از آغاز اعتراضات دامنهدار حاشیهنشینان و تهیدستان شهری و روستایی عرب خوزستان ده روز میگذرد؛ ده روزی که خوزستان را به لرزه درآورد، اما گویا هنوز پسلرزههایش به تهران و دیگر استانها نرسیده. اعتراضاتی که برخلاف کلیشههای تکراری و نخنمای رسانههای فرمایشی حکومتی، صرفاً علیه یک میانبرنامۀ تلویزیونی نوروزی نبوده، بلکه در واقعیت امر علیه دههها سرکوب و محرومیت سیستماتیک اقتصادی، تحقیر و تبعیض زبانی –هویتی، فاجعۀ زیستمحیطی و … بودهاست. همین که بیشترین صدای اعتراض از کوت عبدالله و شیلنگ آباد و خلاصه بیچیزترین نقاط اهواز و خوزستان برخاسته خودش گویای همهچیز است.
در طول این ده روز جمهوری اسلامی هرچه در چنته داشت برای سرکوب تام و تمام این اعتراضات بیرون کشید؛ از سرازیر کردن موج نیروهای سرکوبگر و اطلاعاتی به منطقه، تا ریختن شبانه به خانهها و دستگیری بیش از ۲۵۰ نفر از معترضین، از تفرقهافکنی عامدانۀ قومی (خاصه بین لرها و عربها) و خلق سینما رکسی دیگر تا هجمههای تبلیغاتی تجزیههراسانه که بتواند تضمین دهد در طول این دو هفته صدای عربهای خوزستان در هیچ رسانۀ فارسیزبانی نپیچد. به واقع هم که این آخری به سهولت انجام شد.
متأسفانه در سکوتِ تقریباً کامل نیروهای سیاسی اپوزیسیون، دست رژیم برای سرکوب بیرحمانه بیشتر بازگذاشته شد. از همه بدتر سکوت کرکننده و ریاکارانۀ برخی نیروهای سیاسی چپ بودهاست که ترجیح دادند مکرراً از فلسطین و کشتار اخیر در غزه بنویسند (البته به حق)، منتها به بهای نادیدهگرفتن سرکوب اعتراضاتی که بیخ گوششان در همان ایام داخل خود ایران جریان داشت. این تناقض به شدت در چشم میآید و باید جواب بگیرد. آیا دل و دماغ پرداختن به این موضوع نبوده؟ یا احیاناً مسائل و کارهای فوریتر در دستور کار قرار داشته؟ یا شاید هراس از «تجزیهطلبی» و اصولاً برخورد «منزهطلبانه» نسبت به جنبشها باعث این بیاعتنایی آشکار شده؟ راستروی و چپروی، خصیصۀ دائمی نیروهای رنگارنگ چپِ انفرادیکار در دورهای است که غیاب یک رهبری متشکل انقلابی در همۀ حوزهها احساس میشود. در این حالت تصمیم به پرداختن یا نپرداختن به موضوعات، نه از سر نیازهای ضروری جنبش، که بنا به تصمیم و علایق شخصی فعالین صورت میگیرد.
همۀ اینها را اگر روی هم بگذاریم چندان مایۀ تعجب نیست که اعتصاب غذای یک فعال منفرد زندانی میتواند تریبونها را از راست و چپ و میانه و اصلاحطلب به اشغال خود درآورد؛ اما نه قدرت اعتصابات و اعتراضات سریالی خیابانی ونه دستگیری چند صد نفر نمیتواند صدایی در این تریبونها پیدا کند. از فروردین ماه امسال، خوزستان پرچم اعتراضات سالِ جدیدِ ۹۷ را برافراشت؛ اعتصاب کارگران هفتتپه، اعتراضات خیابانی کارگران فولاد و اعتراضات سریالی و شبانۀ عربهای خوزستان. این همه در کمتر از ۲۰ روز.
کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری که قبلاً در مورد مسألۀ کردستان حساسیت سیاسیاش را نسبت به مسألۀ ستم ملی نشان داده بود، امروز هم ضمن محکوم کردن این دست از بایکوتهای خبری، بار دیگر همبستگیاش را با مطالبات بهحق اقلیت ملی تحت ستمِ عرب اعلام میکند. رفقای این کمیته سعی کردند به سهم خود گامی عملی در راستای این همبستگی و شکستن این سکوت بردارند. به این ترتیب به سهم خود هم صدای دستگیرشدگان عرب را به خیابانهای پایتخت رساندند. و هم در مخالفت با چپرویها (بایکوت) و راسترویهای غالب بر نیروهای چپ (مثل دامنزدن به وجوه هویتی ملل تحت ستم و نه تلاش برای ارتقا، طبقاتیکردن و تأثیرگذاری بر مبارزۀ سیاسی آنان)، سعی کردند رو به کارگران و زحمتکشان فارس، لزوم اتحاد با ملل تحت ستم را در راه مبارزۀ مشترک گوشزد کنند.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۱۹ فروردین ۱۳۹۷