجعۀ زیست محیطی ارتباط تنگانگی با مبارزه علیه کلیت سرمایهداری دارد.
اینکه جزئی از کمپین روز زمین بودید، برایتان چه حس و معنایی داشت؟
این اولین باری بود که در یک کارزار بینالمللی شرکت کردیم و این تجربه به لحاظی جالب بود؛ اینکه با نگاه هنرمندانی از کشورهای مختلف دنیا آشنا شدیم که بحران زیستمحیطی را از زوایای متفاوتی برجسته کردهبودند: برخی از منظر سیاسی بدان پرداختهبودند و برخی هم صرفاً از منظر هنری و به قصد تصویرسازی.
منتها واقعیتش را بخواهید این را هم باید بگوییم که نسبت به کارایی این قبیل کمپینها برای «آگاهسازی» تردید داریم. چون چنین کمپینهایی فقط واقعیات بحران را نشان میدهند و نه راهِ مقابله با خودِ بحران را! درحالیکه «آگاهسازی» واقعی در این دومی نهفته است.
درست است که علم و فناوریهای مدرن «بالقوه» میتوانند به نجات کرۀ زمین کمک کنند، اما کل مسأله این است که چطور میتوان این «بالقوه» را «بالفعل» کرد. آن هم در حالیکه تقریباً تمامی منابع و حق تصمیمگیری و سیاستگذاری و سرنوشت سرمایهگذاریها منحصراً در دست یک اقلیت است. واضح است که این اقلیت هرگز به خاطر یک مُشت نصیحت و استدلال «اخلاقی» (برای حفظ محیطزیست) از قدرت و سودهای آنچنانیشان دست نمیکشند!
همین که ۱۰۰ کمپانی به تنهایی مسئول انتشار بیش از ۷۰ درصدِ گازهای گلخانهای جهان هستند، اثبات میکند که چرا توقف تغییرات اقلیمی وابسته به «مبارزۀ طبقاتی» علیه صاحبان و مالکان این اَبَرشرکتها و صنایع و بانکها و تعیین تکلیف با دولتِ پشت سرِ آنها است.
ما نمیتوانیم به مسألۀ «تغییرات اقلیمی» بهعنوان یک «موضوع غیرسیاسی» نزدیک شویم یا صرفاً «راهحلهای فردگرایانه» را برای نجات محیط زیست تشویق کنیم. نمیتوانیم خودمان را به آن راه بزنیم و فاکتورهای اقتصادی-سیاسیِ مسبب بحران را فراموش کنیم. نمیتوانیم به جای یک مبارزۀ زمینی و مشخص و از پایین علیه این بحران، به «نیت خیر» و «خوشقلبی» سیاستمدارها امید ببندیم! به همین خاطر است که جنبشهای مدافع محیط زیست، از جمله حرکت «اعتصاب مدارس برای آب و هوا[۱]»، تا زمانی که از جنبش کارگری و مبارزات وسیعتر تودهای جدا باشند هیچ شانسی برای رشد نخواهد داشت. اما چنین جنبشهایی حتی اگر هم بتوانند از گروههای مختلف اجتماعی (نظیر کارگران) نیرو جذب کنند، باز هم به یک استراتژی روشن سیاسی برای بازپس گرفتن منابع از دست شرکتها نیاز خواهند داشت، یعنی در یک کلام به استراتژی سوسیالیستی.
فاصلهگیری از این استراتژی و در عوض سرمایهگذاری روی لابیکردن با سیاستمداران و مدیران شرکتی «خیرخواه» و گذاشتن بختِ خود در دستان این افراد به امید ظهور چیزی به اسم «سرمایهداری سبز»، راه به جایی نمیبرد. این پیامی بود که دوست داشتیم به کمپین روز زمین برسانیم.
مهمترین مسائل زیست محیطی ایران تا جایی که اطلاع دارید چه هستند؟
جنگلزدایی و سدسازی بیرویه، فرونشست خاک، آتشسوزی جنگلها و مراتع، کمبود آب و نابودی تالابها، خشکسالی، ریزگردهای خفهکننده (بهخصوص در استان خوزستان)، آلودگی هوا (بهخصوص در کلانشهرها)، آلودگی آب در نتیجۀ ریختن فاضلاب و پسماند صنایع، آلودگیهای نفتی و… و این فهرست همچنان ادامه دارد.
آیا زمامداران حکومتی برای محافظت از مردم ایران در برابر تغییرات اقلیمی جنبیدهاند؟ چه قدمهایی برای مقابله با معضلات زیست محیطی برداشتهاند؟ آیا اصلاً توجهی به بحران آب و هوایی دارند؟
جواب یک «نه»ی بزرگ هست! این زمامداران خودشان بخشی از بحران هستند و نه راهحل! آنچه شاهدیم، بیاعتنایی خونسردانۀ آنها نسبت به مسائل زیستمحیطی است که خود را در قالب جلسات نمایشی و وعدههای توخالی و بودجههای ناچیز برای حادترین موضوعات زیستمحیطی نشان میدهد. نابودی محیط زیست به دست حکومت یک روال روتین است که در مناطق حاشیهای ایران که سرکوب اقلیتهای ملی-قومی «عادیسازی» شده، این روال به مراتب بدتر هم است.
فقط به عنوان یک نمونه، از اواخر ماه مه[۲] آتشسوزی در جنگلهای زاگرس در غرب ایران شروع شد که تا چند روز بعد از شروعش هیچ اقدام جدی و مهمی از طرف حکومت برای خاموشی آن نشد. یکی از مقامات محلی این بیعملی را اینطور توجیه میکرد که «پول برای خاموش کردن آتش در منطقه نداریم…».
در عوض مثل همیشه مردم بومی و محلی بودند که سریع جانشان را کف دستشان گذاشتند و برای خاموش کردن آتش با دست خالی پیشقدم شدند، به طوری که تعدادی هم دچار سوختگی جدی شدند.
حکومت مدعی است که بودجه برای چنین چیزهایی ندارد؛ اما وقتی نوبت به پیشرفتهترین تکنولوژیهای تجسس و سرکوب و مداخلات نظامی در منطقه میرسد، به قدر کافی و بسی بیش از کافی پول و منابع دارند! بنابراین نه فقط در این موارد کمکی به مهار بحران نمیکنند، بلکه مجدانه فعالان زیستمحیطیِ مستقل را هم با اتهامات سیاسی اذیت میکنند.
عموم کارهای شما حول محور عدالت اجتماعی است: مسائلی مثل حقوق زنان، حقوق اقلیتهای جنسی، فعالان کارگری، نابرابری درآمدی و بهخصوص زندانیان عقیدتی. تجربۀ شما از حرف زدن دربارۀ این مسائل یا مسائل زیست محیطی بهعنوان هنرمند/فعال سیاسی چطور بوده؟
شبیه به داشتن وظیفهای است که هیچ وقت به اندازۀ کافی به انجام نمیرسد، چون میزان تلفات و حملات حکومتی به شکل تصاعدی از سرعتِ واکنش ما با فاصله دهشتناکی جلوتر است. البته از آنسو هم وقتی میبینیم که عابران با کارهای خیابانی درگیر میشوند یا از آن تصویر برمیدارند و به بهانۀ گرافیتیها بحثهایی بین آنها راه میافتد، برای ما روحیهبخش است. کمک به در گرفتن چنین بحثهایی دربارۀ موضوعات حساس همیشه یکی از اهداف اصلی ما بوده.
آیا هویت شما مخفی است؟ از بازداشت میترسید؟
بله. بنا به ضرورت هویت ما مخفی است.
خطر بازداشت یک واقعیت همیشگیِ زندگی در ایران است. همیشه «قوانینی» هستند که دست و پای شما را ببندد و راهی زندانتان کند. همین چند هفته پیش مردی که پدر دو بچه بود به خاطر مصرف الکل در مشهد اعدام شد. بنابراین هم وقتی کسی داوطلب فعالیتی اینچنینی میشود، باید آمادۀ هر چیزی باشد. با این حال مخفیکاری و رعایت پروتکلهای امنیتی هم بقای ما را تضمین میکند.
شاید برای شما عجیب باشد که ما بین خودمان اعضایی داریم که به نوعی شانه به شانۀ هم کار کردهاند، اما مطلقاً هیچ چیزی بیش از اسم مستعار از هم نمیدانند. همۀ این پروتکلها برای این هست که اگر یک عضو دستگیر شد، گروه در مجموع بتواند به بقای خودش ادامه بدهد.
بابت پاسخ دادن به این سؤالات در خطر هستید؟
مادامی که ناشناس هستیم، خیر.
به عنوان هنرمند فکر میکنید که نقش شما درگیر کردن دیگران با مسائل زیست محیطی در کنار مسائل اجتماعی است؟ یا اینکه فکر میکنید نقش شما باید اساساً در ارتباط با مسائل اجتماعی تعریف بشود؟
این سؤال بخشاً جواب گرفت. به نظر ما اشتباه است که مسائل زیستمحیطی را از مسائل سیاسی-اجتماعی جدا کنیم و بینشان بهاصطلاح یک «دیوار چین» بکشیم. وقتی رژیم هیچگونه گروه مستقل زیستمحیطی را تحمل نمیکند، وقتی اعتراض برای آب در محلۀ عربنشین غیزانیه به شدت سرکوب میشود و حتی پلیس اِبایی از تیراندازی به کودکان هم ندارد، وقتی اعتراضات کشاورزان بر سر حقآبه سرکوب میشود، وقتی شرکتهای وابسته به سپاه شدیداً در سدسازی و مصادرۀ زمین فعال هستند و وقتی سازمان اوقاف به تنهایی دهها میلیون هکتار زمین و منابع طبیعی را تصاحب کرده، پس مسألۀ زیستمحیطی یک مسألۀ جدی سیاسی و اقتصادی-اجتماعی است.
اما حکومت از زیر بار قبول مسئولیت شانه خالی میکند و در عوض مسئولیتهایش را به دوش مردم میاندازد. در حوزۀ محیط زیست هم راهکارهای فردگرایانه را تبلیغ میکند؛ مثلاً روی بیلبوردها توصیه میکنند که زمان کمتری دوش بگیرید و ماشینتان را با سطل آب بشویید و این جور حرفها!
همه میدانند که وضع محیط زیست خراب است؛ این بحران را هر روز نفس میکشند و زندگی میکنند. بنابراین دیگر نیاز ندارند که روی دیوارها همان پیامی نوشته شود که خودشان از پیش میدانند. در عوض از شما میپرسند و میخواهند بدانند که برای حفظ محیط زیست چه کار باید بکنند؟ ما همیشه این سؤال را با یک سؤال جواب میدهیم: اگر جمهوری اسلامی سرنگون بشود، تکلیف این همه منابعی که سابقاً در دستشان بوده چه میشود؟ یعنی تمام اراضی، نفت، زیرساختها و صنایع و… بالأخره چه کسانی مالکانِ جدید این منابع میشوند؟ چه کسانی قرار است اینها را مدیریت کنند یا دربارهشان تصمیم بگیرند؟ جواب به این سؤالها است که نشان میدهد برنامۀ شما برای مسائل زیست محیطی تا چه حد رادیکال و ریشهای و جدی است. با جواب دادن به این سؤالها ما سعی میکنیم مخاطب را به استراتژی سوسیالیستی بهعنوان راه بُرونرفت از این بحرانها (از جمله بحران زیست محیطی) متقاعد کنیم.
این بخش مهم پیامی است که سعی داریم در آثارمان برجسته کنیم.
[۱] یک جنبش دانشآموزی بینالمللی که با تعطیلی یک روز از کلاسهای درس در هفته دست به کُنشورزی برای فشار به سیاستمداران برای بهبود وضع محیط زیست و جلوگیری از تغییرات زیستمحیطی میزنند.
[۲] منظور بهار ۱۳۹۹ است.
***
Last April we received, and accepted, a friendly invitation to join in a global street art campaign about environmental issues, for the then-upcoming anniversary of Earth Day. Two months after our graffiti works came out, one of the campaign organizers, a Los Angeles-based street artist, contacted us, offering an interview by Earth Day Network, a nonprofit organization based in the U.S. Having searched about this organization, we gave them a critical written interview, denouncing the role of “Green Capitalism” and its charity-like agencies in preserving the current disastrous ecological situation. However our political response was not to their taste. At first, on false excuses, they proposed to redact some parts of the interview (soft censorship) and then, at last, announced their decision to not publish it at all. Not so shortly after this, they interviewed another Iranian graffiti writer, whose viewpoints were conveniently fully devoid of any socio-political answer to the environmental crisis and, instead, wanted people “to change themselves to help save the planet.”
We obviously had no doubt from the very beginning that our stance would not be in line with their organizational agenda, but did suppose that they would not resort to such a blatant and undemocratic act of censorship, at least for the sake of keeping up appearances. But what actually happened exposed the true “threshold of tolerance” of all the big-capital-controlled organizations-no matter how much they call themselves “liberal” and “democratic.”
In this story lies some other lessons too, including that how Big Capital hides itself behind NGOs/NPOs and even resorts to “protest street art” to defend its entity; and that the role played by such apolitical, neutral street art is nothing but filling a “cool” showcase of Big Capital’s empty storefronts!
Here is the summary of the interview:
4) What role does the environment play in your art?
Other than the #2020halt graffiti work, we had written graffiti and pasted posters of imprisoned environmental activists. One was about Sahar Kazemi, who had been arrested in the crackdown on Kurdish environmentalists in western Iran, sentenced to 2 years imprisonment, while her family being persecuted and harassed by the regime. She was released just a few months ago. The second one was related to another environmentalist, Niloufar Bayani, who had been arrested on charges of espionage, subjected to at least 1,200 hours of interrogation and torture, and threatened with death and rape by the intelligence agents. She is still in jail.
As for the rest of your question, we will get back to it in the question 10.
5) Can you talk about the piece you did for the 50th anniversary of Earth Day? What inspired the work?
We believe that the environmental crisis is a global one, and of structural character. The fact that the coronavirus pandemic, by halting transportation and industrial activities worldwide, led to the largest annual fall in CO2 emissions in 2020 is living proof of the destructive impacts that capitalism has had, and still is having, on our environment.
It is the inherent contradiction of the capitalist economy that, on one hand, it lives off of natural resources and workers, but on the other, destructs both of them! To put it in another way, you are faced with a self-destructive system whose motive is only making ever-more profit at the expense of humans and nature.
So, we were to show that climate change is the result of not only this or that “bad” politician, but of a bigger socio-economic order that must be taken into account, and any struggle to stop an environmental disaster is closely bound up with struggle against capitalism as a whole.
6) What did being a part of #2020halt mean to you?
It was the first time ever that we were taking part in an international campaign, and this experience was interesting in the sense that we got acquainted with new artists from around the world, who had highlighted different aspects of the environmental crisis- some from political points of view and some only for depictive purposes.
But it is worth mentioning that we are doubtful about the effectiveness of such “awareness-raising” campaigns, because they usually solely accentuate facts of the crisis, but not how to fight it! The real “awareness” lies in the latter.
It is true that the modern science and technology can “potentially” help save the planet, but the question is how this “potentiality” can turn into “actuality.” Almost all the resources, decision- and policy-makings and investments are exclusively in the hands of the ruling capitalist elite and their political lackeys and apologists; we well know that they will not give up their power and luscious profits for the sake of our moral arguments!
The very fact that 100 companies alone are responsible for over 70% of greenhouse gas emissions, proves that why halting the climate change lies in the global “class struggle” against the owners of corporations, industries, banks, etc. and doing away with the state behind them.
We cannot approach “climate change” as an “apolitical subject” or promote “individualistic endeavors” against it, as we cannot look the other way, beat around the bush and neglect the essential eco-political factors that are engendering this crisis. Nor can we substitute a concrete grassroots struggle against it with the wishful “good-heartedness of politicians.” That is why the environmental movement, including “School strike for climate” among many others, will have no chance of growing so long as it functions in isolation from the labor movement and broader mass struggles. Even if it recruits from different peer groups, it still will need a clear political strategy for taking back the very resources from the corporations that are driving this crisis, i.e., a socialist strategy.
Averting from this strategy and, instead, investing on lobbying politicians and “philanthropist” CEOs and putting your fortune in their hands, with the hope that a “green capitalism” emerge, is futile.
That was the message we hoped to bring to the #2020halt campaign.
۷) What are the pressing environmental issues Iran is facing that you’re aware of?
Deforestation and excessive dam building, frequent subsidence, wildfires, water shortages and wetland losses from drought, suffocating haze mostly in the southern province of Khuzestan, also air pollution, mainly in metropolises, water pollution from sewage and industrial waste, oil pollution and the list still goes on.
8) Are government leaders stepping up to protect Iranians from climate change? What steps are they taking to deal with environmental issues? Are they paying any attention to the climate crisis?
The answer is a big “NO.” They are part of the crisis, not of the solution! Here we see their cold-blooded indifference toward environmental issues, in the form of fruitless meetings, empty promises, and meagre budgets for severe environmental cases. The government-led destruction and exploitation of the environment is a routine procedure, but gets intensified in peripheries of Iran, where the oppression against ethnic minorities are normalized.
Just as an example, from mid to late May, a wildfire began in Zagros forest, western Iran. For days after the fire began, no serious action was taken by the government. A local official explained this total inaction by claiming “we do not have any money to pay for extinguishing the fires in our region …”
Instead, it was, as always, the locals and independent environmental activists who, risking their own lives, rushed to extinguish the fires empty-handedly, as some got injured seriously.
The government claims to have no budget for such things, but when it comes to the state-of-the-art technologies of surveillance, suppression and military interventions in the region, they do have enough money and resources!
Not only they do not help to contain the crisis in such cases, but they actively prosecute independent environmentalists for political charges.
9) A lot of your work centers on social justice: issues surrounding women’s rights, the rights of the LGBQ community, union workers, income inequality and especially those who have been arrested, imprisoned for their beliefs.
- What is it like speaking out on these issues or environmental issues as an artist/activist?
It feels like having a responsibility that is never fulfilled enough, for the government takes its toll on a daily basis. On the other hand, we feel encouraged when we see passers-by engage with our works or take pictures, and more importantly, when these graffiti works trigger hot public discussions on social media. Helping start such dialogues over controversial issues has always been one of our main targets.
-
Is your identity hidden?
Yes, by necessity, if not we will end up in jail or even worse.
-
Do you fear being arrested?
The danger of arrestment is a fact of life in Iran. There are always some “laws” to trap you in jail. Just couple of weeks ago, a man, a father of two, was executed for drinking alcohol in the religious city of Mashhad. So, you see, once someone volunteers for a line of activity as ours, they must be prepared for everything. However, sticking to the secrecy and security protocols and mastering underground activity is also so vital for our survival.
It may be strange to you to know that we have members in this group who have been working shoulder to shoulder for quite some time, but know nothing about each other than pseudonyms. All these protocols are in order that the group as a whole can survive in the event that a member gets arrested.
-
Are you in danger by answering these questions?
As long as we are anonymous, we are safe to answer.
10) As an artist, what do you feel your role is in engaging others with environmental issues as well as social issues or do you feel your role should mainly be about social issues?
This question was partly answered before. It is, in our opinion, wrong to separate environmental issues from social and political ones and to make a so-called “Chinese Wall” between them. When the regime does not tolerate any independent environmental group, when protests to the water shortage in the Arab rural district of Gheyzaniyeh, southern Iran, is heavily cracked down and some children are shot by the police, when frequent farmer protests over water allotment are suppressed, when semi-military construction companies, controlled by IRGC, are heavily involved in dam building and land grabbing, and when a clerical endowments fund[1] (Awqaf) alone owns tens of million hectares of land and natural resources, then the environmental issue turns out to be a serious political and socio-economic one.
The government shirks its duties, make people shoulder the responsibilities, and promotes individualistic approaches to environmental issues, i.e., by putting up billboards about spending less time in the shower, washing vehicles using a bucket and the like!
Everybody knows that the environment is in danger, they live and breathe the crisis every day. They do not need another message on the walls to confirm what they already know. However, they do ask and want to know what they can do to save it? We always answer this question by question: should the Islamic Republic fall, what is going to happen to all the resources they previously had in hand? All the lands, oil, infrastructures and industries? Who will be the new owners and who will manage and decide what to do with them? The answer to such questions will show how radical and serious your program toward environmental issues is. By answering them, we try to convince the public to the socialist strategy, as a way out of all crises, including the environmental one.
This is an important part of what we try to highlight in our works.
[۱] The Endowments and Charity Affairs Organization